یادگار دوست
نیوشا طبیبی پادکستر و روزنامهنگار استاد کامبیز روشنروان، در دهههای ۶۰ و ۷۰شمسی از جوانترین آهنگسازان و البته از بااستعدادترین آنها بود. آثار بهجامانده از
نیوشا طبیبی
پادکستر و روزنامهنگار
استاد کامبیز روشنروان، در دهههای 60 و 70شمسی از جوانترین آهنگسازان و البته از بااستعدادترین آنها بود. آثار بهجامانده از دوران فعالیتاش یکی از دیگری درخشانتر و در تراز بهترین و ماندگارترین آثار موسیقی ایرانی است. ساقینامه و صوفینامه، یادگار دوست و موسیقی سریال پربیننده «امیرکبیر»، چند نمونه از مجموعهٔ آثارش هستند. موسیقی استاد کامبیز روشنروان بسیاری از سکانسهای بهیادماندنی سینمای ایران را درخشانتر و بهیادماندنیتر کرده است. در زمان انقلاب در حال تحصیل در آمریکا -دانشگاه جنوب کالیفرنیا USC- بوده که پیروزی انقلاب مقارن با جشن فارغالتحصیلیاش و مراسم دریافت جایزهٔ آهنگساز برتر دانشگاه میشود و او به شوق بازگشت به میهن و بودن در کنار هممیهنان، قید همهٔ آن جشنها و تقدیرها را میزند و به ایران بازمیگردد.
طبیعتاً بهعنوان هنرمند آهنگساز و رهبر ارکستر، در جستوجوی راهی برای خلق و اجرای آثارش بوده است. کار موسیقی برعهدهٔ عدهای بوده که از آن چندانچیزی نمیدانستهاند. اگر مستند «بزم رزم» را ببینید، صحبتهای تکاندهنده مسئول موسیقی آنزمان را خواهید شنید. سلیقهٔ شخصی مسئولانوقت امور موسیقی بهعنوان قانون، مصوبه و شرط انتشار آثار به آهنگسازان اعلام میشود. آقای روشنروان در گفتوگویی از این محدودیتها سختن گفته است. محدودیتهایی که منجر به نابودی بعضی از فرمهای سنتی موسیقی ایرانی برای همیشه شد. اجرای فرم رِنگ و چهارمضراب و هرآنچه ریتم اندکیتند داشته باشد، بهکلی ممنوع بوده است و روی شعر هم نظارت شدیدی میشده؛ حتی اشعار شعرای متقدم هم از دستکاری و نظارت مستثنی نبودهاند. ولی در همان شرایط استاد کامبیز روشنروان -که آن زمان در سنین جوانی بوده- میماند، آهنگ میسازد و تلاش میکند تا آثاری را به گوش جامعه برساند و در ارتقای کیفیت زندگی هموطنان دردمند و درگیر جنگ و اشغال و کمبودها، نقشی داشته باشد. اولیناثر منفرد منتشرشده از او، «یادگار دوست» نام دارد؛ مجموعهٔ بینظیری از نغمات ایرانی و ترکیبی از ارکستر
سمفونیک و گروه سازهای ایرانی. چیزی بسیار شبیه آثار آهنگسازان بزرگی چون زندهیاد استاد روحالله خالقی و زندهیاد استاد حسین دهلوی. صدای ارکستر درخشان و آراسته بهصوت خوش و دلکش سازهای ایرانی بههمراه آواز استاد شهرام ناظری. آوازی پرقدرت و باصلابت، چنانکه که میشود حدس زد مولانا آرزو داشته شعرش با چنین صدا و حنجرهای خوانده شود.
سالهای بعد قیود تولید و اجرای موسیقی اندکی - فقط اندکی- از روی دوش آهنگسازان برداشته شد. اثرهای بینظیر و درخشان ساقینامه و صوفینامه در همین سالها منتشر شدند. این دومجموعه موسیقی، اثرهایی گرانبها در گنجینه هنر ایران هستند و حیف که چندان بهگوش علاقمندان موسیقی ایران -بهویژه جوانان امروز- نرسیدهاند.
در آن مضایقی که بهسبب اعمال سلایقشخصی بهجای قانون بر موسیقی کشور حاکم شده بود، عدهای از بهترین آهنگسازان و نوازندگان خانهنشین شدند یا مهاجرت کردند. آنها که سنشان بیشتر از استاد روشنروان و همدورهایهایشان بود دیگر توان و حوصلهای برای جنگیدن و چانهزدن نداشتند. کسانی مانند مرتضی حنانه، فرهاد فخرالدینی، فرامرز پایور، حسین دهلوی و حشمت سنجری فقط چند نمونهای هستند که در تمام آن سالها یا از کارکردن محروم شدند، یا در گوشهٔ عزلت نشستند یا موفق شدند تعداد محدودی از آثارشان را به گوش مردم برسانند. اینها کسانی بودند که موسیقیشان با سختگیرانهترین معیارها، در زمرهٔ موسیقی هنرمندانه بهحساب میآمدند. موسیقیای که نه در کافه و کاباره قابل استفاده بود، نه به کار بزم و شبنشینی میخورد. فرهنگ و تاریخ هنر ایران بهدلیل اعمالسلیقهها و اصرار دولت در مداخله و تحدید امر هنری مانند موسیقی، از آثار او محروم ماند. آهنگساز پراستعداد و بینظیری چون کامبیز روشنروان نتوانست با خیال راحت و آسوده، موسیقیاش را بسازد. موسیقیای که بیتردید نه مبتذل و سبک از کار درمیآمد، نه لکهای بر دامان هنر ایران میشد. آن
سختگیریها و افراطها به تفریط امروز رسید؛ موسیقیای که از رسانهٔ رسمی کشور پخش یا در سالنهای کنسرت اجرا یا بهصورت آلبوم منتشر میشود، عموماً فاقد ارزش هنری است. این نوع موسیقی، سلیقه و سطح سواد شنوایی شنوندگان را بهشدت کاهش داده و ذائقهٔ زیباییشناسانهٔ شنیداری نسل جوان و بهتبعآن نسلهای آتی را دچار آسیب جدی کرده است. دریغ و صددریغ از آن استادانی که رفتند و آن هنرمندان بزرگی چون استاد کامبیز روشنروان که گوشهای نشستهاند و سالهاست که دیگر اثری از آنها شنیده نمیشود.