«موز» رو کامنت کن/ ماجرای کلاغ و آلودگی هوا/ شماره دوم
چهارشنبه صبح از خانه که بیرون میزند زنگ پشت زنگ. تلفن پشت تلفن. یک روز قبلش که کلاغ را به خانه راه داده بود فکر نمیکرد قرار است چه بلایی سرش بیاید.
چهارشنبه صبح از خانه که بیرون میزند زنگ پشت زنگ. تلفن پشت تلفن. یک روز قبلش که کلاغ را به خانه راه داده بود فکر نمیکرد قرار است چه بلایی سرش بیاید.
گمانش این بود که یک گوشه مینشیند و نون ماستش را میخورد. اما همین که به خانه برگشت دید آقای سیاه، پارتنرش را هم دعوت کرده و روی میز ناهارخوری دارند دل میدهند و قلوه میگیرند. شنیده بود که کلاغها باهوشند اما نه اینقدر...
روی گوشی شماره عجیبی افتاده. اما چه کسی میتواند باشد؟
مرد: الو بفرمایید.
کلاغ: سلام داداش، پسورد کامپیوترت چنده؟
مرد: بله؟ پسورد کامپیوتر رو میخوای چهکار؟
کلاغ: شما بده. برای یه امر خیره. راستش همین که شما پات رو از خونه گذاشتی بیرون یک «میگ ۲۹» از جلو پنجره رد شد. هر چی به این دختر میگم بذار یه چرخی تو آسمون بزنم ببینم چه خبره، نمیذاره. میخواد اخبار رو چک کنه. خیالش راحت بشه. جان داداش بده. حالا من هیچی این بچه نگران خانوادشه.
مرد: @mir@#$8823$#
کلاغ: داداش پسورد بانک مرکزیه؟
مرد: بینمک نشو. من رو خانواده حساسم. واِلا لپتاپ مثل مسواک یک وسیله شخصیه.
کلاغ: ای بابا شما آدمیزادها چقدر ادا و اطوار دارید. کاش زودتر گفته بودی. خدا شاهده من نمیدونستم مسواک هم شخصیه. راستش ما دیشب مسواک که نیاورده بودیم. با مسواک شما زدیم. الان هم گفتم که یه وقت مدیون شما نشیم.
مرد: ای نکبت. یعنی چی که نمیدونستم. تو میگ ۲۹ رو روی هوا میزنی. لپتاپ هم که میخوای بری اخبار رو چک کنی. فقط بخش مسواک رو نمیدونستی؟ ببین من اعصاب معصاب درست و درمون ندارم. جل و پلاستون رو جمع کنید و بزنید بیرون. الو.... الووووو....
کلاغ گوشی را قطع میکند. بلافاصله اخبار را چک میکنند. ظاهراً دیشب جنگندههای اسرائیل تا نزدیک مرز آمدهاند و یک غلطهایی کردهاند. از آنطرف صبح ارتش بیانیه داده که جنگندهای که در آسمان تهران دیده شده ایرانی بوده و برای گشتزنی و حفاظت به آسمان پریده. شهر در امن و امان است و شاخص آلودگی یکی دو بار از مرز ۲۰۰ گذشته.
کلاغ: خب خدا رو شکر به خیر گذشت.
پارتنر کلاغ: حالا میخوای بری بیرون برو. یک چیزی هم پیدا کن بیار بخوریم. یخچال این پسر از کف پای بچه تمیزتره. بعیده شب هم که برگرده دست پر بیاد.
کلاغ: این گوشه چی نوشته؟ قضیه این «نانو بنانا» چیه؟
پارتنر کلاغ: اتفاقاً توی اینستاگرام یه آقایی کامل توضیح داد. اینستا رو باز کنی بهت نشون میدم. فقط باید تو کامنت بنویسیم «موز» باقیاش ردیفه.
کلاغ: ببین ظاهراً این پسره عکاسه. توی روزنامه هم عکسنوشت مینویسه. از اینکه آبی گرم نمیشه. بیا به همین نانو بگو یه عکسی از ما درست کنه پست کنیم توی اینستاگرام.
تلفن مرد پشت سر هم زنگ میخورد. خودش کرده که لعنت بر خودش باد.