از لیقوان تا روکفور
ایران از نظر تنوع اقلیمی، قومی، فرهنگی و البته رنگارنگی سفره غذا به قارهای میماند که درون مرزهای کشوری جا گرفته. شمار پنیرها و نانهایی که در سرزمین ما وجود داشتهاند، سر به فلک میزند و از دایره تصور بیرون است.
ایران از نظر تنوع اقلیمی، قومی، فرهنگی و البته رنگارنگی سفره غذا به قارهای میماند که درون مرزهای کشوری جا گرفته. شمار پنیرها و نانهایی که در سرزمین ما وجود داشتهاند، سر به فلک میزند و از دایره تصور بیرون است.
خبر تلخ انفجار - به هر علتی و تقصیری که باشد - دل همه ایرانیها را به درد آورد. عدهای از هموطنان ما کشته شدند، کسانی که صبح روز حادثه ، مثل ما از خواب برخاسته، لباس کار به تن کرده و از خانه بیرون زدهبودند و تصور نمیکردند که شب پیکر بیجانشان تحویل پزشکی قانونی شود.
برای سالهایسال، بازار مواد غذایی چند کشور ساحلی جنوب خلیجفارس خواستار محصولات بسیار باکیفیت ایرانی بود. اگر به موزه مردمشناسی شارجه بروید، شیشه آبلیمو و قوطی رب یکویک ایرانی بهعنوان اجزای مطبخ نمونه یک خانه عربی در ویترین به نمایش گذاشته شده است.
«موتورسواری در مراتع خالد نبی ممنوع شد.» سرپرست اداره کل منابعطبیعی استان گلستان، خبر از ممنوعیت موتورسواری در آن نواحی داده است.
در تداوم و پیوستگی تاریخی موجودیت سرزمین مادریمان، بیش از سلحشوری و جنگاوری و نظامیگری، عناصر فرهنگی دخیل بودهاند. نوروز، زبان و ادبیات فارسی و سنتهای ملی و دینی، سبب ساختهشدن هویتی جمعی شد که به جمعیت ساکن در این جغرافیا معنای «ملت ایران» بخشید.
خدایش بیامرزد، استادی داشتم - استاد مرتضی خان ورزی - که در شکستن رسم و سنت میفرمود: «شکستن سنت و عادت کار خوبی است تا آنجا که بنیانکن نشود.» و چه درست میفرمود. خبر مکاتبهٔ استاندار آذربایجان غربی با رئیسجمهور به زبان ترکی از همان سنت شکنیهایی است که میتواند «بنیان کن» باشد.
باید حضور نوروز در کشورهای ترکزبان را نیز خوش آمد گفت. بیگمان مردم آن سرزمینها، خود قرنهاست که نوروز را جشن میگیرند. اما اگر امروز سیاستمدارانی در پی بهرهبرداری سیاسی و هویتسازی از آن باشند، نتیجهای معکوس در پی خواهد داشت: نوروز «ترکی» نمیشود، بلکه آنانی که دل به نوروز میسپارند، در فرهنگ آن حل خواهند شد.
درونی شدن فرهنگ و ادب رانندگی با داغ، درفش و جریمه میسر نمیشود. اگر میشد، بعد از این همه سال توقیف هزار هزار دستگاه موتورسیکلت، جریمه و «اعمال قانون» حداقل موتورسواران ما باید افرادی مبادی آداب فرهنگ ترافیکی از آب درمیآمدند، اما نشد، نتوانستیم.
ما ملتی به راستی افتخارآمیز هستیم، چرا؟ چون پس از اینهمه سختی و مرارتی که قرنهاست کشیدهایم انسانیترین سویه تمدن بشری را فرو نگذاشتهایم و هنوز به مرهم فرهنگ، زخمهایمان را ترمیم میکنیم.
«جغرافیاست که تاریخ را میسازد» و این گزاره، دقیق و درست است. اما آنچه سرزمین ما را با این هویت و پیشینه به امروز رسانده، البته فقط شکل و موقع جغرافیایی آن نبوده است. زاگرس، البرز، دشتهای و بیابانهای مرکزی ایران، در حفظ هویت و شخصیت ملی ما تاثیری غیر قابلانکار داشتهاند.