نقطه کور ناتو سرنوشت جنگ بعدی را تعیین میکند
جنگ در اوکراین جبهه حیاتی را آشکار کرده که مدتهاست از سوی ارتشهای کشورهای غربی نادیده گرفته شده بود: جنگ الکترومغناطیسی یا EW. کنترل بر این فضای نبرد نامرئی، جایی که ارتباطات مختل شده، پهپادها کور شدهاند و سلاحهای دقیق از مسیر مورد نظر خارج شدهاند.
جنگ در اوکراین جبهه حیاتی را آشکار کرده که مدتهاست از سوی ارتشهای کشورهای غربی نادیده گرفته شده بود: جنگ الکترومغناطیسی یا EW. کنترل بر این فضای نبرد نامرئی، جایی که ارتباطات مختل شده، پهپادها کور شدهاند و سلاحهای دقیق از مسیر مورد نظر خارج شدهاند. روسیه این موضوع را زودتر از ناتو درک کرد و از EW برای ایزوله کردن یگانهای اوکراینی، ایجاد اختلال در شبکههای فرماندهی و خنثیسازی سیستمهای غربی استفاده کرد.
اوکراین خود را با این مهارت وفق داد اما آنچه را که ناتو باید در آموزش یاد میگرفت، اوکراین در نبرد یاد میگیرد. پس از دههها تمرکز بر مقابله با شورش، ائتلاف ناتو حالا با خطر رویارویی تواناترین دشمن خود بدون هیچ تسلطی بر تعریف دامنه جنگ مدرن روبهرو شده است. این برای این نیست که بگوییم EW پدیدهای جدید است.
جنگ طیف الکترومغناطیسی یا EMS از اوایل سالهای 1900 و تولد سیگنالهای اطلاعاتی SIGINT عنصری از جنگ بوده است؛ زمانی که رهگیری امواج رادیویی نیروی دریایی به امپراتوری ژاپن کمک کرد تا روسیه تزاری را در سال 1905 شکست دهد.
EMS بهتدریج بهروشهای مختلف مورد استفاده ابزاری قرار گرفت: از طریق رادار و رهگیری و شکستن رمز انیگما در جنگ جهانی دوم، پارازیت پخش رادیویی در دوران جنگ سرد، سیستمهای هدایت در جنگ یوم کیپور و پارازیت جیپیاس در جنگ خلیج فارس. اما بهرغم اکتشافات دورهای از روشهای جدید و متفاوت برای استفاده از EWT، ارتشهای غربی در جنگهای افغانستان و عراق به عنوان بخشی از چرخشی بزرگتر از جنگهای کشور به کشور به سمت مبارزه با شورش چنین فناوریهایی را از اولویتبندی خارج کردند.
در طول پنج سال گذشته، جنگ الکترومغناطیسی بهدلیل نقش حیاتیاش در درگیریهای اخیر مانند جنگ دوم قرهباغ، جنگ در اوکراین، جنگ در غزه، دریای سرخ و ایران اهمیت دوبارهای پیدا کرده است. جنگ الکترومغناطیسی مدرن چیزی بیش از پارازیتهای ساده است: میتواند فرماندهی و کنترل را تضعیف کند، در جیپیاس و هدفگیری اختلال ایجاد کند، ارتباطات را رهگیری و جعل کند و بهنوبه خود از حملات مشابه جلوگیری کند. تسط بر EMS که هماکنون برای ارتشهای دیجیتالی برای اینکه زیر آتش عملکر موثری داشته باشند به حسگرها، ماهوارهها و سیستمهای شبکهای وابسته است، امری حیاتی است.
برخلاف غرب، روسیه پساشوروی در سالهای 1990 و 2000 از جنگ الکترومغناطیسی روی برنگرداند. بلکه آن را توسعه داده و همچنان به توسعه برخی از پیشرفتهترین قابلیتهای EW در جهان ادامه میدهد. امروز روسیه دستکم 14 واحد نظامی EW و بیش از 400 سایت راداری دارد که در سراسر اراضی خود و متحدانش پخش شدهاند.
این کشور دارای تجهیزات جنگ الکترومغناطیسی تاکتیکی متحرک، مانند سیستمهای کراسوخا-4 و مسکو-1، پارازیتهای زمینی با برد 300 کیلومتری مانند Murmansk-BN (از نظر تئوری میتواند ارتباطات رادیویی با فرکانس بالا را محدود کند)، پارازیتاندازهای رادار هوایی مانند Divnomorye، پارازیتاندازهای رادار موشکی زمین به هوا مانند Mi-8MTPR-1 نصبشده روی هلیکوپتر است. EWعمیقاً در تشکیلات و دکترین نظامی روسیه ریشه دوانده است.
استراتژی مورد علاقه روسیه در اوکراین، استفاده از جنگ الکترومغناطیسی برای پیدا کردن و ایزوله کردن مواضع اوکراینیها پیش از بمباران آنها با آتش توپخانه است. روسیه همچنین از جنگ الکترومغناطیسی برای تضعیف ارتباطات اوکراینیها، پارازیت در جیپیاس، رادارها یا زیرسیستمهای پهپادهای اوکراینی، یا در واقع از کار انداختن کامل آنها، استفاده میکند. اوکراین بهویژه از سال 2022، راههایی برای دفاع از خود در برابر جنگ الکترومغناطیسی روسیه و استفاده تهاجمی از سیستمهای جنگ الکترومغناطیسی، با نوآوری سریع در هر دو طرف برای رسیدن به برتری استفاده کرده است.
زرادخانه بزرگ و پیشرفته جنگ الکترومغناطیسی در تضاد کامل با قابلیتهای الکترومغناطیسی ناتو قرار دارد. تحت سیاست دفاع یکپارچه موشکی و هوایی ناتو، این ائتلاف میتواند از عملیاتهای EW در دوران صلح استفاده کند. با این حال این استفاده تابع قوانین بینالمللی است و نیاز به تاییدیه سیاسی دارد. درعمل این امر فعالیت را به تمرینها، شبیهسازیها و آزمایشها محدود میکند و تجربه بسیار کمی را برای نیروهای ناتو ارائه میدهد.