| کد مطلب: ۵۹۸۲۱

بی‌تصمیم و دیرتصمیم

اینکه ما فقط وقتی تصمیم می‌گیریم که کارد به استخوان برسد و صدای اعتراض هم بلند شود. این، برای مدیریت سیاسی نقطه ضعف است. سیستم باید صداها را زمانی بشنود که زمزمه‌ای از دوردست‌هاست. دولت‌ها باید گوش جغد و چشم عقاب داشته باشند تا پیش از بروز هر خطری، آن را بشنوند و ببینند و با پیشدستی خطر را رفع کنند. این تصمیم درباره بانک مرکزی از جمله مصادیق این نوع بی‌تصمیمی‌ و بدتصمیمی است.

گرچه معتقدیم بخش اصلی مشکلات کشور بیش از این که تابع نهادهای اجرایی باشد، تابع شرایط کلی‌تر کشور است که آقای رئیس‌جمهور باید به حل آنها بپردازد و حتی می‌توان گفت از همان تابستان سال گذشته باید ابتدا این مسائل را حل می‌کرد و اکنون دیر شده است، ولی چاره‌ای نیست باید اقدام عملی انجام داد.

یکی از مهم‌ترین موضوعاتی که باید حل می‌شد، قانون انتصاب اشخاص در مشاغل حساس است که عملاً دست دولت را برای انتصاب افراد شایسته‌تر بسته است. حتی شنیده می‌‌شود که دولت آیین‌نامه این قانون را اصلاح کرده؛ ولی کمیته مربوط در مجلس برخلاف ضوابط، آن را در دستور رسیدگی قرار نداده است. این، فقط یکی از مسائلی بود که باید حل می‌شد که نشده است.

فارغ از این مسئله، دولت به دلیل رویکرد وفاق که از مضمون سازنده آن خارج شده است، رئیس کل بانک مرکزی دولت پیش را همچنان حفظ کرد. البته، اگر ما بانک مرکزی مستقلی داشتیم؛ ایرادی نداشت و باید هم این بانک مستقل بماند تا سیاست‌های پولی کشور در مسیر حفظ ارزش آن و کاهش تورم عمل کند.

ولی کیست که نداند چنین استقلالی در بانک مرکزی ایران شبیه به خیال است. بنابراین، باید توجه می‌کردند که چنین فردی به‌طور طبیعی وابسته به دولت پیش است و از آنجا که تندروهای منسوب به دولت پیش خواهان شکست این دولت هستند، در استفاده از ابزار خود کوتاهی نمی‌کردند و نکردند. جالب اینکه در جریان افزایش نرخ ارز سال گذشته، مجلس آقای همتی، وزیر اقتصاد را استیضاح کرد و کاری به رئیس کل بانک مرکزی نداشت.

بااین‌حال، وجود یک ایده غیرمنطقی نزد آقای رئیس‌جمهور که نمی‌خواهند کسی را تغییر دهند، موجب این تصمیم نادرست شد. ایشان باید توجه کنند برخی مواقع تغییرات مدیریتی در سطوح بالا می‌تواند احترام به خواست عمومی یا نشانه‌ای از یک اراده باشد. گرچه انتصاب آقای فرزین به‌عنوان رئیس کل بانک مرکزی از همان ابتدا با ابهام مواجه بود؛ زیر حکم قبلی همچنان تا ۵ سال اعتبار داشت و نیازی به حکم جدید نبود، ولی اگر ضرورتی بر دادن حکم بود، در این صورت مطابق ضوابط باید آقای همتی را به‌عنوان وزیر اقتصاد پیشنهاد می‌دادند که چنین مسیری طی نشده است. 

بااین‌حال، از سه ماه پیش که مباحث افزایش قیمت و‌ سیاست‌های ارزی مطرح شد، دوباره این بحث پیش آمد که ریاست بانک مرکزی باید اقتصاددان باتجربه‌ای باشد. در میان همه افراد، آقای همتی گزینه نقدتری بودند و سابقه مدیریت بانک مرکزی را هم داشتند و مورد وثوق دولت هم هستند. ولی برای جابه‌جایی هیچ تصمیمی گرفته نشد تا اینکه وضعیت ارز به اینجا رسید.‌

پیام تغییر ریاست بانک مرکزی روشن است. اینکه ما فقط وقتی تصمیم می‌گیریم که کارد به استخوان برسد و صدای اعتراض هم بلند شود. این، برای مدیریت سیاسی نقطه ضعف است. سیستم باید صداها را زمانی بشنود که زمزمه‌ای از دوردست‌هاست. دولت‌ها باید گوش جغد و چشم عقاب داشته باشند تا پیش از بروز هر خطری، آن را بشنوند و ببینند و با پیشدستی خطر را رفع کنند.

این تصمیم درباره بانک مرکزی از جمله مصادیق این نوع بی‌تصمیمی‌ و بدتصمیمی است. آقای پزشکیان پس از گذشت یک سال به این نقطه روشن رسیدند که گفتند: «کانون‌های قدرت نمی‌گذارند ما کارمان را درست انجام دهیم.» این چیزی است که از ابتدا باید متوجه می‌شدند. تصمیم‌هایی که به سود مردم باشد، با مخالفت مراکز قدرت مواجه خواهد شد. لذا باید در تصمیم‌گیری‌های خود هم سرعت ببخشند و هم با رویکرد جدید تصمیم‌گیری کنند.

به کانال تلگرام هم میهن بپیوندید

مطالب ویژه
دیدگاه

پربازدیدترین
آخرین اخبار