دوباره از هم جدا نشویم
جامعه مهاجر ایرانی، جامعهای چندپاره و اغلب دچار مرزبندیهای شدید و تنشزا بود. اینکه از فعل گذشته استفاده کردهام به این معنی نیست که حالا همهچیز گل و بلبل شده و دیگر نه مرزبندی، نه اختلافی هست. اوضاع فقط در این حد متفاوت شده که آن چنددستگی فعلاً به دو دسته بزرگ وطنخواهان و وطنفروشان تقسیم شده است

جامعه مهاجر ایرانی، جامعهای چندپاره و اغلب دچار مرزبندیهای شدید و تنشزا بود. اینکه از فعل گذشته استفاده کردهام به این معنی نیست که حالا همهچیز گل و بلبل شده و دیگر نه مرزبندی، نه اختلافی هست. اوضاع فقط در این حد متفاوت شده که آن چنددستگی فعلاً به دو دسته بزرگ وطنخواهان و وطنفروشان تقسیم شده است؛ گروه وطنفروشان یعنی کسانی که راضی به کشتهشدن هموطنان و حمله بیگانه اشغالگر کودککش به میهن هستند و وطنخواهانی که به هیچ بهایی حاضر نیستند مویی از سر مردم ایران و ذرهای از خاک وطن کم شود.
تعداد ایرانخواهان با گرایشهای مختلف که در علاقه و عشق به میهن با هم اتفاق نظر دارند، بسیار بیشتر از حامیان تجاوز و جنگ علیه ایران است. در تمام سالهای مهاجرت شاهد بودهام که این وطنخواهان - تاکید میکنم با گرایشهای مختلف سیاسی - چطور از فرهنگ، تاریخ و ملیت ایرانی دفاع کردهاند. حتی اگر از نظام ناراضی بودهاند، اگر مخالف آن بودهاند - و احتمالاً هستند - توانایی تشخیص این نکته را دارند که اختلافشان، موضوعی است که به درون خانه و خانواده ایرانیمان مربوط است و هیچ بیگانهای اجازه ندارد خود را در آن داخل کند.
بسیاری از همین ناراضیها، در انتخابات شرکت میکنند، آن را کنشی مدنی، رسمی و قانونی میدانند و در عین حال تلاش میکنند که اعتراض خود را نسبت به نظارت استصوابی و باقی امور بیان کنند. اینها شریفترین و ایرانخواهترین دگراندیشان سیاسی هستند که بهرغم اختلاف با قرائتهای مطلوب حاکمیت در سبک زندگی و شیوه حکمرانی، بازهم ایران و شرافتشان را نمیفروشند. دیدیم و دیدید که همین ایرانیهای مهاجر در اثنای جنگ چه جانفشانیهایی که نکردند. جنگ و تجمعها تمام میشوند اما شرکتکنندگان در تجمعات شهرهایی مانند لندن، پاریس و لسآنجلس بدون تردید هزینههای سنگین روحی و روانی و حتی مادیای متحمل خواهند شد.
به آنها برچسب زده میشود، حتی عدهای آنها را تعقیب میکنند، آزارشان میدهند، به خودشان و خانوادههایشان فحاشی میکنند به محل کار و به بانکهایشان ایمیل میفرستند که فلانی جاسوس و یهودستیز است و مانند اینها. همین ایرانیان شریف وطنخواه هستند که وقتی فردی در تلویزیون یا در توئیتر بدون اندیشیدن به منافع ملی ایران صحبت از ترور ترامپ یا زدن بمب اتم به اسرائیل میکند، تلاش میکنند که به رسانههای غیرایرانی و مردم عادی و جامعهای که در آن نفوذ دارند، توضیح دهند «اینها مقام رسمی نیستند و فقط تندروانی هستند که آرزوهای خودشان را میگویند».
عرض کردم که این جماعت ایرانخواه تمام این سالها بهمثابه سفرای فرهنگی ایران در هر فرصت، محفل و مجلسی از ایران و ایرانیت تمامقد دفاع کردهاند و البته در این مصاف دائمی با افکار و عقایدی که از سمپاشی رسانههای ضدایرانی حاصل آمده، اغلب بسیار تنها و بیکس هستند.
سفارتها و خانههای فرهنگی در کشورهای مختلف، بهمثابه خانههای امن اتباع آن کشور هستند. قطعهای از خاک وطن و افرادی که آماده هستند تا پناه دهند، دلجویی کنند و مشکلات را حل کنند. در بعضی از کشورهایی که ملیتهای مختلف زیادی در آن زندگی میکنند مثل اماراتمتحده عربی، رسم است که سفارتها و نمایندگیها، باشگاههایی هم برای دورهمآمدن فرهنگی و اجتماعی اتباع خودشان تاسیس کردهاند؛ باشگاه ایرانیان دوبی یکی از آنهاست. مصریها، هندیها و تعدادی دیگر از کشورها هم باشگاههای خودشان را دارند.
کاری ندارم که باشگاه ایرانیان دوبی - حداقل تا شش سال پیش که من از فعالیتاش خبر داشتم - هیچ فعالیت قابلتوجهی نداشت و بیشتر به چلوکباب رستورانش معروف بود! این باشگاه که اداره آن لابد هزینهای گزاف دارد، هرگز موفق نشده که به هدف ماموریت خود نائل شود. مجموعهای بسیار مجهز و کامل، اما خالی و متروکه! چرا؟ چون مدیرانش سلیقه شخصی خود را بر ملیت ایرانی مرجح میدانستند.
ایرانیها دوست دارند مثل جوامع مهاجر دیگر دور هم جمع بشوند، از حال هم خبر بگیرند، جایی را داشته باشند که احساس کنند خانه و پناهشان در غربت است اما خطکش گزینش خودی و ناخودی، چنان در این سالها دقیق و بُرنده عمل کرده که عملاً بخش بزرگی از جامعه ایرانی مهاجر را نادیده گرفته. اتفاقاً همان بخش نادیده گرفته شده اینبار پای میهن ایستادند و دارند هزینه ایستادن کنار میهنشان را هم میپردازند.
در اینکه سفارتهای ایران در سراسر جهان در سرعت و کیفیت ارائه خدمات کنسولی کمنظیر هستند تردیدی نیست، در اینکه کارکنان سفارتهای ما مثل بقیه مردم، ایرانیهای دیگر را دوست دارند، هم تردیدی نیست؛ آنچه بین ما فاصله انداخته بود، نگاه بهشدت سیاستزده و ایدئولوژیکی است که در آن «ایران و ایرانی» که اصل موضوع هستند، فراموش شده بود. نگذاریم دوباره از یاد هم برویم. باید از این فرصت بهدستآمده استفاده کرد و دوباره به روی هم آغوش گشود. اختلافهایمان را بهرسمیت بشناسیم و برای میهن دوشبهدوش کار کنیم.