نفسی بیا و بنشین/ درباره عکسی از باران پاییزی
چرا باید کسی که غرق در دریاست حال اهالی ساحل را بفهمد؟
یواش یواش داشت باورمان میشد که خدا قهرش گرفته و اعتنایی به اهالی این ملک نمیکند. راستش حتی چند باری با رفقا نشستیم و از داییجان ناپلئونهای درونمان رونمایی کردیم و پروژه ابردزدی را تقویت بخشیدیم.
تا همین چند وقت پیش ما مردمان معمولی بودیم که تفاوت بین ابرهای بارانزا و ابرهای معمولی را به شکل بدوی و کودکانه از روی ظاهر تشخیص میدادیم. حالا اما این روزها هر کداممان برای خودمان «Wladimir Koppen» (یکی از بنیانگذاران اقلیمشناسی مدرن) شدهایم. شاید باورش برایتان سخت باشد اما در این چند ماه درست مثل عاشق چشمانتظاری که چشم به راه است، ساعتها و روزها رد ابرهایی که از اقیانوس اطلس و دریای مدیترانه راه میافتادند را میزدیم.
حالا دیگر میدانستیم که دلیل این باران نیامدن ترکیبی از عوامل جوی و اقلیمی است که مانع ورود ابرها شده است. حالا دیگر یاد گرفته بودیم که استقرار پرفشار جنب حارهای بر فراز ایران است که با ایجاد هوای نزولی، از صعود و گسترش ابرها جلوگیری میکند و آنها را پیش از رسیدن تضعیف میکند. ما تا همین یک سال پیش درک درستی بابت فاصله زیاد ایران از منابع اصلی رطوبت نداشتیم.
ما نمیدانستیم که ابرها بابت طی کردن مسیر طولانی رطوبت خود را در برخورد با موانع جغرافیایی از دست میدهند... اصلاً مگر باقی مردم جهان اینها را میدانند؟ یعنی آنها میدانند که تغییرات اقلیمی سالهای اخیر مسیر حرکت طوفانهای مدیترانهای را تغییر داده و آنها را بیشتر به سمت ترکیه، قفقاز و مناطق شمالیتر منحرف کرده است؟
آنها میدانند که پدیدههای النینو و لانینا هم میتوانند مسیر جریانهای جوی و شدت بارشهای زمستانه ایران را دگرگون کنند و باعث و بانی کاهش ورود سامانههای بارانزا شوند... حکما نمیدانند. چرا باید کسی که غرق در دریاست حال اهالی ساحل را بفهمد؟
دیروز درست مثل عاشق چشمانتظاری که مدتهاست چشمانتظار روی دلبر است به آسمان خیره شدیم و دست و صورتمان را زیر قطرههای عزیز و قشنگ باران بردیم و بلند بلند خواندیم:
نفسی بیا و بنشین سخنی بگو و بشنو
که به تشنگی بمردم برِ آب زندگانی
عکس: بهمن زارعی/ ایرنا