| کد مطلب: ۵۷۶۸۳

قافیه تنگ و شاعر ناچار

در وضعیت کنونی سینمای ایران فیلمسازان اجتماعی یا مجبورند سراغ موضوعات دیگر و خنثی بروند، مانند «زن و بچه» ساخته سعید روستایی و برای ادامه فیلمسازی‌شان نظیر کارگردان «آشغال‌های دوست‌داشتنی» توقیف‌ساز شوند، یا از شدت دغدغه‌مندی خود نکاهند و نظیر ناصر تقوایی با نجابت خود، عرصه فیلمسازی را مسکوت بگذارند و یا نظیر بسیاری، عطای حضور در ایران را به لقایش ببخشند، به خارجه مهاجرت کنند.

قافیه تنگ و شاعر ناچار

پیش‌ازاین در زمان جشنواره، نقدی تحسین‌آمیز بر کارگردانی سیاوش اسعدی در فیلم «غریزه» نگاشته‌ام؛ هنوز هم رویکردم همان است اما اگر از نگاهی کلان‌تر به سینمای ایران و وضعیت مخاطره‌آمیزش بنگریم، حتماً به این درک خواهیم رسید؛ از آنجا که بعد از سال ۸۸، عرصه برای تولید آثار اجتماعی و دغدغه‌مند بسیار بسته شد، تک‌فیلم‌هایی همچون «آشغال‌های دوست داشتنی» پس از هفت‌سال با محوشدن سکانس پایانی‌اش، تهی از معنا اکران شد و بر تک و توک فیلم‌های دیگر هم که دغدغه‌مند بودند، آنچنان عرصه را تنگ کردند که ابتذال سرتاسر سینمای ایران را فرا گرفت و عرصه اکران در سینما به تسخیر آثار بسیار سطحی و مبتذل درآمد.

حال اگر نیک به کارنامه فیلمسازی سیاوش اسعدی بنگریم متوجه می‌شویم که روی‌آوردن او به موضوعی بسیار خنثی و حتی تحریک‌آمیز همچون غریزه، حاصل تنگناهای آمرانه در وضعیت کلان فرهنگی است که ابتذال را به تفکر ترجیح می‌دهد و این سخن نگارنده این متن نیست، بلکه مصاحبه برخی از مدیران عرصه فرهنگ در ۱۶ سال گذشته است.

پس فیلمسازانی همچون سیاوش اسعدی برای فیلم‌ساختن ترجیح می‌دهند پا به عرصه‌هایی بگذارند که هم مخاطب را به‌واسطه غریزه جذب کنند، هم توان کارگردانی خود را به رخ بکشند تا زمانی‌که بستر برای موضوعات مطلوب‌شان باز شود. از یاد نبریم اسعدی فیلمی همچون «در خونگاه» ساخته که با وجود ضعف‌هایش، درخور تأمل است یا فیلم‌های قبلی‌اش، دغدغه‌مند بودند.

در وضعیت کنونی سینمای ایران فیلمسازان اجتماعی یا مجبورند سراغ موضوعات دیگر و خنثی بروند، مانند «زن و بچه» ساخته سعید روستایی و برای ادامه فیلمسازی‌شان نظیر کارگردان «آشغال‌های دوست‌داشتنی» توقیف‌ساز شوند، یا از شدت دغدغه‌مندی خود نکاهند و نظیر ناصر تقوایی با نجابت خود، عرصه فیلمسازی را مسکوت بگذارند و یا نظیر بسیاری، عطای حضور در ایران را به لقایش ببخشند، به خارجه مهاجرت کنند.

در وضعیت آخر شاید به زندگی راحتی برسند اما تجربه تاریخی، اجتماعی و فرهنگی بزرگان سینما و ادبیات به ما نشان داده که در مهاجرت به‌دلیل جداافتادگی از ریشه‌های زیستی، اجتماعی و فرهنگی آثار بزرگ و درخور تأملی به وجود نخواهد آمد. بشماریم؟ از سهراب شهید ثالث گرفته تا بهرام بیضایی، از امیر نادری گرفته که چهار دهه است در غربت است و اثر درخشانی نساخته تا محسن مخملباف. همچنین از بهمن قبادی گرفته تا عبدالرضا کاهانی.

با اطمینان می‌گویم از اصغر فرهادی هم دیگر اثر قابل‌تأملی در نخواهد آمد. این‌گونه بنگریم که در وادی ادبیات هم چنین بوده است؛ غلامحسین ساعدی بزرگترین مثال آن است که در اوج اشتهار در فرانسه آنچنان از غم غربت به خودویرانگری روی آورد تا تراژیک‌وار درگذشت. در چنین وضعیتی چاره کار، نه مهاجرت است، نه کنج‌عزلت گزیدن و غلتیدن به عرصه ابتذال. می‌پرسید راهکار چیست؟ عرض می‌کنم.

چاره کار بازشدن عرصه فرهنگی از سوی مسئولان در این شرایط خیلی خطیر از همه‌نظر است؛ به‌نحوی‌که فیلمسازان ایرانی امسال ازچهار کشور مختلف به اسکار می‌روند و این اقتضا می‌کند که عرصه بسته فرهنگ در کشور باز شود؛ چراکه جلوی نشر اندیشه را نمی‌توان گرفت، به‌خصوص در عرصه سینما.

بستن عرصه فرهنگ، آثار درخور تأمل را زیرزمینی و وسعت می‌بخشد. ازسوی‌دیگر فیلمسازان دغدغه‌مند نباید این‌چنین عرصه را خالی کنند و جا بزنند؛ بلکه باید با درایت خردورزانه، آثار خود را در لایه‌های مختلف نوشته و بسازند؛ کاری که فریدون گله، ابراهیم گلستان، فرخ غفاری، محمدرضا اصلانی و برخی فیلمسازان دیگر در آثارشان انجام دادند.

عرصه را خالی‌کردن حاصل‌اش می‌‌شود حکومت ابتذال بر سینما که تهی از معنا و محتوا شده است. آری راهکار در رفتن، شانه خالی‌کردن و شنا در ابتذال نیست؛ بلکه دوری از شعارزدگی و محتوای اثر را عمق‌بخشیدن و لایه‌لایه ساختن است تا چه درآید و به دل خوش آید. سینما و تاریخِ فرهنگی معاصر ایران، چنین وضعیت‌های بسته و پرسنگلاخی را با موفقیت و ثبت شاهکارهایی پشت‌سر گذاشته است. محکم بایستیم که این نیز بگذرد؛ از دل تنگناها چه شاهکارهایی که می‌تواند برون آید.

به کانال تلگرام هم میهن بپیوندید

دیدگاه

ویژه فرهنگ
پربازدیدترین
آخرین اخبار