| کد مطلب: ۵۹۶۷۶

نامیرایی بهرام

پیش از زمانه خود بودی همانطور که تاریخ را پند آینده ساختی. در آثارت، آینده را از پیش‌، بیش خواندی. در «سگ‌کشی» نشانه‌های دهه ۸۰ خورشیدی را که ویژه‌خواری و چیرگی ویژه‌خواری بر شایسته‌سالاری بود را نشان دادی.

نامیرایی بهرام

پیش از زمانه خود بودی همانطور که تاریخ را پند آینده ساختی. در آثارت، آینده را از پیش‌، بیش خواندی. در «سگ‌کشی» نشانه‌های دهه ۸۰ خورشیدی را که ویژه‌خواری و چیرگی ویژه‌خواری بر شایسته‌سالاری بود را نشان دادی. ما همه بیهوش بودیم که نشان‌مان دادی چگونه همه خوابیم که علف‌های هرز، سینمای ایران را تبدیل به دشتی پر از ابتذال کرده است.

کتاب «نمایش در ایران‌» که نوشتی، مرجعی شد برای همه کسانی که می‌خواهند هنر تئاتر و سینما را در ایران بخوانند و کتاب «نمایش در شرق» به زبان‌های شرقی بسیار برگردان و چاپ شد. تو نماد بزرگ روح پژوهشگری در هنر، آسان‌طلب نبودن و به‌اوج رسانیدن هنر تئاتر در ایران بودی و به ما نشان دادی که چگونه تعزیه از سوگ سیاوشان برداشته شده و  نشانه‌های بزرگ فرهنگ ایرانی چیست. یک لحظه تصور کنیم اگر تو در هنر ایران نبودی، آیا نمایش در ایران این‌چنین رشد و توسعه می‌یافت؟ یا هنوز در حد اجرای برگردان آثار فرنگی می‌ماندیم؟

پیشینیان یادمان دادند قدر هرچیز را آن‌وقت بدانیم که از دست‌اش می‌دهیم. حالا که پیکرت بر خاک افتاده، ببینیم اگر نبودی، چه چیزهایی نداشتیم؟ ۱۶ سال است که از ایران رفته‌ای و در نبودنت شاید ندانی که سطح آثار نمایشی در ایران چگونه پایین آمده و ابتذال حاکم بر سینما، در تئاتر رخت پوشیده. شاگردانت چگونه آثار سطح پایینی به روی صحنه آوردند و ویدئوآرت را به‌جای هنر نمایش به‌خورد مخاطب دادند.

آن‌هنگام که در ینگه‌دنیا گفتی ما آن چیزی هستیم که تولید می‌کنیم، کدام هنرمند ایرانی باغیرتی به خود آمد که ما اکنون چه تولید می‌کنیم؟ و آن‌سان که از وظیفه ایرانی‌بودن گفتی و اینکه زبان، خاطره، فرهنگ و هویت ایرانی را باید به آیندگان به شیوه درست منتقل کنیم، حتی مردم عادی هم فهمیدند.

بهرام‌خان بیضایی تو نامیرایی. پیکرت بر خاک آرام می‌گیرد اما عمر مفیدت، خیلی مفید بود و همچون فردوسی بزرگ، نام خود را در برمان (حافظه) تاریخی ـ فرهنگی ایران، مانا کردی. در قلب ینگه‌دنیا از دست اتفاقاتی که در ایران گذشت، چه حرص‌ها خوردی و چه سخنان نغز گفتی. «دونده» امیر نادری، با هنر ذهن پویای تو، تدوین و جهانی شد.

«باشو غریبه کوچک» در اوج جنگ، پیونددهنده قلب همه تیره‌های ایرانی بود و سینمایی‌ترین اثر ساخته‌شده‌ات. افسوس که روزگار، قدر حیات تو را ندانست که به تو مجال و فرصت دهد تا حماسه‌های این سرزمین را هوشمندانه بسازی و همچون کوراساوا که هویت سرزمین خودش را جهانی کرد، هویت تاریخی ایرانیان را در دنیا با هنرت، طنین‌انداز شوی. افسوس که بسیار فراتر از زمانه‌ات نابغه بودی و روزگار زنده‌بودنت، قدر تو را ندانستند، اما مانایی در توست که جایزه‌ات را در روح، افکار و اندیشه‌ات جاودانه کردی. در تارک حافظه تاریخی ایرانیان، جایزه‌ات همیشگی است؛ نه در اسکار، کن و سلوقان.

شأن تو در جایزه خلاصه نمی‌شود عالیجناب بیضایی. البته که اکنون جایزه‌بگیران در رثایت، وااسفا سر داده‌اند اما قامت خردورزی و هنر تو کجا و کوته‌فکری آنان کجا. نامیرایی عالیجناب بهرام‌خان بیضایی. با طومار شیخ شرزین در دیوان بلخ، چهار صندوق نهادی و دیباچه نوین شاهنامه‌ات در اذهان مردم، به تخیل سینما درآمد که چگونه فردوسی بزرگ، رنج کشید و شاهنامه را سرود.

تن بیاسا که کاخ بلندی از هویت ایرانی را در حافظه تاریخی فرهنگ ایران، برافراشتی و در قله بلند هنر نمایش و سینمای ایران، جایگاه ویژه‌ای داری. و همچون همشهری‌ات منوچهر جمالی، کاخی از نظم فکری تاریخ فرهنگی ایرانیان را نواختی و برافراشته کردی.

به کانال تلگرام هم میهن بپیوندید

مطالب ویژه
دیدگاه

ویژه فرهنگ
پربازدیدترین