| کد مطلب: ۵۷۵۴۲

از «کارشناسی» تا «بارشناسی»/ تأملی بر سرنوشت شورایاری‌ها در تهران

این واقعیت ایجاب می‌کند که: عقلانیت کارشناسی بر فرآیندها حاکم باشد؛ از ظرفیت‌های بومی محلات و مشارکت مردمی به‌درستی استفاده شود و مهم‌تر از همه، «کارشناسی» جای خود را به «بارشناسی» ندهد. تهران بیش از هر زمان دیگر نیازمند مشارکت اصیل، شفاف و مؤثر شهروندان است؛ نه سازوکارهایی که تنها پوسته‌ای از مشارکت را حفظ می‌کنند.

از «کارشناسی» تا «بارشناسی»/ تأملی بر سرنوشت شورایاری‌ها در تهران

در سال‌های پایانی دوره چهارم شورای شهر تهران، درست زمانی که طرح کنار گذاشتن «شورایاری» و جایگزینی آن با مدل انتصابی «هیئت‌امنای محلات» قوت گرفته بود، به همراه جمعی از پیشکسوتان این حوزه تصمیم گرفتیم با یکی از اعضای اثرگذار شورا دیدار کنیم؛ شاید بتوانیم با تبیین مزایا و معایب دو الگوی انتخابی و انتصابی، از انحلال شورایاری‌ها جلوگیری کنیم. روز ملاقات فرا رسید.

هنوز چند دقیقه از حضورمان در دفتر ایشان نگذشته بود که بی‌مقدمه پرسید: «خب، چه می‌خواهید بگویید؟» یکی از همراهان که سال‌ها سابقه دوستی با او داشت، گفت: «برخی نکات کارشناسی درباره شورایاری و هیئت امنا داریم که مایل به گفت‌وگو هستیم.» اما پاسخ آن عضو شورا نه‌تنها عجیب، بلکه تکان‌دهنده بود: «مگر ما بارشناس هستیم که شما بخواهید نظر کارشناسی بدهید؟ من خودم کارشناس هستم و طرح هیئت امنا هم بر اساس نظر کارشناسی تدوین شده.»

ما نیز با لبخندی کوتاه، ختم جلسه را اعلام کردیم؛ زیرا روشن بود که گوش شنوایی وجود ندارد. جالب آنکه هنوز هم هرگاه ایشان را می‌بینم، بی‌اختیار به یاد «بارشناسان میدان میوه و تره‌بار» می‌افتم؛ نمی‌دانم چرا.

نتیجه آن دوره نیز روشن است: شورایاری‌ها در دوره پنجم، زیر فشارهای سیاسی و اجرایی و در سایه همان نوع نگاه، منحل شدند و مدل انتصابی هیئت‌امنا — حتی با حمایت تمام‌قد شورای ششم و تلاش‌های گسترده طراحان آن — راه به جایی نبرد. امروز نیز ستاد مشارکت‌های مردمی شورا، به‌دلیل مداخلات و ترفندهای اجرایی ستاد راهبری مدیریت محله در شهرداری، در وضعیتی آشفته و سردرگم قرار دارد.

تا پیش از آن، بحث اصلی بر سر چگونگی تشکیل شورایاری‌ها بود؛ نه بود یا نبود آن. وزارت کشور برگزاری انتخابات محلی را حاکمیتی می‌دانست و با برگزاری انتخاباتی مشابه انتخابات رسمی در تهران مخالف بود. اما ورود شتاب‌زده جریان‌های سیاسی، که بیشتر به دنبال چیدمان نیروهای همسو در محلات بودند تا تقویت مشارکت شهروندی، دوباره بحث را به «فلسفه وجودی شورایاری» بازگرداند. برای برخی، داشتن چند نیروی دارای «حکم انتصابی» در محلات، بسیار کارآمدتر از نمایندگان منتخب مردم بود؛ هرچند کارآمدی‌شان در حل مسائل محله محل تردید بود، اما در بزنگاه‌های انتخاباتی، نقشی کاملاً راهگشا ایفا می‌کردند.

واقعیت این است که شورایاری نهادی اجتماعی بود که وظیفه داشت نیازها و مشکلات ساکنان را شناسایی کند، اولویت‌بندی کند، بر عملکرد مدیریت شهری نظارت کند و در چارچوب مأموریت‌های قانونی، مشورت‌دهنده شورا و شهرداری باشد. بی‌تردید توانمندی اعضا — تحصیلات، تجربه و تخصص — شرط لازم بود؛ اما شرط کافی، باور و پایبندی مدیریت شهری به مشارکت سازمان‌یافته شهروندان بود؛ باوری که کمتر دیده شد.

نمی‌توان انکار کرد که مدیریت شهری در ایران در بستری از ساختار اداری-سیاسی متمرکز فعالیت می‌کند؛ ساختاری که برنامه‌ها در آن از بالا تدوین و به پایین ابلاغ می‌شوند. حال آنکه فلسفه شوراها در قانون اساسی، معکوس کردن این روند و کاستن از فاصله مردم و دولت است تا سیاست‌گذاری‌ها بر واقعیت‌های محلی تکیه داشته باشد، نه ذهنیات اداری. امروز در آستانه برگزاری هفتمین دوره انتخابات شورای شهر تهران — آن هم با مدل جدید تناسبی — ایستاده‌ایم؛ انتخاباتی که تأثیر مستقیم بر کیفیت اداره شهر و زندگی میلیون‌ها نفر دارد.

این واقعیت ایجاب می‌کند که: عقلانیت کارشناسی بر فرآیندها حاکم باشد؛ از ظرفیت‌های بومی محلات و مشارکت مردمی به‌درستی استفاده شود و مهم‌تر از همه، «کارشناسی» جای خود را به «بارشناسی» ندهد. تهران بیش از هر زمان دیگر نیازمند مشارکت اصیل، شفاف و مؤثر شهروندان است؛ نه سازوکارهایی که تنها پوسته‌ای از مشارکت را حفظ می‌کنند.

به کانال تلگرام هم میهن بپیوندید

دیدگاه

ویژه تیتر یک
پربازدیدترین
آخرین اخبار