چرخش ترامپ به سمت پاکستان/اسلامآباد چگونه با ترکیب تملق و راهبرد، نظر رئیسجمهور آمریکا را جلب کرده است
وضعیت روابط در مثلث ایالات متحده، پاکستان و هند، در همین چند ماه دولت دوم دونالد ترامپ، دچار تغییرات مهمی شده است.
وضعیت روابط در مثلث ایالات متحده، پاکستان و هند، در همین چند ماه دولت دوم دونالد ترامپ، دچار تغییرات مهمی شده است. دو همسایه آسیایی که از زمان ترسیم مرز، درگیر تنش و رقابت با یکدیگر بودهاند، همان ماههای آغازین دولت دوباره ترامپ، یک زدوخورد دیگر را کلید زدند و البته بهسرعت به آتشبس رسیدند.
رئیسجمهور آمریکا، در مرکز صحنه این روند ایستاد؛ اما واکنش یکی از این دو کشور پس از آتشبس، بیشتر با خلق ساکن فعلی کاخ سفید سازگار بود. در ماههای پس از آن نیز اسلامآباد توانست مسیرهای تازهای برای تعامل با واشنگتن بگشاید. شاید در بازی پرتنش و چالش مواجهه با ترامپ، از میان دوستان و دشمنان آمریکا، پاکستان در زمره موفقترینها بوده است.
به نظر میرسد اسلامآباد سرمایهگذاری دیپلماتیک قابلتوجهی روی تعامل با ترامپ کرده است و این سرمایهگذاری فعلاً در کوتاهمدت، نمود قابلتوجهی داشته است. مقامات ارشد این کشور در این مدت به کاخ سفید هم دعوت شدهاند و با رئیسجمهور آمریکا دیدار کردهاند؛ این سفرها و تماسها البته صرفاً دیدوبازدید دیپلماتیک هم نبودهاند و در آنها، ایدههایی برای همکاری و تجارت بین دو کشور مطرح و پیگیری شدهاند و در دستور کار قرار گرفتهاند.
این برنامهها البته همچنان فرصتی برای ادامه تعامل مثبت اسلامآباد با واشنگتن و حفظ نظر مساعد ترامپ نیز خواهند بود. رضایت پاکستان از این روند البته با اصطکاکی که بین آمریکا و هند دیده میشود بیشتر هم شده است. موضعگیریهای پرسروصدایی مثل معرفی ترامپ به عنوان گزینه دریافت نوبل صلح، البته در صدر اخبار دیده شد و البته برای پاکستان مفید هم بود؛ اما الگوی تازه تعامل بین این دو کشور، جنبههای دیگری نیز دارد.
رسانه آمریکایی «فارنپالیسی» در تحلیلی به بررسی این وضعیت تازه بین پاکستان و ایالات متحده پرداخته و به این سؤالات پاسخ داده است: اسلامآباد چگونه به رابطه با نسخه فعلی واشنگتن مینگرد؛ ترامپ چرا این بار اینچنین به پاکستان روی خوش نشان میدهد و هند کجای این معادلات است. ترجمه این تحلیل را در ادامه میخوانید.
حتی در چنین دولتی پر از شگفتی، چرخش دونالد ترامپ به سمت پاکستان، به چشم آمده است. رئیسجمهور ایالات متحده، رابطه نزدیکی با رهبران ارشد پاکستان برقرار کرده؛ از جمله، عاصم منیر، فرمانده قدرتمند ارتش این کشور که یک بار در ماه ژوئن و دوباره در ماه سپتامبر در کاخ سفید میزبانش شد و نخستوزیر شهباز شریف که امسال سه بار با او دیدار داشته است. ترامپ از هر دوی این مردان تمجید کرده است. ماه اکتبر، در نشستی در جنوب شرقی آسیا، او در سخنرانی آنها را «افرادی بزرگ» خواند. ترامپ پیش از میزبانی از منیر در ماه ژوئن نیز گفت «پاکستان را دوست دارم.»
شریف و منیر هم ترامپ را غرق در تمجید کردند. چندین و چند بار، رسمی و غیررسمی از تلاش او برای دریافت جایزه صلح نوبل حمایت کردند. در ماه اکتبر، شریف و ترامپ با چندین نفر دیگر از رهبران برای اعلام رسمی توافق آتشبس غزه در مصر جمع شده بودند. آنجا شریف به ترامپ گفت: «شما مردی هستید که در این مقطع زمانی، دنیا بیشترین نیاز را به او داشت.»
کشورهای سراسر جهان، راهبردهای متنوعی اتخاذ کردهاند تا دور دوم ترامپ را بگذرانند؛ طیفی از تمجید و تملق گرفته تا همزیستی معذب تا ایستادگی آشکار. میزان موفقیتشان هم متفاوت بوده است. اشتراک نظر گستردهای بر این وجود دارد که پاکستان توانسته برگههایش را با موفقیتی بیش از دیگران بازی کند.
یک دیپلمات سابق ایالات متحده در دوره اول ترامپ، به شرط مخفیماندن نامش در این باره با فارن پالیسی صحبت کرد: «پاکستانیها در شکلدهی رابطهای مثبت با ترامپ خیلی خوب عمل کردهاند.» حسین حقانی، پژوهشگر ارشد مؤسسه هادسون که از ۲۰۰۸ تا ۲۰۱۱ سفیر پاکستان در ایالات متحده بود، در این باره میگوید: «آنها روی شخصیت ترامپ بازی کردهاند؛ تحسینی که او میخواست را تحویلش دادند.» رضوان سعید شیخ، سفیر کنونی پاکستان در واشنگتن رویکرد اسلامآباد را اینگونه توصیف میکند: «شخصیت، اولویت، سیاست، به همین ترتیب.»
اما فراتر از این علاقه به واجآرایی، این هم مفید خواهد بود که در نگاه به پاکستان، فقط به این نپردازیم که چگونه بیشترین استفاده را از امکاناتش کرده، یعنی مثلاً از رهبران چربزبان و ذخایر معدنی ضروری. باید به این نیز نگاه کنیم که چگونه توانسته ضعفهایش را در دیگر زمینهها با استخدام لابیگرهای نزدیک به ترامپ و بهرهبرداری از علاقه او به رمزارزها، جبران کند. یک نکته اساسی این است: همه اینها در شرایطی رخ میدهند که رابطه ترامپ با رقیب دیرینه ژئوپلیتیک پاکستان، یعنی هند، تضعیف شده و به این ترتیب روندی با سابقه چنددههای در جنوب آسیا به هم خورده است.
ماه اکتبر، در میانه یک سخنرانی در مصر، ترامپ، منیر را «فیلد مارشال محبوب» خود خواند؛ ارجاعی آگاهانه به این حقیقت که منیر، دومین نفر در پاکستان است که به این درجه رسیده. حقانی میگوید: «ترامپ از کسانی که در جایگاه رئیس کشورشان قرار گرفتهاند، خوشش میآید. از مستبدان مقتدر هم خوشش میآید. فیلد مارشال منیر کاملاً در این دسته قرار میگیرد.»
پاکستان هزینه بسیار کرده تا بفهمد ترامپ از چه چیز دیگری خوشش میآید. اسلامآباد اوایل امسال میلیونها دلار پول هزینه کرد و چندین شرکت لابیگری را استخدام کرد که توسط مرتبطان سابق ترامپ اداره میشوند. چندین شرکت روابط عمومی خارجی هم استخدام کرده و یکی از همانها تسهیلگر مصاحبه فارن پالیسی با سفیر کنونی این کشور بود.
اما اولین پیروزی پاکستان درباره ترامپ، در ماه فوریه از راه رسید؛ وقتی این کشور به ایالات متحده کمک کرد محمد شریفالله را دستگیر کند. شریفالله، مغز متکفر انفجار انتحاری سال ۲۰۲۱ در کابل بود، در میانه عقبنشینی ایالات متحده از افغانستان. این حمله ۱۳ نیروی ایالات متحده و حدود ۱۷۰ غیرنظامی افغان را کشت. ترامپ، اوایل ماه مارس، وقتی در نشست مشترک کنگره سخنرانی میکرد، با اشاره به شریفالله گفت: «میخواهم مخصوصاً از دولت پاکستان تشکر کنم که کمک کرد این هیولا دستگیر شود.»
این قدردانی ترامپ، نمود تغییری قابلتوجه نسبت به دولت اولش بود؛ یعنی زمانی که در سال ۲۰۱۸ او رهبران پاکستان را به «دروغ و فریب» محکوم کرد و بعد بیشتر کمکهای نظامی به این کشور جنوب آسیایی را متوقف کرد. او آن زمان نوشت: «آنها [پاکستانیها] مأمنی به تروریستهایی ارائه میکنند که ما در افغانستان به دنبالشان هستیم. کمک چندانی هم نمیکنند.» اما بعدتر در همان دولت، او درک متقابلی با عمران خان، نخستوزیر وقت پاکستان برقرار کرد. اولین بار در سال ۲۰۱۹ با او دیدار کرد و بار دوم در سال ۲۰۲۰، زمانی که خان را «دوست بسیار خوب» خود توصیف کرد.
رئیسجمهور جو بایدن دوباره به رویه منزویکردن و بهحاشیهراندن پاکستان برگشت و برخلاف روال مسبوق به سابقه، وقتی وارد کاخ سفید شد، تماسی با خان نگرفت. خان البته در سال ۲۰۲۲ برکنار شد و یک سال بعدش به زندان افتاد و اکنون هم در حال تحمل حکم ۱۴ سال حبس است.
عملیات افغانستان در مارس ۲۰۲۵، فرصتی به اسلامآباد داد که از این چارچوب خارج شود. عزیر یونس، از مدیران ارشد «گروه آسیا» در واشنگتن در این باره میگوید: «این همان پیروزی تاکتیکی فوری بود که آنها میخواستند تحویل ترامپ بدهند و نشان دهند پاکستان چیزهای ارزشمند برای عرضه دارد و بعد بتوانند بر این اساس به این رابطه شکل دهند.» بازیکردن روی شخصیت رئیسجمهور، وجه مهمی از نقشه کار پاکستان برای دوره ترامپ ۲ بود، اما اسلامآباد، امکاناتی عینی (همان «چیزهای ارزشمند») هم در مقابل ترامپ گذاشت که با استفاده از آنها بتواند بخشهایی از اولویتهای کلیدی راهبردی خود را دنبال کند. مهمترین نمونه در این میان، مواد معدنی ضروری هستند.
ترامپ در جستوجویی جهانی به دنبال ۶۰ عنصری است که مجموعهای از فناوریهای مصرفی یا نظامی را تغذیه میکنند و زنجیره تأمینشان هم تا حد زیادی در اختیار چین است. چین هم تمایلی فزاینده به این دارد که از این به عنوان اهرم فشار در مذاکرات تجاری استفاده کند. پاکستان، بهرغم این که یکی از متحدان نزدیک چین است، چیزی را که واشنگتن میخواست به او داده است.
سازمان کارهای مرزی، شاخهای کلیدی از ارتش پاکستان که در حوزه مهندسی فعالیت میکند، در ماه سپتامبر، قراردادی ۵۰۰ میلیون دلاری با شرکت آمریکایی «فلزات راهبردی» امضا کرد تا مس و آنتیموان به ایالات متحده تحویل دهد، از ذخایر پاکستانی که طبق تخمینها، بیش از ۲۳۰ هزار مایل مربع [معادل ۵۹۶ هزار و ۷۰۰ کیلومترمربع] گستردهاند. یونس میگوید: «در زمینه مواد معدنی ضروری، پاکستانیها به لحاظ راهبردی زحمتی بلندمدت را به دوش کشیدهاند.»
پاکستان از چندین دهه قبل از ترامپ در تلاش بوده تا از ثروت معدنی خود به عنوان اهرمی بهره بگیرد. بلوچستان، بزرگترین و در عین حال بیثباتترین استان این کشور، محل ذخایر انبوهی از طلا، مس و دیگر مواد معدنی است که ارزش آنها میلیاردها دلار تخمین زده میشود؛ اما تلاشهای غربیها بهرهبرداری از این منابع، در باتلاق کشمکشهای حقوقی چندینساله گرفتار بود. برجستهترین نمونه این موضوع، «ریکو دیق» بود، منبع بزرگی از طلا و مس که موضوع چندین دعوای قضایی و داوری بینالمللی با حضور شرکتهای استرالیایی، شیلیایی و کانادایی بود و عاقبت به اینجا رسید که توسعه آن در سال ۲۰۱۱ در حالت تعلیق قرار گیرد.
دولت خان در سال ۲۰۲۲ پیگیر احیای این معدن شد و در توافق حلوفصلی با شرکت «باریک گلد»، شرکت معدنی کانادایی، پذیرفت ۵۰ درصد سهام این کار را به این شرکت بدهد. اوایل امسال، شرکت مالی بینالمللی، بازوی بانک جهانی در حوزه سرمایهگذاری بخش خصوصی، موافقت کرد حداقل ۳۰۰ میلیون دلار تأمین مالی این پروژه را ارائه کند و «باریک» قراردادی ۴۴۰ میلیون دلاری برای تجهیزات استخراج با بنگاه چندصنعتی ژاپنی کوماتسو امضا کرد. این بنگاه هم اعلام کرد بیشتر این تجهیزات را در ایالات متحده خواهد ساخت. آوریل امسال هم دولت ترامپ، هیئت نمایندگی چندسازمانی را به رهبری وزارت خارجه به مجمع سرمایهگذاری معدنی پاکستان در اسلامآباد فرستاد.
یونس میگوید همه این تلاشها، «پیام کاملاً واضحی» داشت که «هر اتفاقی بیفتد، ترجیح پاکستان این است که روی این معدن با غربیها کار کند. این چارچوب راه را برای دونالد ترامپ و دیگران در دولتش باز کرد تا بگویند شاید پاکستان حاضر باشد در بحث مواد معدنی ضروری، به حرفهایش عمل کند.» اینجا هم مؤلفههایی از ظواهر و نمایش در کار بود. ماه سپتامبر، زمانی که شریف و منیر به کاخ سفید رفتند، مجموعهای از نمونههای سنگ [معدنی] را با خود بردند که نشان ترامپ بدهند.
رمزارز، دیگر حوزه همکاری ایالات متحده و پاکستان است که توجهات بسیاری به خود جلب کرده است. دولت ترامپ در یک سال گذشته، به میزان قابلتوجهی جایگاه صنعت رمزارز را بالا برده است. برای برخی ارزهای دیجیتال، ذخیره راهبردی ایجاد کرده و تعهد داده ایالات متحده را «پایتخت رمزارز جهان» کند.
ترامپ، شرکت رمزارز خودش را هم در ماه سپتامبر ۲۰۲۴ و با نام «ورلد لیبرتی فایننشال» [شرکت آزادی مالی جهان] راه انداخت، یعنی چندین هفته پیش از آن که به عنوان رئیسجمهور انتخاب شود. این شرکت را او به همراه استیو ویتکاف تأسیس کرد که حالا نماینده ویژه دولت او در امور خاورمیانه است. نام ترامپ و ویتکاف هر دو به عنوان همبنیانگذاران افتخاری در پایگاه اینترنتی این شرکت هست. نام سه پسر ترامپ و دو پسر ویتکاف هم در این فهرست در کنار هفت همبنیانگذار دیگر هست.
کسبوکارهای خانوادگی ترامپ، از طریق قراردادهای خارجی، از جمله با چندین دولت و نیز از طریق پروژههایی مثل ضرب یک «میم کوین» [meme coin، اصطلاحی مربوط به رمزارزهایی که بر پایه شیوع یک نام یا عبارت در فضای شبکههای اجتماعی شکل میگیرند] به نام ترامپ، صدها میلیون دلار درآمد داشتهاند.
ترامپ دغدغههای مربوط به تضاد منافع یا اخلاقیات را در این زمینه کوچک شمرده است. او در مصاحبهای با برنامه «۶۰ دقیقه» [برنامه مشهور و باسابقه شبکه سیبیاس آمریکا] در اواخر اکتبر در این باره گفت: «پسرانم خیلی بیشتر از من در کار رمزارز فعالیت دارند. ببینید، آنها دارند کسبوکار را میگردانند. در دولت نیستند. کارشان هم خوب است.»
دولت پاکستان فرصت رمزارزها را هم به عنوان مسیر بالقوه برای عبور از گرفتاریهای اقتصادی قدیمیاش غنیمت شمرد و تلاش کرد با راهاندازی «شورای رمزارز پاکستان» ارزهای دیجیتال را قانونی و رسمی کند. رئیس این شورا، وزیر دارایی کشور است.
در ادامه این روند، موجی از تعاملات با ایالات متحده به راه افتاد. در ماه آوریل، این شورا یک نامه استعلام بها با ورلد لیبرتی فایننشال امضا کرد «تا به نوآوریها در عرصه بلاکچین، بهکارگیری رمزارزهای باثبات و تلفیق سامانههای مالی غیرمتمرکز در سراسر پاکستان» شتاب بخشد. زَک، پسر ویتکاف و دیگر مدیران این شرکت، در اتفاقی که در سطح غیرمعمولی از تعامل برای یک شرکت خصوصی بود، با شریف، منیر و چندین مقام دیگر از جمله وزیر اطلاعات و نشریات و وزیر دفاع دیدار کردند تا طبق گزارش دولت پاکستان از این دیدار، «همکاریها را رسمی» کنند.
بلال بنثاقب، مدیرعامل شورای رمزارز پاکستان، در ماه مه به عنوان وزیر رمزارز و بلاکچین پاکستان منصوب شد و متعاقب این انتصاب، در نشستی مربوط به رمزارز در لاسوگاس آمریکا اعلام کرد پاکستان ذخایر راهبردی خود را برای رمزارز بیتکوین ایجاد خواهد کرد.
شیخ، سفیر پاکستان، ارتباطات در حوزه رمزارز را یکی از چندین حوزه تعامل با دولت ترامپ توصیف میکند. او میگوید: «همواره قصد چنین اقداماتی وجود داشته اما حالا محتوایشان از طریق مشورت متقابل، رضایت متقابل و البته منفعت متقابل، دارد به کار اضافه میشود. ما داریم نقشه راه را برای مواد معدنی، رمزارز، انرژی، مبارزه با تروریسم، سلامت و آموزش ترسیم میکنیم.»
اما یونس میگوید بهرغم این توجیهات، درباره اثر روابط در حوزه رمزارز بر رابطه ایالات متحده و پاکستان، اغراق میشود. او میگوید: «واضح است که وقتی زک ویتکاف به پاکستان میرود و درباره رمزارز صحبت میکند یا بلال بنثاقب به آمریکا میآید و با افرادی از کاخ سفید درباره رمزارز جلسه دارد، یعنی خبری در راه است، اما از لحاظ تأثیرات ماجرا، اغراق شده است.»
او اضافه میکند: «کاری که دولت میخواهد انجام دهد، این است که راهی بیابد و تبادلات را به میانه کار بیاورد تا به این بخش رسمیت ببخشد. چه خانواده ترامپ باشد که میخواهد این را در پاکستان بنا کند، چه هر کس دیگر، اگر میخواهید به اینجا بیایید درباره رمزارز حرف بزنید و قبلاً هم در غرب ثبت و فعالیت کرده باشید، درهای ما برای کسبوکار باز است.»
نفوذ غالب پاکستان در دولت دوم ترامپ با سردشدن روابط واشنگتن با هند، بزرگترین رقیب اسلامآباد، همزمان شده است. ترامپ، نمونههایی از بالاترین نرخهای تعرفه در دنیا را بر هند اعمال کرد. در واکنش به تصمیم دهلینو برای ادامه خرید نفت از روسیه در میانه جنگ اوکراین این تعرفهها را به ۵۰ درصد افزایش داد و برخلاف روال معمولش، نسبت به نارندرا مودی، نخستوزیر هند، رویکردی منتقدانه داشته است. بیشتر این خصومت از درگیری یکهفتهای سرچشمه میگیرد که در اویل ماه مه، بین هند و پاکستان در گرفت.
این درگیری، در پی حملهای تروریستی در بخش هندی کشمیر به راه افتاد. دهلینو، اسلامآباد را متهم کرد صحنهگردان این حمله بوده است. بعد از حملات هوایی تلافیجویانه هند، کار بالا گرفت و به بزرگترین درگیری سالهای اخیر بین این دو همسایه مسلح به سلاح هستهای تبدیل شد، اما چهار روز بعد به آتشبسی ناگهانی منتهی شد. ترامپ در نوشتهای در شبکه اجتماعی «تروث» این آتشبس را به نام خود زد.
این برای هند آزاردهنده بود، چراکه هند از پذیرش هر نوع وساطت بینالمللی در رابطهاش با پاکستان خودداری میکند و همواره اصرار داشته که دو طرف، در روندی دوجانبه تنشها را پایین بیاورند. از طرف دیگر، پاکستان، کل اعتبار ماجرا را به ترامپ داد و اولین کشوری شد که رسماً ترامپ را برای دریافت جایزه صلح نوبل معرفی کرد.
شیخ در این باره میگوید پاکستان در میانه درگیری از چندین کشور پیامهایی دریافت کرد؛ از جمله از دول عربی حاشیه خلیج فارس و ترکیه؛ اما «تسهیلگری اصلی که در نهایت اثرگذار بود، از سمت او [ترامپ] و دولتش بود.» سفیر پاکستان اضافه میکند که رئیسجمهور آمریکا «نقشی بسیار مثبت و مثمرثمر در حصول آتشبس» ایفا کرد. او به این حقیقت که نوشته «دنیا را [از آتشبس] خبردار کرد» به عنوان شاهد این موضوع اشاره میکند.
اما حقانی میگوید بهرغم تفاوتها در نگرش ترامپ نسبت به این دو همسایه، سیاست ایالات متحده نسبت به هیچکدام از این دو، تغییر اساسی نکرده است: «ترامپ از دست هند کلافه است، چون آن توافق تجاری را که میخواهند با هند ندارد. از مودی هم کلافه است چون «سخاوت» این را نداشت که اعتبار ماجرا را که ترامپ میخواست، به او بدهد؛ اما به لحاظ ماهوی، همه عواملی که در دو دهه گذشته، ایالات متحده و هند را شریک هم کردند، هنوز برقرارند.»
در همین حال، برای پاکستان، بهرغم این فضای دوستانه، بعید است که کمکهای اساسی اقتصادی یا نظامی تحقق یابد. حقانی اضافه میکند: «پاکستان همیشه به دنبال کمک اقتصادی است، [اما] چیزی نخواهد گرفت، چون ترامپ به هیچ کس کمک اقتصادی نمیدهد. بله، ایالات متحده در فضای علنی کمتر موضع انتقادی نسبت به پاکستان خواهد داشت. این امتیازی سیاسی است. احتمالاً ایالات متحده در موضوع افغانستان با پاکستان کار کند، اما این کار را احتمالاً به هر حال داشتند میکردند. من هیچ نمیبینم که به این زودیها، اقلام نظامی مهم و گرانقیمتی به پاکستان فروخته شود.»
رابطه هند و ایالات متحده هم در هفتههای اخیر دوباره به سمت بهبود چرخیده است، با امضای پیمان دفاعی ۱۰ ساله و دوجانبه و نیز تأیید انتصاب سرجیو گور، مرید برجسته ترامپ به عنوان سفیر جدید ایالات متحده در دهلینو. تعرفهها همچنان سر جایشان هستند و توافق تجاری نیز همچنان دورازدسترس است، اما لحن ترامپ هم نسبت به مودی نرمتر شده است. رئیسجمهور ایالات متحده اوایل ماه گذشته میلادی درباره این رهبر هندی گفت: «او دوست من است.»
ممکن است غریزههای میانجیگری صلح ترامپ به همین زودیها دوباره به محک گذاشته شوند. دو انفجار متوالی در دهلینو و اسلامآباد در اواسط ماه نوامبر رخ داد که هر کدام را دولت هدف، حمله تروریستی به حساب آورد. حاکمان در هر دو پایتخت در واکنش به این اتفاقات، صدای اعتراض خود را بلند کردند.
هر دو طرف تا اینجای کار در اعلام عامل حمله و در تحقیقاتشان محتاط بودهاند و این امید ایجاد شده که این بار بشود از شعلهورشدن آتش درگیری گستردهتر پرهیز کرد؛ اما اخیراً بین پاکستان و افغانستان نیز درگیری رخ داد که خاکسترش هنوز گرم است. در میانه این درگیری، وزیر خارجه افغان به دهلینو رفت. این بار دیگری بود که یادآوری کرد این منطقه همچنان مستعد آتش است.
جدای از به نام خود زدن اعتبار، علاقه ترامپ به تداوم ثبات در منطقه آشکار است. یونس میگوید: «کاری که او احتمالاً ادامهاش خواهد داد، این است که واقعاً برای همه، بهخصوص هندیها و پاکستانیها، یادآوری کند که نمیخواهد آنها وارد درگیری دیگری شوند، کوچک یا بزرگ. این عمدتاً به این خاطر است که حواسپرتی و مزاحمتی برای دولتش خواهد بود، اما از آن مهمتر این است که چنین اتفاقی، در میانه برنامههای او [ترامپ] برای خاورمیانه بیثباتی ایجاد و وارد میکند.»
ورای این موضوع، نگاه تراکنشی ترامپ و ترجیح او نسبت به مذاکرات دوجانبه به این معناست که او نسبت به رؤسایجمهور دیگر، کمتر به این تمایل دارد که هند و پاکستان را به هم متصل ببیند یا وزن این دو را در مقابل هم بسنجد. دیپلمات سابق آمریکایی در این باره میگوید: «رئیسجمهور ترامپ روابط ایالات متحده با هند و با پاکستان را یک بازی حاصل جمع صفر نمیبیند یا آن را در بستر گستردهتر راهبردی در نظر نمیگیرد. او روابط خوب با یکی از این دو کشور را مخرب روابط خوب با دیگری به حساب نمیآورد.»
این دقیقاً همان چیزی است که پاکستان میخواهد. شیخ میگوید: «به ما از دریچه چین، هند، روسیه، افغانستان یا ایران نگاه نکنید. ما دریچه خودمان را میخواهیم. ما رابطه خودمان با ایالات متحده را لازم داریم، رابطهای مجزا و بر مبنای شایستگیها و ویژگیهای خودمان که هر رابطه دوجانبه دیگری که ایالات متحده ممکن است داشته باشد، بر آن اثر نگذارد و همینطور برعکس.» حالا چالش پاکستان اینها خواهد بود: این رابطه را با رئیسجمهور پیشبینیناپذیری در آمریکا حفظ کند، رئیسجمهوری که تا اینجای کار پاکستان توانسته از میان تمایلات و خلقیاتش راه خود را پیدا کند.
دیگر اینکه تضمین کند این رابطه میتواند پس از ترامپ هم دوام بیاورد. از نگاه یونس، عمل به وعدههای مربوط به مواد معدنی ضروری و ایفای نقش در حفظ صلح در خاورمیانه، در این مسیر اهمیت کلیدی خواهد داشت. پیمان امنیتی تاریخی که اخیراً پاکستان با عربستان سعودی امضا کرد، آینده این کشور را بیشتر به سرنوشت منطقه گره میزند.
شیخ از این موضوع آگاه است که پاکستان باید تلاش کند تا تضمین کند، دستاوردهایش در اوایل دوره ترامپ، قابلدوام هستند. او میگوید: «رابطه ما به نظر خوب میآید. در ظاهر امر، در بهترین وضعیتی است که تابهحال داشته، اما به هر حال خوب به نظر میآید. در تعاملات آیندهمان، در ادامه مسیر، باید به وعدهها و تعهدات این رابطه عمل کنیم.»