تعهد ترامپ به قطر تکانشی و بیبرنامه
هفته گذشته، با یک چرخش قلم، رئیسجمهور دونالد ترامپ، نقش امنیت آمریکا در خاورمیانه را زیرورو کرد. برای اولین بار در تاریخ آمریکا، واشنگن رسماً به دفاع از شریکی منطقهای متحد شد، به جز در مورد ترکیه که از متحدان عضو ناتو است.

هفته گذشته، با یک چرخش قلم، رئیسجمهور دونالد ترامپ، نقش امنیت آمریکا در خاورمیانه را زیرورو کرد. برای اولین بار در تاریخ آمریکا، واشنگتن رسماً به دفاع از شریکی منطقهای متحد شد، به جز در مورد ترکیه که از متحدان عضو ناتو است. این شریک اسرائیل، عربستان سعودی یا مصر نیست، بلکه کشور کوچکی عربی در خلیج [فارس] به نام قطر است. اینکه بگویم دستور ترامپ شوک بود، حق مطلب را ادا نمیکند. این تصمیمی تاریخی بود، حتی اگر توجه عمومی که ارزشش را داشت، نگرفته باشد؛ اما توجه به اهمیت آن، به این معنا نیست که این تصمیم با هیچ گونه دقت و توجه گرفته شده است.
مسیر منتهی به این تصمیم، عجولانهبودن آن را نشان میدهد. اسرائیل ۹ سپتامبر به دوحه حمله کرد. بنیامین نتانیاهو، نخستوزیر اسرائیل، اول حاضر نشد از قطر بابت حملهای که یکی از شهروندان قطر را کشت، عذرخواهی کند و قول داد اگر مقامات قطر، مقامات حماس را از دوحه بیرون نریزند، دوباره حمله خواهد کرد؛ اما ترامپ برای نجات برنامه ۲۰مادهایاش برای جنگ، مداخله کرد. او میدانست قطر که به عنوان میانجی تعیینشده بین اسرائیل و حماس تهدید کرده بود از فرایند میانجیگری کنار بکشد، باید به کار برگردد؛ از این رو از نتانیاهو خواست تماس بگیرد و عذرخواهی کند و او هم با اکراه پذیرفت.
بعد، بیهیچ مقدمه و نشانه و در چرخشی بزرگ از دههها سیاست خاورمیانهای آمریکا، ترامپ دستوری اجرایی امضا کرد و آمریکا را به دفاع از قطر متعهد کرد. مهمترین بند این سند یکصفحهای میگوید: «ایالات متحده با هر حمله مسلحانه به قلمرو، حق حاکمیت یا زیرساختهای کلیدی کشور قطر، به عنوان تهدیدی برای صلح و امنیت ایالات متحده رفتار خواهد کرد.» این تصمیم با سبک عمدتاً تکانشی ترامپ در سیاست خارجی همخوان بود. تفکر و برنامهریزی راهبردی اندک. اولویتهای ژئوپلیتیک در حال تغییر آمریکا را هم در نظر نگرفت. اگر تصمیم به ارزیابی راهبردی پویهشناسی منطقه و ملاحظات آمریکا ربط داشت، نشانههایش را در مکالمات، عملکرد پنتاگون، یا در بحثها، چه در واشنگتن و چه با قطر، میدیدیم. هیچکدام از اینها نبود که حاکی از لحظهایبودن موضوع است. شاید برای بازگشت قطر به میانجیگری این کار لازم بود اما حداقل به سه دلیل، دستور ترامپ زیادهروی بودهاست.
اول، معلوم نیست اصلاً این تضمین معتبر باشد. نتانیاهو اظهار پشیمانی کرد و قول داد دوباره چنین نکند اما دولت افراطی او که از عذرخواهی او راضی نیست و همچنین متعهد به نابودی حماس است بعید است تماس با قطریها این حقیقت را تغییر دهد که نتانیاهو برای ماندن در قدرت هر کاری خواهد کرد. خب اگر اسرائیل دوباره حماس را در دوحه هدف بگیرد، آیا ایالات متحده علیه اسرائیل مداخله نظامی خواهد کرد؟ هیچ آمریکاییای چنین تصور نمیکند. این بلافاصله اعتبار تعهد امنیتی آمریکا را زیر سؤال میبرد. از طرف دیگر ایران هست. اگر ایران دوباره مثل ۲۳ ژوئن دوحه را هدف گرفت چه؟ یا یکی از نیابتیهایش. آیا ترامپ با تعهدش به سیاست خارجی «اول آمریکا»، واقعاً جان آمریکاییها را به خطر خواهد انداخت و برای دفاع از قطر با ایران جنگ به راه خواهد انداخت؟
دوم، قطر میزبان بزرگترین پایگاه نظامی آمریکا در منطقه است. هیچ بخشی از این دستور نمیگوید قطر هم در صورت حمله به نیروهای آمریکا، تعهدی نسبت به ایالات متحده دارد. شراکت امنیتی نباید یکطرفه باشد. باید پیمانی متقابل باشد که لااقل مشخص کند قطر هم در صورت حمله به منافع آمریکا، واکنش نظامی نشان خواهد داد. لازم هم نیست دقیق تشریح شود، فقط چیزی در متن که بگوید قطر هم مسئولیتهایی فراتر از میزبانی دارد.
سوم، این سؤال است که آیا با تعهد آمریکا به قطر، پیشنهاد پیمان دفاعی متقابل با عربستان سعودی هنوز روی میز است. این تضمینی بود که ناظران خاورمیانه بیش از هر چیز منتظرش بودند و بیش از دو سال است در این دولت و دولت قبل در حال بحث بوده. آیا آمریکا حالا از پس هزینه این برمیآید که به چندین شریک در خاورمیانه تضمین امنیتی ارائه کند؟ این دستور تهیه فشار راهبردی بیش از حد به منابع است.