| کد مطلب: ۵۲۱۲۰

هزینه‌هایی که می‌پردازیم/در نقد آشفتگی سیاست خارجی

سیاست خارجی ایران، این آونگ سرگردان میان افراط و تفریط، سال‌هاست که در گرداب تلاطم و بی‌ثباتی غرق شده است. نه‌تنها قطب‌نمای راهبردی آن از کار افتاده، بلکه اختلافات جناحی و رقابت‌های تنگ‌نظرانه داخلی، سایه سیاهی بر افق روشن منافع ملی افکنده است.

هزینه‌هایی که می‌پردازیم/در نقد آشفتگی سیاست خارجی

سیدعلی حسینی/تحلیلگر سیاست خارجی

سیاست خارجی ایران، این آونگ سرگردان میان افراط و تفریط، سال‌هاست که در گرداب تلاطم و بی‌ثباتی غرق شده است. نه‌تنها قطب‌نمای راهبردی آن از کار افتاده، بلکه اختلافات جناحی و رقابت‌های تنگ‌نظرانه داخلی، سایه سیاهی بر افق روشن منافع ملی افکنده است. آنچه باید در خدمت توسعه اقتصادی و گشایش‌های بین‌المللی باشد، امروز به ابزاری برای تسویه‌حساب‌های سیاسی تبدیل شده و تصمیمات کلان کشور را به وادی تناقض و تعارض کشانده است. این سرگردانی نه‌تنها فرصت‌های بی‌شماری را سوزانده، بلکه ملت ایران بهای سنگینی بابت این بی‌تدبیری‌ها و توهمات پرداخته است.

یکی از ریشه‌های عمیق این بحران، نگاهی پارانویایی و توهم‌آمیز به جامعه جهانی است. گویی در مخیله بسیاری از متولیان امر، جهان به تئاتری بدل شده که در آن همه کشورها در توطئه‌ای بزرگ علیه ایران هم‌داستان‌اند و هر نوع همکاری یا توافق، دسیسه‌ای برای ضربه زدن به کشور است. این ذهنیت بیمارگونه، راه هرگونه تعامل سازنده را سد کرده و ایران را در حصاری خودساخته گرفتار آورده است. اما آیا وقت آن نرسیده که به جای فرافکنی و متهم کردن دیگران به خیانت و بی‌صداقتی، آینه‌ای به دست گیریم و نقشی را که سوء‌مدیریت‌ها، بی‌کفایتی‌ها و خطاهای راهبردی داخلی در این وضعیت اسفناک ایفا کرده‌اند، به روشنی ببینیم؟

در ایالات متحده، با وجود شکاف عمیق میان دموکرات‌ها و جمهوری‌خواهان، بسیاری از تصمیمات حیاتی در حوزه سیاست خارجی با رویکردی دوحزبی و فراتر از منافع جناحی اتخاذ می‌شود. کنگره، در حساس‌ترین موارد، لوایحی را با اجماع دو حزب به دولت می‌فرستد و دولت‌ها برای اقدامات بین‌المللی خود، حمایت هر دو جناح را جلب می‌کنند. اما در ایران، وضعیت کاملاً متضاد است؛ جریانی ضد روسیه و گروهی دیگر ضد آمریکا و غرب، عده‌ای ضد عرب و جماعتی ضد افغانستان و هر کدام سیاست خارجی را از دریچه تعصبات کور خود می‌بینند و تفسیر می‌کنند. این بازی خطرناک، استخوان‌بندی سیاست خارجی کشور را شکسته و آن را به سفره‌ای برای زد و بندهای داخلی تبدیل کرده است. نمونه‌ای روشن از این نگاه احساسی و رسانه‌ای، پروژه استراتژیک راه‌آهن رشت–آستارا است.

آنجا که روزنامه معتبری با تیتر «از بین رفتن پروژه رشت–آستارا با اجرای مکانیسم اسنپ‌بک»، در تلاش بود تا توپ را به زمین حریف بیندازد، در متن گزارش به صراحت اعتراف شده بود که مشکل اصلی، نه اسنپ‌بک، بلکه تعلل و ناتوانی ایران در تملک و تحویل زمین به طرف روسی است! این در حالی است که روسیه یک‌میلیارد و ششصد میلیون دلار سرمایه لازم را تأمین کرده و حتی آذربایجان، تحت شدیدترین فشار تحریم‌ها، تصمیم نهایی درباره آن را به نشست سه‌جانبه آینده موکول کرده است؛ پروژه‌ای که از چهار سال پیش مورد توجه ویژه روس‌ها قرار گرفته و پوتین شخصاً نماینده ویژه‌ای را برای پیگیری آن منصوب کرده بود؛ فردی که گاه ماهی دو بار به ایران سفر می‌کرد تا بلکه گره از کار این پروژه بگشاید. اما چه سود؟ 

سنگ‌اندازی‌های مکرر نهادهای داخلی، دست‌آخر این پروژه حیاتی را به ثمر نرسانده و فرصتی طلایی که در حال از دست رفتن است. اگر بخواهیم فهرستی از پروژه‌های نیمه‌تمام و بر باد رفته در همکاری با کشورهای مختلف تهیه کنیم، بی‌شک «مثنوی هفتاد من کاغذ» خواهد شد. در تمام این موارد، این جنگ رسانه‌ای داخلی علیه همکاری‌های اقتصادی و سیاسی بوده که نقش اصلی را در توقف یا شکست پروژه ایفا کرده است.

از گاز ترکمنستان گرفته تا مطالبات ارزی از عراق و کره‌جنوبی، در بیشتر موارد ریشه مشکلات در ضعف مدیریتی، عدم هماهنگی نهادی و بی‌تدبیری‌های داخلی بوده است. برای نمونه، در ماجرای قطع گاز ترکمنستان، رسانه‌ها بلافاصله این اقدام را به فشارهای خارجی نسبت دادند؛ درحالی‌که ایران نزدیک به دو میلیارد دلار بدهی گازی به این کشور داشت. در کجای این کره خاکی، کشوری حاضر است به بدهکار خود بدون دریافت وجه، گاز بفروشد؟

در مورد عراق نیز، مشکل اصلی نه تحریم‌های آمریکا، بلکه عدم هماهنگی فاجعه‌بار میان وزارت کشاورزی، بانک مرکزی و شرکت ملی گاز است که مانع استفاده از پول‌های بلوکه‌شده می‌شود و اما پرونده ۷ میلیارد دلار دارایی ایران در کره‌جنوبی که به قطر منتقل شد؛ منابعی که بخش قابل توجهی از آن بدون استفاده و حتی یک میلیارد دلار از آن گم شد! این در حالی است که می‌شد از همین منابع برای سرمایه‌گذاری در انرژی‌های پاک که از تحریم‌ها معاف هستند، بهره برد و آینده‌ای روشن‌تر برای کشور رقم زد.

از سوی دیگر، قرارداد کرسنت، که می‌توانست منافع اقتصادی، امنیتی و سیاسی بی‌شماری برای ایران به ارمغان می‌آورد، بیش از بیست سال است به‌دلیل اختلافات و کارشکنی‌های داخلی معطل مانده و گاز گران‌بهای آن در دریا می‌سوزد. این تراژدی، نمادی از غارت منابع ملی در سایه بی‌تدبیری و منازعات داخلی است. در حالی که جهان امروز درگیر جنگ بی‌رحمانه اقتصادی میان قدرت‌هاست - از جدال آمریکا و چین گرفته تا اختلافات انرژی میان اروپا و آمریکا - در ایران، همچنان سیاست خارجی تابع جناح‌بندی‌های داخلی و بازی‌های حقیر سیاسی است.

حتی کشورهای اروپایی در اوج جنگ اوکراین، برای حفظ استقلال خود همچنان از روسیه انرژی می‌خرند، در حالی که ما در داخل کشور، هر روز به یکی از قدرت‌ها می‌تازیم. تا زمانی که ساده‌انگاری و هیجان سیاسی جایگزین عقلانیت و منافع ملی باشد، سیاست خارجی ایران بر همین مدار ویرانگر خواهد چرخید. بازگشت به منطق تعامل، پرهیز از نگاه سیاه و سفید و توهم توطئه، و هم‌افزایی در تصمیمات کلان میان دستگاه‌های مسئول، تنها راه رهایی از این چرخه پرهزینه است. ملت ایران بیش از این طاقت پرداخت بهای سوء‌مدیریت‌ها و منازعات داخلی را ندارد.

به کانال تلگرام هم میهن بپیوندید

دیدگاه

ویژه تیتر یک
پربازدیدترین
آخرین اخبار