ترامپِ مقید مقابل ترامپِ افسارگسیخته
سندهای راهبرد امنیت ملی آمریکا که حدوداً هر ۴ سال یک بار منتشر میشود معمولاً پوشش رسانهای زیادی را بهخود اختصاص نمیدهد.
سندهای راهبرد امنیت ملی آمریکا که حدوداً هر 4 سال یک بار منتشر میشود معمولاً پوشش رسانهای زیادی را بهخود اختصاص نمیدهد. این اسناد تلاشهای جدی (و اغلب پرزحمتی) برای اولویتبندی نگرانیهای امنیتی اصلی آمریکا به شمار میروند. این اسناد در بهترین حالت برنامهای را برای رفع این نگرانیها توصیف میکنند.
بنابراین ارزشش را دارد اشاره کنیم که بیشتر صحبتهای حاشیهای در بیست و سومین نشست دوحه در هفته گذشته، در کنار ترکیب گزندهای از دونالد ترامپ و هیلاری کلینتون، وزیر امور خارجه پیشین آمریکا، بر سند استراتژی امنیت ملی و ماهیت عمدتاً نامتعارف و بحثبرانگیز متمرکز بود.
سند استراتژی امنیت ملی جدید که هفته گذشته منتشر شد نهتنها برای ابعاد تند و تیزش در جهانبینی بلکه احتمالاً بینشی که از روانشناسی دوره دوم ریاستجمهوری دونالد ترامپ در مقایسه با اولین سند استراتژی امنیت ملی که در دسامبر 2017 در پایان سال اول ریاستجمهوریاش منتشر شد، ایجاد میکند، جالبتر است.
اگر سادهتر بگوییم، این استراتژی جدید، ترامپ را افسارگسیخته نشان میدهد درحالیکه سندی که در دور اول ریاستجمهوریاش منتشر شده او را مقیدتر نشان میداد. منصفانه است که بگوییم سند اول، ترامپ را تلاشی نهادی با آنچه ترامپ «دولت در سایه» میخواند تا غرایز اخلالگر خود را به اصول استراتژیک ترجمه کند.
این سند در دوران اچآر مکمستر، مشاور امنیت ملی وقت نوشته شده بود؛ زمانی که ترامپ هنوز دیدگاههای خود را نپرورانده بود (مثلاً کلمه «تعرفه» یکبار هم در این سند دیده نمیشود.) سند سال 2017 مفهوم «رقابت قدرت بزرگ» با معرفی چین بهعنوان رقیب راهبردی توسعه پیدا کرد. این سند همچنین بر ارزش ماندگار ناتو «بهعنوان یکی از بزرگترین مزیت مقابل رقبا» با صحه گذاشتن بر تعهد آمریکا به ماده 5 پیمان واشنگتن تاکید میکرد. دیپلماتهای خارجی بهشوخی میگفتند که این سند منافع آمریکا را بهتر از آمریکا بیان کرده است.
تناقضی در سند استراتژیک امنیت ملی جدید ترامپ با سند قدیم وجود دارد. سند جدید کمتر مثل «دولت در سایه» است که رئیسجمهور را تعدیل میکند و بیشتر شبیه این است که ترامپ بوروکراسی امنیت ملی را مقابل جهانبینی خود معطوف کرده است. برای اولین بار در سند رسمی راهبردی آمریکا، اروپا با تهدید «محو تمدن» توصیف شده است.
نیمکره غربی که در سندهای پیشین نادیده گرفته میشد، به اولویت موجودیتی تبدیل شده است. سند استراتژی امنیت ملی همچنین فرهنگ آمریکایی را به دغدغه استراتژیک ارتقا میدهد و بهدنبال «ترمیم و احیای سلامت معنوی و فرهنگی آمریکا است که بدون آن امنیت درازمدت غیرممکن میشود». مقایسه بین دو سند داستان دو ترامپ را به تصویر میکشد. ترامپ دور اول که رهبران امنیت ملی را انتخاب میکرد که نقش خود را مهار کردن او میدیدند.
استراتژی حاصل، بازتابی از تمایل نهادگرایان برای ثبات بود. در سراسر دور اول ریاستجمهوری ترامپ، کابینه او اغلب تلاش میکردند انگیزههای ناگهانی رئیسجمهور و باورهای پایگاه ماگا را محدود کنند. نسخه دوم ترامپ اما در کنار تیم امنیت ملی بسیار وفادارتر و از نزدیک همسوتری، کشور را اداره میکند که وظیفه خود را آزاد گذاشتن ترامپ و هدایت دیدگاههای او میداند. درحالیکه سند استراتژی امنیت ملی سال 2017 زبان تشکیلات واشنگتن را به رئیسجمهور تحمیل میکرد، ترامپ اکنون تضمین کرده است دولتش به زبان مادری او صحبت میکند.
بیشتر تناقض بین دو سند امنیت ملی ترامپ اولین پاراگراف درباره اروپا در هر دو سند است. در سند سال 2017 آمده: «اروپای آزاد و قوی اهمیت حیاتی برای ایالات متحده دارد. ما با تعهد مشترکمان به اصول دموکراسی، آزادی فردی و حاکمیت قانون با یکدیگر پیوند خوردهایم. ما با هم اروپای غربی پس از جنگ جهانی دوم را بازسازی کردیم و نهادهایی را ایجاد کردیم که ثبات و رفاه را در سوی اقیانوس اطلس ایجاد کرد. امروز اروپا یکی از مرفهترین مناطق جهان و مهمترین شریک تجاری ما است.»
اما در سند 2025 آمده: «مقامات آمریکایی به این تفکر عادت کردهاند که مشکلات اروپاییها را از منظر هزینه ناکافی نظامی و رکود اقتصادی بررسی کنند.» این سند کاهش سهم اروپا از تولید ناخالص داخلی در جهان از 25درصد از سال 1990 تا 14درصد امروز را نتیجه «قوانین ملی و فراملی میداند که خلاقیت و صنعتگرایی را تضعیف میکند.» واقعیت این است که اسناد بهنوبه خود تاریخ را رقم نمیزنند؛ بلکه این مسئله برعهده رهبران است و این رویدادها هستند که باید دید ترامپ چگونه آنها را هدایت میکند و به آنها واکنش نشان میدهد.