| کد مطلب: ۲۴۹۸۳

سیاست اسیر کلیشه‌ها

یکی از بدترین ویژگی‌های سیاستمداران اسیر کلیشه شدن آنها است. سیاستمدار حاذق هیچ‌گاه هیچ پدیده‌ای را ذاتاً تهدیدآمیز یا مطلقاً فرصت‌‌آفرین نمی‌بیند. بلکه هر پدیده‌ای را همزمان واجد ظرفیت‌های تهدیدآمیز یا فرصت‌زا می‌داند و نحوه رفتار و واکنش خود را عامل تعیین‌کننده در تبدیل تهدید به فرصت و برعکس می‌داند. در واقع، سیاستمداران کارکشته و فعال، در برابر پدیده‌های بیرونی منفعل نیستند و به کنشگری خود در ایجاد ظرفیت‌های جدید باور دارند. انتخاب ترامپ به‌عنوان رئیس‌جمهور جدید آمریکا از پدیده‌هایی است که می‌تواند مشمول کلیشه‌های رایج شود و آمدن او را برای ایران شر مطلق تحلیل کنند.

یکی از بدترین ویژگی‌های سیاستمداران اسیر کلیشه شدن آنها است. سیاستمدار حاذق هیچ‌گاه هیچ پدیده‌ای را ذاتاً تهدیدآمیز یا مطلقاً فرصت‌‌آفرین نمی‌بیند.

بلکه هر پدیده‌ای را همزمان واجد ظرفیت‌های تهدیدآمیز یا فرصت‌زا می‌داند و نحوه رفتار و واکنش خود را عامل تعیین‌کننده در تبدیل تهدید به فرصت و برعکس می‌داند. در واقع، سیاستمداران کارکشته و فعال، در برابر پدیده‌های بیرونی منفعل نیستند و به کنشگری خود در ایجاد ظرفیت‌های جدید باور دارند.

انتخاب ترامپ به‌عنوان رئیس‌جمهور جدید آمریکا از پدیده‌هایی است که می‌تواند مشمول کلیشه‌های رایج شود و آمدن او را برای ایران شر مطلق تحلیل کنند. به‌ویژه با تجربه حضور اول او در کاخ‌سفید که با خروج از برجام و تشدید تحریم‌ها و ترور سردار سلیمانی همراه بود، چنین برداشت و تحلیلی دور از انتظار نیست.

با افزایش قیمت ارز در روزهای منتهی به انتخابات آمریکا، بازار نیز با چنین تحلیلی به استقبال ترامپ رفته است. ولی توجه کنیم که ترامپ ظرفیت‌های مهمی دارد و برخلاف اسلافش از جنگ‌های منطقه‌ای پرهیز می‌کند و این را به‌عنوان وعده انتخاباتی نیز بارها ابراز کرده است و اتفاقاً آنچه که امروز برای جامعه ما خطرناک‌تر از هر پدیده دیگر به‌نظر می‌رسد، درگیر شدن در یک جنگ منطقه‌ای است.

آنچه که گفته شد به این معنا نیست که هیچ تنشی با ترامپ پیش نخواهد آمد بلکه به این معناست که رسیدن به این نقطه ناشی از خواست و عملکرد ما یا اسیر شدن در کلیشه‌ها و پیش‌داوری‌های موجود نباشد. خیلی از این کلیشه‌ها به دلایل گوناگون نادرست هستند. یا بر حسب تغییر شرایط موضوعیت خود را از دست می‌دهند و بنابراین، دلیلی ندارد که آنها را مبنای رفتار خود قرار داد.

به‌ویژه ترامپ به دلیل اینکه وابستگی‌های حزبی کمتری دارد، راحت‌تر می‌تواند کلیشه‌ها را کنار بگذارد. مهمتر از این نکته بدیهی، رویکرد ما به مفهوم سیاست است. برای سیاستمداران، مرغ سیاست یک پا ندارد. چنین نیست که سیاست را چون فرآیندی خطی و مستقیم ببینیم و گمان شود که بدون قیدوشرط و همواره باید در همان مسیر ازپیش‌تعیین‌شده حرکت کرد.

سیاست باید منعطف باشد. اگر متصلب باشد، احتمال شکست آن بیشتر می‌شود؛ چون طرف مقابل دست سیاستمدار متصلب را پیشاپیش خوانده است. این امر موجب افزایش هزینه‌های سیاست می‌شود و ریسک آن را بالا می‌برد. فقدان انعطاف‌پذیری موجب کور شدن سرچشمه‌های خلاقیت می‌شود و گزینه‌های پیش‌روی سیاستمدار را کاهش می‌دهد.

اگر از دو زاویه فوق به ماجرای آمدن ترامپ نگاه کنیم، به‌طور قطع در کنار تهدیدات حضور او در کاخ‌سفید، فرصت‌هایی هم وجود دارد. فرصت‌هایی که وظیفه بالفعل شدن آن برعهده سیاستمداران منعطف و تحول‌خواه است.

بدون شک از همین امروز و با آمدن ترامپ همه سیاستمداران جهانی به دنبال این خواهند بود که شناخت خود از او و سیاست‌هایش را به‌روز کنند و با استفاده از انعطاف‌پذیری خود از این موقعیت به سود منافع ملی کشور خود سود ببرند. ما نیز نباید مستثنا از این قاعده باشیم.

البته ذکر این نکته ضروری است که نباید اجازه داده می‌شد که وضعیت کشور به‌جایی رسانده شود که بیش از حد متعارف تحت تأثیر تغییرات سیاسی در سایر کشورها قرار گیرد. چنین وضعی تا حدی موجب بی‌ثباتی و وابستگی  سیاست‌های کشور می‌شود؛ واقعیتی که در سیاست خارجی ایران کمابیش دیده می‌شود.

حتی اگر در اظهارات دیپلماتیک مدعی شویم که حضور هر نامزدی در کاخ‌سفید برای ما فرقی ندارد. فرق دارد؛ نه‌فقط برای ما، بلکه برای اغلب کشورها فرق دارد؛ آنچه مهم است، کیفیت و کمیت این تفاوت‌ها است.

اخبار مرتبط
دیدگاه
آخرین اخبار
پربازدیدها
وبگردی