سیاست «مقلوبه»
هدف اصلی سیاست که تامین خیر عمومی است؛ به علت کاهش حضور مردم و نمایندگان آنان در این عرصه در عمل منتفی شده است و سیاست مفهومی مقلوبه پیدا کرده است. سیاست ضدسیاست شده است.
اگر بخواهیم وضعیت ایران را دقیق توصیف و تحلیل کنیم، باید بگوییم که یک ویژگی مهم آن قلب و تحریف امر سیاست در ایران است. سیاست بهمعنای جدلهای بیهوده و تامین منافع شخصی و گروهی نیست. سیاست عالیترین سطح خردمندی و عقلانیت با هدف تامین خیر عمومی است.
سیاست یعنی اداره کشور با هدف تامین رفاه و آسایش و ایجاد اعتمادبهنفس و رضایتمندی بیشتر در مردم است. در این معنا، سیاست چیزی در مقابل اقتصاد و فرهنگ و امور اجتماعی و نظامی و امنیتی نیست؛ بلکه نحوه تنظیم همه این امور برای تامین اهداف ذکر شده است.
متاسفانه وضعیت امر سیاسی در ایران بهگونهای شده است که هرکدام از حوزههای دیگر برای خود متولیانی دارند که میخواهند و میتوانند اداره امور را مطابق ضوابط حوزه خود عهدهدار شوند و آن را در جهت منافع خاص آن حوزه مدیریت کنند.
هیچکدام از این حوزههای پیشگفته در عین استقلال نسبی که دارند و باید هم داشته باشند، حق ندارند بهتنهایی یا بیرون از سیاست تصمیماتی بگیرند که در سرنوشت کشور و ملت تاثیر تعیینکنندهای دارد.
نتیجه این نوع مدیریت امور و دخالتهای جزیرهای در سیاست را در این روزها بهخوبی میبینیم. نیروهای نظامی و امنیتی فقط اولویتهای خود را میبینند. متولیان یا مدعیان فرهنگی نیز اولویتهای دیگری دارند، مردم هم با مشکلات اقتصادی درگیر هستند، مسائل اجتماعی هم کم نیست و هرکس بر حسب سلیقه و از زاویه خود با آنها درگیری دارد.
آنکه باید اینها را با هم جمع و هماهنگ کند و بر حسب امکانات کشور اولویت دهد و حل کند، سیاست است که مرجعیت و نمایندگی گذشته را در میان مردم خود ندارد. این مراجع سیاسی هستند که در برابر مردم پاسخگو باید باشند و متناسب این پاسخگویی و مسئولیتها هم باید قدرت و اختیارات داشته باشند.
ولی چون قدرت متکثر و پراکنده است و در نقطه مقابل، مسئولیت متمرکز و واحد است، با چنین وضعی، بعید است که بتوان مشکلات را حل کرد. حتی در حد شناخت مشکلات هم تمرکز قدرت وجود ندارد.
جامعهای که برای رفع فیلترینگ ۵ماه مردم را معطل کردند و در پایان هم یک تصمیم نصفه و نیمه و ضعیف گرفتند تا همچنان بازار فیلترشکنفروشها در رونق باشد ولی در عمل معلوم شد که مخالفان رفع فیلترینگ فقط چند ده نفرند؛ آن هم موتورسوار هستند.
این نشان میدهد که یک جای کار سیاست ما ایراد دارد. آنکه خود را در جلسات دولتی قدرتمند نشان میدهد، در عمل و میدان سیاست یک مترسک نحیف و بیخاصیت است. این سیاستورزی نیست که چنین نیروی اندکی که در حد صفر هستند خود را باد کنند و بهجای غول سیاست جا بزنند.
اینها نیروهایی بودند که برای بیش از دو دهه هر رفتاری که خواستند با رانتهای سیاسی انجام دادند و به خودشان هم امر مشتبه شد که گویا پایگاهی و اعتباری در جامعه دارند؛ غافل از اینکه حیات آنان با استفاده از دوپینگ سیاسی ادامه داشت و برخلاف گذشته، امروز امکانات برای دوپینگ فراهم نیست.
ولی مشکل این است که اجازه نمیدهند تا خلأ سیاسی موجود هم پُر شود و سیاست در جایگاه شایسته و بایسته خود قرار گیرد، در نتیجه رفتار آنان موجب ناترازی شدید سیاسی شده است.
ناترازی به این معنی که فعالان موجود در عرصه سیاست، بازتابدهنده نمایندگی اجتماعی و مردم نیستند. در نتیجه مردم کمتر از گذشته در عرصه سیاسی حضور دارند؛ درحالیکه این عرصه باید محل ظهور اراده مردم باشد.
این پسافتادگی و ناترازی در سیاست، ریشه اغلب ناترازیهای دیگر است. به همین دلیل هدف اصلی سیاست که تامین خیر عمومی است؛ به علت کاهش حضور مردم و نمایندگان آنان در این عرصه در عمل منتفی شده است و سیاست مفهومی مقلوبه پیدا کرده است. سیاست ضدسیاست شده است.