مسیر شراکت دمشق با غرب/آیا سوریه به ائتلاف ضدداعش به رهبری آمریکا میپیوندد؟
روز ۱۸ اکتبر، نیروهای «ائتلاف جهانی برای شکست داعش» [ائتلافی به رهبری ایالات متحده]، در شهر الضُمِیر، حوالی دمشق، عملیات مشترکی با دولت سوریه علیه داعش اجرا کردند.
سامر الاحمد / پژوهشگر مسائل سوریه
صبحی فرنجیه/ پژوهشگر امنیت سوریه
روز ۱۸ اکتبر، نیروهای «ائتلاف جهانی برای شکست داعش» [ائتلافی به رهبری ایالات متحده]، در شهر الضُمِیر، حوالی دمشق، عملیات مشترکی با دولت سوریه علیه داعش اجرا کردند. این عملیات که در ساعت ۲ نیمهشب شروع شد، منجر به بازداشت احمد عبدالله المسعود البدری شد، یک سوری که از رهبران ارشد داعش بود. طبق اطلاعاتی که نویسندگان این مقاله کسب کردهاند، بدری، متولد سال ۱۹۷۸، از سال ۲۰۱۷ در بیابان سوریه مخفی شده بود و مکرراً بین تدمر، السخنه و مناطق بیابانی نزدیک مرز عراق در رفتوآمد بود. بعد از سقوط رژیم سوریه در ماه دسامبر ۲۰۲۴، او به الضمیر، زادگاهش بازگشت.
عملیات مشترک الضمیر، پنجمین نمونه هماهنگی بین این ائتلاف و دولت سوریه در مقابله با داعش بود و این در میانه درخواستهای رسمی غربیهاست که دمشق رسماً به این تلاش برای رسیدگی به جدیترین تهدید امنیت جهان از سال ۲۰۱۴ بپیوندد. دولت سوریه، خارج از این موضوع هم با مسائل امنیتی پیچیده دیگری مواجه است، اما به این نتیجه و در واقع به این باور رسیده که پیوستن به این ائتلاف، بهترین راه برای رسیدن به اهداف سیاسی، نظامی و اقتصادی مطلوبش است.
برخی سیاستمداران در واشنگتن، رفع تحریمها در سوریه را به پیوستن آن به این ائتلاف بینالمللی وصل کردهاند؛ اما دولت سوریه پیوستنش را مشروط به رفع تحریمها میبیند. این واگرایی در چشماندازها بین دو طرف، این سؤال را ایجاد میکند که چه کسی اولین قدم را بر میدارد که به این بنبست در جریان، پایان دهد و اینکه در فقدان چنین گامی، اگر مذاکرات به هم بخورد، چه تهدیدی متوجه این تلاش بینالمللی برای ایجاد ثبات در روسیه خواهد شد و همین طور فراتر از آن، متوجه امنیت منطقهای و جهانی خواهد شد.
زمینه تاریخی
برپایی ائتلاف جهانی شکست داعش به رهبری ایالات متحده، در سپتامبر ۲۰۱۴، نقطه عطفی تعیینکننده در مسیر جنگ سوریه بود، از آنجا که واقعیتی نظامی را تحمیل کرد که فراتر از کنترل رژیم رئیسجمهور بشار اسد بود. این ائتلاف، راهبردی دوگانه اتخاذ کرد: حملات دقیق و تقویت شریکی محلی، اینجا نیروهای دموکراتیک سوریه یا قسد. این شراکت منجر به نابودی «خلافت سرزمینی» داعش در مارس ۲۰۱۹ شد، اما دمشق را خارج از چارچوب تصمیمگیری نگه داشت.
در طول این دوران، رابطه بین رژیم سوریه و ائتلاف، متشکل از خصومت علنی و عملگرایی ضمنی بود. دمشق در فضای عمومی این ائتلاف را به عنوان «حملهای به استقلال» خود محکوم کرد، اما در واقعیت، از تضعیف دشمنی مشترک سود میبرد، چراکه این به دمشق اجازه میداد تلاشهایش را علیه دیگر گروههای مخالفش متمرکز کند. این پویهشناسی وضعیت «همزیستی خصومتآمیز» ایجاد کرد که در آن، بهرغم ستیز علنی و سیاسی، کانالهای غیررسمی فعال شدند تا از مقابله مستقیم دوری شود.
با سقوط رژیم اسد در دسامبر ۲۰۲۴ و ظهور دولت انتقالی، صحنه تغییری اساسی کرد. ائتلاف دیگر به عنوان نیروی مداخلهگر خارجی دیده نمیشد، بلکه شریکی بالقوه در بازسازی نهادهای دولتی و مقابله با تروریسم در چارچوبی گستردهتر و همهشمولتر بود. دولت جدید، «اداره ملی مبارزه با تروریسم» را تشکیل داد و آمادگی خود را برای همکاری با شرکای بینالمللی در رفع تهدیدهای امنیتی اعلام کرد. این تغییری آشکار نسبت به رژیم پیشین بود که از مسئله تروریسم به عنوان ابزاری در سرکوب داخلی استفاده میکرد.
در این بستر، نقش هیئت تحریرالشام (هتش) به عنوان نمادی از تحولی در جریان شکل گرفت، نهتنها به عنوان قدرت مسلط در شمال که به عنوان پلی بین دو دوران. ابوبکر البغدادی، رهبر داعش، در سال ۲۰۱۹ در ادلب و در منطقه تحت کنترل هتش کشته شد و این جنجال ایجاد کرد. پس از آن جانشینش، ابوالحسن الهاشمی القریشی نیز ترور شد و بعد از آن هم اختلافات داخلی ایجاد شد که اوج آن کنارزدن ابوماریه القحطانی، به اتهام «جاسوسی» بود. اینها ظهور جریانی عملگرا را شکل داد، به رهبری احمدالشرع که از رهبری گروهی مسلح به ریاست دولت انتقالی رسید. این نمود حرکتی گستردهتر بود، از منطق گروهی به پروژهای دولتی.
انگیزههای سوری
در نیمه دوم سپتامبر، تعدادی از مقامات ارشد وزارتخانههای دفاع و کشور در سوریه، در دمشق، پایتخت سوریه، جمع شدند. به روایت یک منبع امنیتی سوری، این دیدار چندین ساعت به طول انجامید و بر مسئله پیوستن سوریه به ائتلاف بینالمللی تمرکز داشت، بر مزایای احتمالی که حاصل خواهد شد و بر موانعی که ممکن بود سر بر آورد، هم در عرصه داخلی و هم در صحنه خارجی.
شرکتکنندگان در این جلسه، روی این توافق داشتند که فرایند پیوستن به ائتلاف تسریع شود و گامهایی ملموس به سمت مشارکت فعال برداشته شود، به جای اینکه هماهنگیهایی منفعلانه انجام شود، آن هم به شکلی که نیروهای سوری از عملیات علیه رهبران و دستههای داعشی به رهبری ائتلاف بیرون بمانند. این مقامات تأکید داشتند که دولت سوریه، همین حالا هم تجربهای گسترده در مقابله با داعش دارد، بهخصوص در استان ادلب و در طول سالهای اخیر.
در این دیدار همچنین درباره این ایده بحث شد که زندانی با سطح امنیتی بالا، در مناطق تحت کنترل دولت سوریه ایجاد شود، تا اعضا و رهبران ارشد داعش در آن نگهداری شود و این زندان، در مرحله اولیه دوران انتقالی، مشترکاً توسط ائتلاف مدیریت شود. دمشق پیوستن به ائتلاف بینالمللی را از چندین سطح، مفید میبیند:
از لحاظ سیاسی، دمشق با این کار به عنوان شریکی در جنگ منطقهای علیه تروریسم، مشروعیت بینالمللی مییابد و در نتیجه، در طبقهبندی خود وضعیت بهتری مییابد و دولت سوریه را از فهرستهای مربوط به تروریسم خارج میکند؛
از لحاظ نظامی، حمایت فنی و عملیاتی ایالات متحده و کشورهای عضو ائتلاف را بابت مشارکت فعالانه در عملیات نظامی مشترک دریافت میکند؛
از لحاظ راهبردی، وضعیت اختصاصی قسد را به عنوان شریک رسمی ائتلاف در سوریه تضعیف میکند و در نتیجه، اهرم فشارش در مذاکره با دولت سوریه را تضعیف میکند؛
به لحاظ اطلاعاتی، سوریه به سامانههای اشتراک اطلاعات این ائتلاف دسترسی خواهد یافت، بهخصوص در ارزیابی نیروهایی که بناست در وزارتخانههای دفاع و کشور به کار گرفته شوند، تا جلوی این گرفته شود که عناصر داعش، به درون ساختار دولت سوریه نفوذ کنند.
به روایت منابع ارشد از داخل اداره کل امنیت، تازهترین هماهنگی با رهبران ائتلاف، شامل چندین توافق عملیاتی میشد. قابلتوجهترینشان عبارت بود از:
*اشتراک اطلاعات بین واحد شناسایی وزارت کشور و اتاقهای عملیات ائتلاف؛
*کاهش حملات هوایی و به جای آن، احاله عملیات میدانی به نیروهای ضدتروریستی وزارت کشور؛
*همکاری در اردوگاه الهول، با هدف بازگرداندن خانوادههای سوری به جوامع اصلیشان؛
*برپایی کانالهای ارتباطی نظامی بین وزارت دفاع سوریه و نیروهای مستقر در التنف که حالا در ارتش جدید سوریه ادغام شدهاند و همزمان حفظ هماهنگی مستقیم با وزارت دفاع ایالات متحده از طریق هسته رابط میدانی در بیابان سوریه.
موانع اصلی
دمشق خوب میداند که موانعی داخلی، چالشهایی جدی بر سر راه پیوستن به ائتلاف ایجاد میکنند. مهمتر از همه این است که وزارت دفاع در فرایند توسعه نهادی خود، هنوز در مرحله تشکیل است. فرایند جذب نیروی ارتش، همچنان از ظرفیت محدود برای بررسی سوابق تازهواردها رنج میبرد و نیز از ضعف کلی در ظرفیتهای نظامی. این چالشهای ساختاری، این کار را برای ائتلاف سخت میکند که کامل به توانایی وزارت دفاع سوریه در اجرای عملیات مشترک اعتماد کند.
این واقعیت در میدان هم مشهود است، از آنجا که هماهنگیها الان عمدتاً بین ائتلاف و وزارت کشور انجام میشود، تا وزارت دفاع. مانع کلیدی دیگر، فقدان توافق با قسد است. سخت است بشود با نیروهایی که با یکدیگر تنش دارند و در منطقههای جغرافیایی همپوشان فعالیت میکنند، عملیات جداگانه اجرا کرد و هماهنگی چندلایه انجام داد.
ناظران سوریه در واشنگتن نیز همچنان محتاط هستند. چندین مقام سابق ایالات متحده بر این باورند که ورود رسمی سوریه به ائتلاف پیش از حل وضعیت قسد و ادغام کاملش در نهادهای دولت جدید سوریه ممکن نیست. مظلوم عبدی، فرمانده قسد اخیراً اعلام کرد دمشق «به دنبال بهرهمندی از تجربه قسد» است و مشارکت سوریه در نبرد ضد داعش ممکن است «به زودی» رخ دهد. او همچنین اشاره کرد واشنگتن «پیشنهاد تشکیل نیرویی مشترک» را داده است و قسد در تلاشی برای این که نبرد با داعش «ملی و جامع» شود، این ایده را پذیرفته است.
طبق اطلاعات منبعی غربی، بحث محدود به راهروهای واشنگتن نیست. بحثهای دنبالهداری هم در جریان است که آیا دولت سوریه، توانایی این را دارد که تضمین کند، اطلاعات بهاشتراکگذاشتهشده بین دمشق و ائتلاف، به دستههای افراطی درون ارتش سوریه یا نهادهای امنیتی درز نکند؟ بهخصوص با توجه به ادامه حضور جنگجویان خارجی درون دولت سوریه و درجات نظامی.
از نگاه ناظران غربی، نیاز فوری است که دمشق ساختار جدیدی به ارتشاش بدهد و عناصر خارجی را از سمتهای حساسی که ممکن است همکاری با ائتلاف را به خطر اندازد، بیرون کنند. مقامات ارشدی درون دولت ترامپ و دولتهای دیگر اعضای ائتلاف نیز هستند که ممکن است درباره دولت تازه در دمشق دغدغههایی داشته باشند و نگران باشند که هنوز کامل از گذشته افراطی و خشونتآمیزش رها نشده باشد.
ساختار فعلی همکاری از طریق وزارت کشور به جای وزارت دفاع، مانعی موقت بر سر راه شمول رسمی سوریه در چارچوب ائتلاف ایجاد میکند، از آنجا که ائتلاف به روال معمول بر هماهنگی مستقیم نظامی متکی است. این همپوشانی بین ملاحظات امنیتی و اداری مسیر سیاسی سوریه برای پیوستن به ائتلاف را به این وابسته میکند که رابطه بین این دو وزارتخانه را به رسمیت بشناسد و همینطور وابسته به آمادگی واشنگتن، جهت بازکردن کانالهای گستردهتر بین نهادها.
واقعیت میدانی و راهبرد جدید داعش
در طول سال ۲۰۲۵، مشخص شد که داعش رشد کرده و از اینکه صرفاً باقیمانده هستههای خفتهاش در کار باشند، به شبکه کوچک و انعطافپذیری تبدیل شده که به دنبال بهرهبرداری از آشوب امنیتی متعاقب سقوط رژیم اسد است تا حضور خود را در شرق سوریه دوباره مستحکم کند.
منابع میدانی در دیرالزور و بیابان سوریه اشاره دارند که بین ماههای ژوئن و اکتبر، جهش قابلتوجهی در فعالیتهای داعش ایجاد شده، بهخصوص در حوالی البُصَیره، جبل البِشری و السخنه، یعنی در نقاطی که نیروهایش، شبیخونهای شبانه اجرا کردند و با بمبهای دستساز کنار جادهای، هم گشتهای نیروهای قسد و هم گشتهای نیروهای دولتی را هدف گرفتهاند. منابع امنیتی محلی تخمین میزنند تعداد جنگجویان فعال داعش چیزی بین ۲ هزار و ۵۰۰ تا ۳ هزار نفر باشد و آنها در گروههایی حداکثر ۱۰ نفره کار میکنند که برای گریز از رصد هوایی به سرعت و تحرک مکرر تکیه دارند.
در مقابل، اخیراً شاهد افزایش قابلتوجهی در عملیات مشترک از سوی ائتلاف و دولت سوریه نیز بودهایم. برجستهترینشان، حملهای که در ۲۰ اوت ۲۰۲۵، ائتلاف با هماهنگی و حمایت نیروهای دولت اجرا کرد و در آن صلاح نُعمان الجُبوری، رهبر عراقی داعش و عضو کمیته نمایندگان داعش، کشته شد. یکی از مقامات دولت سوریه به نویسندگان این مقاله گفته است: «هماهنگی با ائتلاف در مهار فعالیتهای این سازمان مؤثر از کار درآمده است، اما همچنان از لحاظ عملیات محدود است.»
در عین حال، گزارشها حاکی از این هستند که داعش، هستههای خفتهاش را در اردوگاه الهول و اطراف تدمر فعال کرده و روی جذب نیرو از طریق زندانها و اردوگاههای آوارگان متمرکز است در حالی که از طریق بازار سیاه، به تأمین مالی عملیات خود نیز میپردازد. به گفته ناظران میدانی، این تحولات، نشانه تغییر به راهبرد «خفتگی انعطافپذیر» است، راهبرد با محوریت دوام و ایجاد اخلال، به جای تمرکز بر کنترل قلمرو. این امتحانی اولیه برای دولت سوریه و شراکتش با ائتلاف ضدداعش است، امتحانی در مدیریت خطرناکترین چالش امنیتی کشور پس از جنگ.
سناریوهای محتمل
پویهشناسی در حال تکامل هماهنگی ضدتروریسم بین سوریه و ائتلاف، چندین مسیر محتمل را برای دوران پیش رو میگشاید. هر سناریو، پیامدهای سیاسی، امنیتی و راهبردی متمایزی دارد، هم برای ثبات در سوریه و هم برای تلاش کلیتر منطقهای جهت نابودی داعش.
پیوستن سوریه - محتملترین سناریو
ورود رسمی سوریه به ائتلاف، به نظر محتملترین نتیجه میآید، با توجه به تعداد فزاینده عملیات مشترک بین دو طرف با پنج نمونه در سه ماه گذشته و نیز با توجه به میل مشترک بینالمللی و سوری برای نهادینهکردن این هماهنگیها. ائتلاف به دنبال این است که گستره عملیاتی خود در خاک سوریه را با شراکت رسمی با دولت بیشتر کند، تا نابودی داعش را سرعت بخشد.
همزمان، دولت روسیه نیز به دنبال حمایت سیاسی و آمادی برای مواجهه با داعش و ایجاد ثبات است تا بازسازی را تسهیل و حاکمیت ملی را مستحکم کند. فشار مداوم ایالات متحده برای حل اختلاف بین دولت سوریه و قسد را باید در این بستر دید: رسیدن این دو به توافق، شرطی اساسی برای تسریع روند پیوستن سوریه به ائتلاف است.
اگر این اتفاق رخ دهد، کمک خواهد کرد جبهه متحدی شکل گیرد، تا اثرگذاری عملیات علیه داعش افزایش یابد، مشروعیت دولت جدید سوریه نیز با همکاری رسمی بینالمللی ارتقا گیرد، بهاشتراکگذاری اطلاعات و هماهنگی عملیاتی بهبود بخشد، دوبارهکاریها و حفرهها کم شوند و بنیانی ایجاد شود، تا در فضای پس از درگیریها، ثباتآفرینی و حمایت از بازسازی، گستردهتر شود؛ اما این مسیر آسانی نخواهد بود، چراکه ممکن است درون سوریه، حساسیتهایی نسبت به حاکمیت و استقلال و نیز به مداخله خارجی وجود داشته باشد.
همچنین ممکن است مقاومتهایی از سوی عناصر داخلی وجود داشته باشد که با همکاری با قدرتهای غربی مخالف هستند. هم دمشق و هم ائتلاف، ممکن است ناچار شوند گامهایی بردارند که راه را هموار کنند و دغدغههای دو طرف را رفع.
ادامه هماهنگی بدون پیوستن رسمی
اگر توافق جامع همچنان دور از دسترس باشد، ممکن است هماهنگیها غیررسمی ادامه یابند. چنین همکاری مداومی ممکن است به عنوان آزمونی برای جدیت متقابل عمل کند، اما اگر طولانی شود، خطرات خودش را خواهد داشت. بهویژه، تأخیر در عملیات در نتیجه هماهنگیهای محتاطانه، سازوکارهای محدود اشتراک اطلاعات و سوءتفاهمات ممکن میتوانند اعتماد را تضعیف کنند.
چنین رویکردی ممکن است انعطافپذیری در هماهنگی را حفظ کند، بدون اینکه هزینههای پیوستن رسمی را تحمل کند و اجازه میدهد فعالیتهای مشترک محدود علیه داعش ادامه یابند و حتی از روند عملیاتی حفظ شود؛ اما این سناریو هم پیامدهای منفی بالقوه برای تلاش بینالمللی علیه داعش دارد، از قبیل ناکارآمدی و واکنشهای کندتر در نتیجه توافقات غیررسمی، فقدان پاسخگویی مشخص و تعهدات الزامآور و نیز خطر بیشتر اصطکاک عملیاتی. بهعلاوه ممکن است مزایای سیاسی و نیز فواید مربوط به بازسازی را نیز برای سوریه محدود کند.
فروپاشی هماهنگی
فروپاشی کامل هماهنگی، عملاً همه چیز را به نقطه اول برمیگرداند. دولت سوریه خود را در اجرای عملیات با ابعاد گسترده علیه داعش ناتوان خواهد دید، چراکه چندین منطقه که ائتلاف و شریک سوریاش، قسد در آن فعال هستند، خارج از محدوده کنترل دولت است.
همزمان، ائتلاف در رسیدن به پیروزی قاطع علیه داعش ناتوان خواهد ماند، با توجه به اینکه اختلافات داخلی در سوریه در کار است و در کنترل قلمروها چنددستگی وجود دارد. این شرایط شکافهای امنیتی ایجاد میکنند که داعش میتواند از آن بهره ببرد تا دوباره حضور و قدرت خود را در خاک سوریه مستحکم کند. اگر چنین اتفاقی بیفتد، داعش از این شکافها برای سازماندهی مجدد، احیا و تقویت استفاده خواهد کرد. این سناریو سوریه را بیثبات باقی خواهد گذاشت و کار جذب سرمایهگذاری خارجی و کمک در بازسازی را هم سخت میکند.
اقدام یکجانبه
این سناریو در سوریه ممکن است واقع شود که گفتوگوها برای هماهنگی و پیوستن کاملاً فرو بپاشند. اگر چنین اتفاقی رخ دهد، وضعیت به همان چیزی برمیگردد که پیشتر در ادلب وجود داشت، جایی که در آن هیئت تحریرالشام عملیات یکجانبه علیه هستههای داعش میکرد، در حالی که ائتلاف عملیات جداگانه خود را در شرق فرات داشت.
چنین تلاشهای چنددستهای عمدتاً بیاثر از کار در خواهند آمد، با توجه به فقدان اشتراک اطلاعات و آزادی اندک عملیات در محدودههای گسترده. این شرایطی که داعش مکرر نشان داد توانایی بهرهبرداری از آن را دارد و به سرعت با محیطی که در آن بینظمی و چنددستگی باشد، انطباق مییابد.
پیوستن دمشق به ائتلاف چطور تضمین میشود
رسیدن به سناریوی اول، یعنی پیوستن سوریه به ائتلاف، نیازمند تلاش سیاسی دقیق و هماهنگی خواهد بود که هماهنگی عملیاتی موجود را به شراکتی نهادی تبدیل کند. موفقیت بسته به انعطافپذیری متقابل است: بازیگران غربی باید به دغدغههای حاکمیتی سوریه رسیدگی کنند و دولت جدید سوریه هم باید تعهدی معتبر به حاکمیت همهشمول و هماهنگی بر مبنای قواعد را نشان دهد. ناکامی هر کدام از دو طرف در این زمینه، خطر رکود در سناریوی دوم یا عقبگرد به سناریوی سوم یا چهارم را به همراه دارد، با پیامدهایی جدی برای ثبات ملی و منطقهای.
برای کسب بهترین نتیجه، ایالات متحده نیاز خواهد داشت تعامل دیپلماتیک مداوم را حفظ کند تا شکاف بین دمشق و قسد را پر کند، مشخص کند آماده رسمیتبخشی به چارچوب هماهنگی است که به حاکمیت سوریه احترام بگذارد و حمایت فنی و آمادی برای عملیات مشترک را ارائه کند. دمشق به نوبه خود لازم دارد نشان دهد به حکمرانی همهشمول و آشتی با نیروهای کردی و دیگر نیروهای محلی متعهد است، اصلاحات نهادی انجام دهد که شفافیت و هماهنگی با شرکای داخلی را تضمین کند و اصول عملیاتی را حفظ کند تا از وقوع حوادثی که اعتماد را تخریب میکنند، پرهیز کند.
در میانه نیروهای متضاد احتیاط و لزوم، با وجود اینکه خاطره خصومتهای پیشین هنوز هست، شراکت بین دمشق و ائتلاف، در حال شکلگیری است؛ اما این شراکت تا کجا میتواند در غلبه بر میراث بیاعتمادی پیش رود؟ آیا هر دو طرف میتوانند هماهنگیهای تاکتیکی خود را به شراکت راهبردی ثابت تبدیل کنند؟ در مقطعی که تعادل قدرت منطقهای در حال تغییر است، سوریه با آزمون تازهای روبهروست: باید یا جای خود را درون چارچوب در حال ظهور امنیت بینالملل محکم کند، یا خلأیی بر جا بگذارد که دیگران پر خواهند کرد.