سینمای بیضایی نوک کوه بینش
با اینکه بهرام بیضایی برای ما با کارهایی که کرده است شناخته شده، اما او بابت کارهایی که نکرده، بزرگ است؛ تمام آثاری که نتوانست، نگذاشتند یا حاضر نشد به هر قیمتی بسازد.
با اینکه بهرام بیضایی برای ما با کارهایی که کرده است شناخته شده، اما او بابت کارهایی که نکرده، بزرگ است؛ تمام آثاری که نتوانست، نگذاشتند یا حاضر نشد به هر قیمتی بسازد. بیضایی سری است که هیچگاه خم نشد؛ با هیچ توفانی و در برابر هیچ جایگاهی. سری که به تن سربلند خودش و هویت ملیای که تعریف کرده است، برای همیشه تاریخ میارزد.
هویت برای او همیشه بهصورت یک امر سیال و ساختهشده از طریق زبان، بهتصویر کشیده شده است. درواقع بیضایی از منابع زبانی برای فراروی از جنسیت و طبقه اجتماعی استفاده میکرد. برای او هویت ملی، فراتر از مرزهای زبانی و نژادی بود که از طریق درک مشترک از تروما شکل گرفته است. شخصیت او همواره اهمیت رندی همسنگ با حافظ در تاریخ معاصر ایران دارد. اگرچه خود اصرار داشت که فیلمهای سادهای میسازد، اما پیچیدگی آثارش ذاتی است؛ چراکه زندگی انسان ایرانی در مسیرهای پرپیچوخم تاریخ و فرهنگ قرار گرفته است.
در جهان بیضایی، سینما بهعنوان ابزاری است برای بازخوانی انتقادی حافظه جمعی ایرانیان. سینمای او محصول یک نگاه بیگانهوار است که از تجربه زیسته او بهعنوان یک فرد بهحاشیه راندهشده برخاسته است. صحیح نیست که سینمای بیضایی را بدون درک عمیق پیشزمینه تئاتری و پژوهشی او دید. دانش وسیع او از هنرهای نمایشی سنتی، به او اجازه داد تا هویتی غیرغربی برای سینمای ایران فرموله کند که ریشه در اسطورههای ایرانی و هنرهای سنتی داشت.
او با بازتعریف سنتهای نمایشی ایران، بهشکلی از زیباییشناسی دست یافت که ساختارهای هژمونیک قدرت و جنسیت را به چالش میکشید. بیضایی اسطوره را نه بهعنوان یک یادگار مذهبی، بلکه بهعنوان ابزاری ساختاری و مضمونی برای کاوش در هویت مدرن ایرانی به کار گرفت. او با بازگشت به ریشههای تاریخی و اسطورهای، روایتهای حاشیهای را برجسته کرد تا ساختارهای سیاسی پرزرقوبرق را بازتعریف کند. خلاقیت بیضایی ریشه در توانایی او در والایش تجربیات ناشی از حاشیهنشینی دارد.
این وضعیت به او امتیازی معرفتشناختی بخشید تا بتواند از بیرون به ساختارهای فرهنگی نگاه کند و مسائلی را ببیند که دیگران نادیده میگرفتند و از سینما بهعنوان فضایی برای فرار از خشونت محیط پیرامون، سپس بهعنوان ابزاری برای ساختارشکنی روایتهای تقلیلگرایانه ملی استفاده کرد. بیضایی موفق شد سنتهای نمایشی در حال زوال ایران نظیر «نقالی»، «خیمهشببازی» و «تعزیه» را با تکنیکهای مدرن سینمایی ترکیب کند.
این سنتز، به او اجازه داد تا از خشونت معرفتشناختی گفتمانهای غالب عبور کرده و فضایی دموکراتیکتر برای شنیدهشدن صداهای بهحاشیه راندهشده (زنان، کودکان، روشنفکران و اقلیتها) ایجاد کند. آثار او بهعنوان پاکسازی عمل میکنند که هدفشان زدودن غبار از چهره واقعی فرهنگ ایرانی و مقابله با سرکوبهای تاریخی است.
همین امر باعثشده که او در اغلب آثار خود با استفاده از نمادشناسی استعاری و چیدمان دقیق تصاویر پسزمینه، یک روایت ساده را به یک افشاگری فرهنگی تبدیل کند و ازهمینرو دوربین او اکثراً نقش یک نظارهگر و جستوجوگر را دارد که بهدنبال یافتن حقیقت در لایههای پنهان تاریخ است. یکی از بحثبرانگیزترین و تحسینشدهترین جنبههای سینمای بیضایی در سطح بینالملل، بازنمایی فیگور زن ایرانی است.
درحالیکه سینمای موج نو ایران اغلب بر قهرمانان مرد متمرکز بود، بیضایی از همان ابتدا با محوریتبخشیدن به زنان، ساختارهای پدرسالارانه را به چالش کشید. در جهان او، زنان اغلب شخصیتهای عملگرا و قدرتمندی هستند که بهتدریج کنترل امور را به دست میگیرند. از نظر بیضایی، آینده یک ملت به نحوه برخورد آن با زنانش گره خورده است. جهان فیلمهای بهرام بیضایی، جهانی است که در آن تصویر، تنها نوک کوه یخ است. در زیر این تصاویر، دانش عمیقی از معماری، موسیقی، اسطوره و نمایش نهفته است.
او با نگاه ویژه خود، سینمای ایران را از سطح یک سرگرمی یا رئالیسم ساده، به یک جستار فرهنگی ارتقا داد. بیضایی با مرکزیتبخشیدن به زنان و بهچالشکشیدن روایتهای رسمی تاریخ، در کنار (بخوانید فراتر از) همنسلان فقید خود نشان داد که هنر میتواند ابزاری برای آزادی و آگاهی باشد. سینمای بیضایی از مرزهای جغرافیایی رد شد و به بخشی از تاریخ هنری جهان تبدیل گشت.
او به ما آموخت که برای درک حال، باید به تاریکخانههای تاریخ بازگشت و با چراغ اسطوره، هویت گمشده را بازجست. او تا ابد معمار بزرگ بنای رفیع هویت ایرانی است؛ ساختمان منسجمی که در آن هر آجر، نشانهای از رنج، پایداری و درنهایت درخشش بیپایان خلاقیت انسانی است.