کتاب «انسانیت: تاریخ اخلاقی سدهی بیستم» تلاشی است برای گردآوری اخلاق و این تاریخ. موضوع این اثر تاریخ اخلاقی نسل بشر در قرن بیستم است. اما «انسانیت» به معنای دیگری نیز به کار میرود که در تقابل با غیرانسانی بودن قرار میگیرد.
کتاب «انسانیت: تاریخ اخلاقی سدهی بیستم» تلاشی است برای گردآوری اخلاق و این تاریخ. موضوع این اثر تاریخ اخلاقی نسل بشر در قرن بیستم است. اما «انسانیت» به معنای دیگری نیز به کار میرود که در تقابل با غیرانسانی بودن قرار میگیرد.
کتاب «نیلوفر و مرداب» به چاپ بیستونهم رسیده و این نشان میدهد، مخاطب ایرانی در پی فهم و مهارت برای درک و کمکردن رنجهای زیست است. در سالهای اخیر کتابهایی در میانه فلسفه و روانشناسی اگزیستانسیال منتشر شده که تلاش میکنند در خوانشهای روانکاوانه به درک عمیقتری از تجربه رنج در زندگی مدرن امروزی بپردازند. رویکردی که از طریق جستوجوی معنا به دنبال التیام بخشیدن رنجهاست. «تیچ نات هان» اما در «نیلوفر و مرداب»، فراتر از رویکرد بنیامین فرانکل در کتاب «انسان در جستوجوی معنا» رفته تا هنر دگرگون…
رساله کوچک «اندیشه دور و دراز» را میتوان نسخهای ایرانی از پیشبینیهای علمی دانست که در سال ۱۳۰۶، محمدعلی فروغی، روشنفکر، دولتمرد و ادیب ایرانی آن را به رشته تحریر درآورده و در آن از برخی تحولات علمی آتی ممکن پرده برداشته است؛ از کتاب صوتی و پیام صوتی تا پیام تصویری و مدارس آنلاین. فروغی این پیشبینیها را در بستر نقدی که به مدارس و کتابهای نوشتاری دارد، مطرح میکند و برای نمونه میگوید تصور کنید خواندن کتاب چه آسیبهایی به چشم انسان میزند؛ حال آنکه این معضل را میتوان با کتابهای صوتی رفع…
گویی در ظاهر امر، زنان نمایش «امان» بر گرد یک سفره نشسته و بنابر ضرورتی نامکشوف، برای یکدیگر درددل میکنند و تمنای همدلی دارند. اما هرچه به پیش میرویم این واقعیت تلخ و عریان، بیشتر عیان میشود که شوربختانه در این مکان برزخی، با تمام تقلاهای بشری، خبری از همبستگی زنانه نیست و تکگویی هذیانوار این زنان چادرپوش، بیشوکم نشانهای است از بدنهایی منفرد که از سر استیصال، مشغول به روایت کردن سرگذشت غمبارشان برای همه و هیچکس هستند.
در روزگار ما هم از دوران سعدی ۷۰۰ سال میگذرد و به بیان دیگر ۱۰۰۰ سال از عهد بوعلی سینا و آن دست یار و اگر از زمان خود پیامبر محاسبه کنیم ۱۴۰۰ سال اما همچنان نام محمد شیرین است و کام را حلاوتی دیگر میبخشد وقتی زبان به نام او میچرخد و از زبان همان سعدی که اشارت رفت میتوان گفت: ای سرو بلند قامت دوست وه وه که شمایلت چه نیکوست در پای لطافت تو میراد هر سرو سَهی که بر لب جوست
اولین نشست خبری رئیس دولت چهاردهم با اصحاب رسانه و واکنشهای پیامدی رقمخورده، دقیقاً با عدم لحاظ آن «تفاوت» است که بهمثابه کلاف سردرگم شده و کنشگران طیفهای مختلف از ظن خود یار آن شده و بخشی را دال بر عدم تطابق با پیشفرضهای نهادینه شده و مطلوبات خود گرفته و به نقد و ایرادگیری میپردازند.
بهروز غریبپور از نظر من، انسانی استثنایی است و معتقدم در مجموعِ شخصیتهای فرهنگی که فرهنگ را میشناسند و میتوان بهعنوان مدیران فرهنگی از آنها یاد کرد، کمتر کسی نظیر غریبپور داشتهایم و داریم.
من بهروز غریبپور را حدود نیمقرن است که میشناسم. به اعتقاد من، او یکی از مدیران مدبر جامعه فرهنگیوهنری و حضورش در این بخش بسیار ضروری است.
آدم بزرگیست و عجیب. بزرگ چون کارهای بزرگ کرده؛ چه در شأن یک هنرمند، چه در مقام یک مدیر فرهنگی و این احتمالاً بزرگترین پارادوکس زندگی اوست.
اگر بخواهیم به ترسیم ادامه کارنامه کاری و اجرایی بهروز غریبپور که نمیتوان به سادگی از آن گذشت، بپردازیم، یکی از نکاتی که میتوان به آن اشاره کرد برعهده گرفتن مسئولیت ساخت فرهنگسرای بهمن توسط او در دوران حضور غلامحسین کرباسچی در شهرداری تهران است.