رویکرد کلان سیاست خارجی ترکیه در مسئله غزه به کار نمیآید
تعادل ازدسترفته اردوغان
رجبطیباردوغان، به دنبال این بوده که پیشگام تعادلبخشی ژئوپلیتیک در جهان باشد. پس چرا در درگیری غزه، سیاست خارجی ترکیه اینقدر خارج از تعادل است؟ پاسخ به این سوال نیاز به فهم بازی تعادل ترکیه دارد که سابقهاش به چند دهه قبل از اردوغان و شاید چند قرن پیش برمیگردد. این بازی تا حدی ریشه در موقعیت مرکزی ژئوپلیتیک ترکیه، بهعنوان یک قدرت متوسط بین اروپا و خاورمیانه، آفریقا و اوراسیا دارد؛ موقعیتی که در مقابل همه همسایهها و در شرایطی که تهدیدها و فرصتها تغییر میکنند، هم نیازمند انعطافپذیری است و هم فرصتهایی برای ترکیه ایجاد میکند. همچنین این موقعیت ریشه در فرهنگ راهبردی ترکیه دارد که در طول چندین نسل، اولویت را به این داده که در بحرانها، توافقات صلح، توافقات تجاری و دیگر نتایج ژئوپلیتیک، از طریق موضعگیریهای صبورانه، عملگرایانه و اغلب بسیار متغیر در مذاکرات، از اهرمهایش استفاده کند. هیچ کسی مثل ترکها این بازی تعادل و بهکارگیری اهرم را به این خوبی اجرا نمیکنند. این نکتهای است که برای قدرتهای بزرگ و همسایگانی که ممکن است رویکردی نرمتر و پیشبینیپذیرتر را ترجیح دهند، مایه کلافگی است. اردوغان هم به بازیگری چیرهدست در این زمینه تبدیل شده است. بعد از دورههای ایدهآلگرایانه نظیر سیاست («مشکل صفر با همسایهها») و دورههای یکجانبهگرایانه نظیر «تنهایی پرارزش» در رویکرد به سیاست خارجی، ترکیه در طول دهه گذشته در میانه بحرانها، از افغانستان گرفته تا اوکراین، تسلطی بر تعادل و رئالپلیتیک پیدا کرده است. اردوغان کشوری که اصطلاحاً در مرکز دنیا قرار داشت را به مرکز فعالیت و بازیگری در دیپلماسی جهانی بازگردانده است.
اما درگیری بین اسرائیل و فلسطینیها، این خواسته ترکیه، یعنی داشتن اهرم به واسطه داشتن تعادل را به چالش کشیده است. در طول جنگِ غزه، همانند دوران بحران 2009-2008 غزه، اردوغان ادبیات دقیق سیاسی و تعامل با هر دو طرف درگیری را رها کرده و به جایش تصمیم گرفته وزنش را کاملاً پشت یک طرف ماجرا بیاندازد؛ یعنی در این مورد اردوغان بهطور کامل پشت فلسطینیها قرار گرفت. سوالی که حالا بیجواب است، این است که آیا اردوغان و ترکیه، میتوانند تعادل ژئوپلیتیک خود را دوباره به دست بیاورند؟ آنهایی که بر روی طناب راه میروند، وقتی میافتند، همیشه زیرشان تور ایمنی ندارند.
اوکراین بهعنوان شاهد مثال
جنگ روسیه در اوکراین، واضحترین نمونه الگوی تعادل اردوغان در حکومتداری ترکیه را نشان میدهد. از یک طرف، آنکارا تعهداتی جدی و بامعنا نسبت به استقلال اوکراین ابراز کرد. این تعهدات هم شامل گامهایی حقوقی و هم شامل گامهایی کلامی میشد؛ نظیر به رسمیت نشناختن انضمام کریمه به روسیه و نقد تهاجم روسیه در سالهای ۲۰۱۴ و ۲۰۲۲ و از سوی دیگر حمایت نظامی محکم و ارائه تسلیحات مرگبار هم به اوکراین، آنهم مدتها قبل از اینکه قدرتهای غربی حاضر به ارائه چنین کمکی باشند. از طرف دیگر، اردوغان مراقب بوده که روابط اقتصادی و دیپلماتیک خود را با مسکو در طول جنگ اوکراین حفظ کند. آنکارا از محکومیتهای مجمع عمومی سازمان ملل علیه روسیه حمایت کرده، اما از تحریمهای گسترده و شدید ایالات متحده و اتحادیه اروپا تبعیت نکرده است. اردوغان با تلاشهای غرب برای منزویکردن ولادیمیر پوتین، رئیسجمهور روسیه مخالف بوده و در مسائل مختلف به تعامل با او ادامه داده است. تجارت دوجانبه ترکیه و روسیه از زمان حمله همهجانبه روسیه به اوکراین بیشتر هم شده است.
تلاشهای دیپلماتیک ترکیه در میانجیگری برای پایاندادن به جنگ روسیه در اوکراین، منعکسکننده موضع منحصربهفرد ترکیه بهعنوان تنها قدرتی بوده که روابط و اعتماد دو طرف را حفظ کرده است؛ اما این تلاشها هنوز به نتیجهای نهایی نرسیدهاند. اردوغان موفق شده برای توافقاتی محدودتر بین دو طرف میانجیگری کند؛ توافقاتی شامل چند دوره تبادل زندانی و توافق صادرات غلات در حدود یک سالی که برقرار بود که هزینههای جهانی را کاهش داده و به کشاورزان اوکراینی کمک کرد. هرچند اردوغان نتوانست در تمدید یا ادامه توافق غلات موفق باشد. در مجموع رویکرد ترکیه بهعنوان نوعی «بیطرف حامی اوکراین» توصیف شده که از منافع اقتصادی و سیاسی ترکیه حفاظت کرده و کمک کرده تعادل نظامی نسبی حفظشده و روابط ترکیه با اوکراین نیز تیره نشود. این راهبرد این پتانسیل را برای ترکیه حفظ کرده است که نقشی پیشگام در مذاکره برای توافق صلح و فرایندهای بازسازی اوکراین در پایان جنگ داشته باشد. مثالش اینکه اردوغان این ماه میزبان پوتین برای بحث درباره جنگ در اوکراین خواهد بود. این نخستین سفر پوتین به یک کشور عضو ناتو در طول چهار سال گذشته است.
بعد دیگر تعادل ترکیه در حاشیه جنگ اوکراین اجرا شده است و آن هم چیزی نیست جز درخواست سوئد برای عضویت در ناتو و موضع ترکیه درباره این درخواست. دغدغههای ترکیه درباره رویکرد آسانگیر استکهلم نسبت به جذب نیرو و منابع و نیز فعالیتهای تبلیغی حزب کارگران کردستان یا همان پکک در سوئد، باعث شد تصویب این موضوع در پارلمان ترکیه ۹ ماه به تعویق بیفتد. پکک جنبشی ضدترکیه است که از سوی ایالات متحده و اتحادیه اروپا بهعنوان سازمان تروریستی شناخته میشود. آنکارا از حق وتوی خود برای افزایش اعضای ناتو استفاده کرد تا اعمال جدیتر قوانین ضد پکک را در سوئد به دست بیاورد، درحالیکه ایالات متحده از علاقه ترکیه به خرید جنگندههای اف۱۶ بهعنوان اهرمی استفاده کرد تا به ترکیه فشار بیاورد که ورود سوئد را تأیید کند. آنکارا حدود یک سال فشار فزاینده از سوی غرب را برای تصویب تحمل کرد تا مبارزه با تروریسم و نیز فروش سلاح را برجسته و پیشرفتی در آنها حاصل کند. تعادل در این نمونه بین اولویتهای چندجانبه و ملی برای اهرمها بود، بهجای اینکه بین بازیگران ژئوپلیتیک رقیب باشد. ۲۵ ژانویه، اردوغان تأیید عضویت را بعد از اینکه در پارلمانش تصویب شد، امضا کرد و این بعد از توافقی بود که طبق گزارشها با جو بایدن، رئیسجمهور آمریکا کرد تا پیگیر توافق خرید اف۱۶ باشد. ۲۶ ژانویه، وزارت خارجه رسماً تصمیمش را برای فروش اف۱۶ به ترکیه به کنگره ابلاغ کرد.
از خاورمیانه تا آمریکای لاتین
آن مانور تعادل ترکیه که بیشترین پیامد را داشته شاید در اوکراین بوده باشد اما مثالهای دیگر بسیاری هم هستند. جنگ در افغانستان بهعنوان طولانیترین نمونه است که حدوداً ۲۰ سال فاصله داشت، بین شروع حمایت لجستیک و رزمی ترکیه از مأموریت ناتو در افغانستان و خروج نیروهای ترکیه بعد از سقوط کابل به دست طالبان در سال۲۰۲۱. با این حال در طول این بیست سال حمایت نظامی از نیروهای بینالمللی کمک امنیتی ناتو، نیروهای ترکیه با دقت از مواجهه رزمی مستقیم با طالبان پرهیز کردند. دولت ترکیه، روابط غیرعلنیاش را با رهبران طالبان حفظ و برقراری این نوع روابط را برای ایالات متحده تسهیل کرد. ترکیه تنها کشور عضو ناتو است که حضور دیپلماتیک خود را بعد از کسب قدرت طالبان در ۲۰۲۱ در افغانستان حفظ کرده است. آنکارا از بهرسمیتشناختن دولت طالبان خودداری کرده است اما به نمایندگان طالبان اجازه داده مدیریت تأسیسات دیپلماتیک افغانستان در خاک ترکیه را به دست بگیرند. به نظر میرسد اردوغان نقشآفرینی ترکیه در افغانستان را بهعنوان مزیتی در جایگاهش بهعنوان یک رهبر انسانی و رهبری در میان جامعه مسلمان میبیند. ادامه تعامل و پیگیری و کمک به گروههای گرفتار در افغانستان بهرغم انزوای بینالمللی دولتشان، نوعی «دیپلماسی انساندوستانه» است که ترکها در افغانستان در پیش گرفتهاند و همینطور در کشورهای بسیاری در آفریقا.
سوریه مثال دیگری است. رویکرد ترکیه از خواستِ رفتن بشار اسد، رئیسجمهور سوریه در فاصله سالهای ۲۰۱۱ تا ۲۰۱۶ تکامل یافت و به خواستِ رفتن پکک رسید که در سال ۲۰۱۶ شروع شد. آنکارا علیه نیروهای داعش جنگید (هم از طریق ائتلاف چندجانبه ضدداعش و هم یکجانبه)، به میلیونها پناهجو پناه داد و از انزوای بینالمللی دمشق حمایت کرد. با این حال ترکها از طریق قالب سهجانبه آستانه با ایران و روسیه، حامیان اسد هم همکاری کردند و به آنها مشاوره دادند که تنشهای حاصل از این درگیری را مدیریت کنند؛ منافع امنیتی خود را هم از طریق عملیات نظامی یکجانبه در سوریه پی گرفتهاند، بهرغم مخالفتهای ایالات متحده. با حفظ همکاری با غرب در برخی مسائل و با روسها و ایرانیها در مسائل دیگر، حتی در شرایطی که نیروهای ترکیه با ایران و روسیه و نیروهای نیابتیشان، مواجهه نظامی داشتهاند، ترکها نوعی حق وتو بر هر راهحلی برای این درگیری اعمال کردهاند که پکک را در مرز سوریه در کنترل ترکیه نگه دارد؛ کنترلی که از طریق شاخه سوری پکک به نام یگانهای دفاعی خلق یا یپگ اعمال میشود. «منطقه امن» ترکیه در شمال سوریه شاید کامل و خیلی امن نباشد اما اهرمی به ترکیه میدهد که در شکلدادن به شرایط پس از درگیری در سوریه کلیدی خواهد بود. نقش ترکیه در ژئوپلیتیک کشورهای حاشیه خلیج[فارس] هم در یک بازی تعادل پیچیده بازتاب یافته است. عنصر اصلی، تعهد محکم و متقابل آنکارا با دوحه است که شامل سرمایهگذاریهای هنگفت قطری در اقتصاد ترکیه، همکاری نظامی دوجانبه و همکاریهای گسترده دیپلماتیک بین دو دولت است. از همه کلیدیتر اینکه دولت اردوغان در سال ۲۰۱۷ به تهدیدات علیه قطر پاسخ داد. این تهدیدات از سمت عربستان سعودی و امارات متحده عربی با حمایت دیگر کشورهای عربی انجام شد؛ برای منزویکردن دولت قطری و به صورت بالقوه، سرنگون کردنش. واکنش ترکیه هم گسترش حمایت قاطع نظامی و دیپلماتیک از قطر بود. ترکیه نیروهای نظامیاش را اعزام کرد تا بازدارنده حمله خارجی علیه متحدش باشند و دو کشور توافق کردند که نیروهای ترکیه، پایگاهی به اندازه یک تیپ نظامی در حاشیه دوحه داشته باشند. با این حال، توافقات محکم ترکی-قطری مانع از این نشد که اردوغان بهبود روابط با عربستان سعودی، امارات متحده عربی و دیگر بازیگران محلی را که از سال ۲۰۲۰ بهعنوان بخشی از «کارزار فعالانه جذب محبت» دیپلماتیک شروع کرده است، پی بگیرد. هم ترکیه و هم قطر، روابط دوستانه با ایران را حفظ کردهاند، درحالیکه مخالف جاهطلبیهای هژمونیک تهران در خلیج [فارس] بودهاند.
در لیبی، طنابی که ترکیه روی آن راه میرود، بین حمایت و تقویت دیپلماسی غربی و پیگیری جدی منافع ملی روسیه کشیده شده است. اولی با هدف رسیدن به مهره چانهزنی سیاسی بین طرفهای درگیر جنگ در لیبی در طول یک دهه بعد از مرگ معمر قذافی، دیکتاتور لیبی انجام شد و دومی شامل راهانداختن کارزار نظامی مستقیم از طرف دولت وفاق ملی، دولت بهرسمیتشناختهشده از سوی سازمان ملل است، برای جلوگیری از برکناری این دولت از طرابلس توسط نیروهای خلیفه حفتر. حفتر یک افسر نظامی سابق مستقر در طبرق است که میخواهد مستبد قدرتمند تازه این کشور باشد. قیمت این مداخله؟ مأموریت طولانیمدت آموزش و حمایت نظامی در لیبی و نیز توافق تعیین حدود دریایی که به نفع ادعاهای قلمرویی ترکیه در مدیترانه بوده است.
ناتوانی طبرق و طرابلس برای آشتی منجر به این شده که بسیاری در غرب، بهطور ضمنی از حمله نیروهای حفتر به پایتخت چشمپوشی کنند. براساس جنایاتی که نیروهای حفتر در سالهای ۲۰۱۹ و ۲۰۲۰ در ترهونا، شرق طرابلس کردند، احتمال بالایی هست که پیروزی حفتر یک فاجعه انسانی میشود. آنکارا چندین توافق نظامی با دولت وفاق ملی امضا کرده و سپس نیروهای حفتر را تارومار کرده است؛ شامل مزدوران گروه واگنر. این کارزار نهتنها طرابلس را نجات داد، بلکه خطوط نبرد بین نیروهای شرق و غرب لیبی را باثبات کرده است؛ به نحوی که انرژی دوبارهای به تلاشهای دیپلماتیک به رهبری سازمان ملل متحد داده است. آتشبس بین گروههای مسلح همچنان ادامه دارد و این احتمال ناشی از توافق ضمنی بین روسیه و ترکیه است؛ دو طرف حامی دو طرف درگیریهای ۲۰۲۰. در عین این هم که گفتوگوهای مربوط به وحدت، پیشرفت اندکی داشته، بازگشت به خشونت گسترده به نظر قریبالوقوع نمیرسد.
ترکیه در نقاط دیگر آفریقا هم بسیار فعال بوده است. در دو دهه گذشته، ترکیه حجم تجارت و روابط دیپلماتیکش را در سراسر قاره آفریقا بسیار گسترش داده است، پایگاههای دیپلماتیکش را بیش از سه برابر و تجارتش را بیش از شش برابر کرده است. به جای تمرکز بر تعداد کمی از شرکا بهعنوان پایگاه، آنکارا به دنبال شکلدهی به روابطی گسترده با شبکه متنوعی از کشورها بوده است. رویکرد ترکیه عنصر نظامی هم داشته است. یک الگوی تکرارشونده، پرهیز از رفتار بلوکی یا اتحادی بوده است. ترکیه به دنبال این بوده که چندین رابطه با منافع دوجانبه را برقرار کند، بدون اینکه یک منطق سازماندهی در انتخاب طرفهایش ریشه داشته باشد. بهطور خلاصه، ترکیه به دنبال «عملگرایی بیامان» بوده تا منافع منطقهایاش را پیش ببرد. بیان قاطعترش اینکه ترکیه خودش را بهعنوان یک قدرت آفریقایی معرفی کرده است.
مداخله ترکیه در آمریکای لاتین تا پیش از سال ۲۰۱۵، نسبتاً در رکود بود، اما از آن زمان فعالانهتر شده است. اردوغان، عمدتاً در جهت گسترش روابط تجاری، روابط خود با کوبا و ونزوئلا را عمیق کرده است؛ اما فقط این دو نیستند؛ آنکارا رویکرد تعادلی در تجارت و روابط دیپلماتیک در سراسر منطقه داشته است و این کار، صرفنظر از گرایش ایدئولوژیک دولت شریک بوده است که منجر به تعامل منطقهای گستردهتر بدون حذف یا به حاشیه راندن برخی کشورها بوده است. انگیزه ورود اردوغان به آمریکای لاتین عمدتاً تجارت بوده اما میل به جذب قدرتهای متوسط در منطقه برای کمکردن نفوذ و اختیار ایالات متحده و دولتهای اروپایی در نهادهای بینالمللی هم در کار است. اردوغان این حرکت را در ترکیه با این شعار محبوب کرد که «dünya beşten büyüktür» یا «دنیا بزرگتر از پنج [کشور] است» به این معنا که عضویت دائمی در شورای امنیت سازمان ملل باید فراتر از پنج کشور گسترش یابد.
از دست رفتن تعادل
اما در چند نمونه استثنایی و قابلتوجه، ترکیهی اردوغان سیاست تعادلی اعمال نکرده است. یک مثال واضحش، اختلاف بین هند و پاکستان است. ترکیه مدتهاست شریک محکمی برای پاکستان بوده و علاقهای به نزدیکشدن به هند بهعنوان یک حصار علیه چین در همان راستایی که ایالات متحده داشته، ندارد. یک پیامدش اینکه روابط بین هند و ترکیه الان بیشتر از هر زمان دیگری در دوران اخیر، تحت تنش است. اردوغان شباهتهایی بین موضع پاکستانیها در کشمیر و دفاع ترکیه علیه نیروهای استعماری بریتانیا در گالیپولی در دوران جنگ جهانی اول ابراز کرده است. راهبرد تعادلی را در قفقاز هم کنار زده است و حمایت بدون ابهامی از آذربایجان در تلاشهایش برای پسگرفتن کنترل قلمروهایی کرده است که ارمنستان در اوایل دهه ۱۹۹۰ داشته است؛ شامل حمایت تسلیحاتی و مشورتی در طول کارزار نظامی باکو در سال ۲۰۲۰ و بازپسگیری ناگورنو-قرهباغ در ۲۰۲۳. در نمونه فلسطینیها، آنکارا ابتدا یک موضع متعادل را پیگیری کرد اما در نهایت آن را رها کرد. ترکیه اولین کشور با اکثریت مسلمان بود که کشوربودن اسرائیل را به رسمیت شناخت و روابط دوستانه با اسرائیل را در طول سالهای جنگهای اعراب و اسرائیل در ۱۹۵۶، ۱۹۶۷، ۱۹۷۳ و ۱۹۸۲ حفظ کرد. دهه ۱۹۹۰، «دوران طلایی» همکاری امنیتی و سیاسی بین ایالات متحده، ترکیه و اسرائیل بود؛ داینامیکی که در غرب بهعنوان عاملی ثباتبخش در خاورمیانه و شرق مدیترانه دیده میشد. در طول دهه اولی که حزب عدالت و توسعه یا اِیکیپی در ۲۰۰۲ شروع شد، ترکیه روابط مثبت با اسرائیل را بهرغم انتقادات تند از رفتار اسرائیل با فلسطینیها در طول انتفاضه دوم در اوایل دهه ۲۰۰۰، حفظ کرد. اردوغان که آن زمان نخستوزیر بود، در سال ۲۰۰۵ به اسرائیل سفر کرد و تا همین ۲۰۰۸ آنکارا بهعنوان میانجی گفتوگوهای بررسی صلح بین سوریه و اسرائیل عمل میکرد. سیاست ترکیه برای تعادل در تعامل بین تشکیلات خودگردان که معتدلتر و مایل به همکاری با اسرائیل بود و حماسی که نظامیتر است، ادامه یافته است.
با این حال، اردوغان، بیش از رؤسایجمهور یا نخستوزیران ترکیه، دغدغهای شخصی و احساسی تند نسبت به آرمان فلسطین ابراز کرده است؛ دغدغهای با پسزمینههای مذهبی، تاریخی و تمدنی که کار را برای حفظ موضع تعادلی سخت کرده است. از سال ۲۰۰۹، این عوامل بازی تعادلی ترکیه را غیرممکن کردهاند.
از سال ۲۰۰۹، سه بار عملیات نظامی اسرائیل علیه شبهنظامیان حماس در غزه، یا به عبارت دقیقتر، رنج غیرنظامیان و تلفات جانبی حاصل از این عملیات، باعث شده اردوغان انتقادات مفصل و تندی علیه اسرائیل مطرح کند. این پرخاشها در کشور خوب دیده شدند اما چشماندازها را برای نقشآفرینی ترکیه بهعنوان میانجی یا ثباتبخش بین اسرائیل و فلسطین تضعیف کردند. اولی عملیات «سرب گداخته» در سال ۲۰۰۹ بود؛ وقتی اردوغان در مقابل شیمون پرز، رئیسجمهور آن زمان اسرائیل در مجمع جهانی اقتصاد در داوون ایستاد. دومی با عملیات «تیغه حفاظتی» درسال ۲۰۱۴ بود که در طول آن، اردوغان حملات اسرائیل را با جنایات آدولف هیتلر مقایسه کرد. تازهترین عملیات اسرائیل که بعد از حمله مرگبار حماس در ۷ اکتبر کلید خورد، باعث ادبیات تند بیشتری از سوی اردوغان هم شده است. او خواستار این شده که اسرائیل باید بابت جنایات جنگی محاکمه شود و اسرائیل را بهعنوان یک دولت تروریستی معرفی کرده که بهدنبال پاکسازی کل جمعیت فلسطینی است. گزارشها درباره تهدید مداخله نظامی اردوغان در غزه البته ردشدهاند اما جدای از آنها، سخنرانیها و موضعگیریهای آتشین ضداسرائیل او، کاملاً با الگوی ادبیات او در دوران جنگهای پیشین در غزه هماهنگ است.
فقدان تعادل اردوغان در مسئله غزه و فلسطینیان، ریشه در سیاستهای داخلی دارد، شامل فشارها از سوی عناصر اسلامگرا و ضدغرب در ائتلاف سیاسی او مبنی بر مقاومت در مقابل غرب که در این مورد یعنی اسرائیلی که حمایت ایالات متحده را دارد. با این حال اکثریت افکار عمومی ترکیه حامی نقش میانجی ترکیه در درگیری اسرائیل و حماس هستند، بنابراین هیچ منفعت سیاسی برای این موضوع در کار نیست که تا جایی پیش برود که دیگر ترکیه یک میانجی معتبر نباشد. شاید انگیزه اردوغان، میل به تقویت اعتبارش بهعنوان یک رهبر در دنیای اسلام و حافظ مظلومان در منطقهاش باشد؛ روایتهایی که در آنها آرمان فلسطین نقشی مرکزی و مکرر ایفا کرده است. اینطور که اردوغان اولین رهبر تُرک باشد که اسرائیل را به نسلکشی و جنایت علیه فلسطینیان متهم میکند، سلف او در جایگاه نخستوزیری، [مصطفی] بولنت اجویت، نسبت به سیاستهای نخستوزیر وقت اسرائیل، آریل شارون در سال ۲۰۰۲، همین کار را کرد. آنچه درباره اردوغان قابلتوجهتر است، تمایل او به این است که نهتنها با تَرک موضع متعادل در چند موقعیت درباره موضوع ثابت، علیه برند خود عمل کرد، بلکه تلاشهای پرزحمت تیم سیاست خارجی خود برای پیگیری آشتی با اسرائیل در چندین سال گذشته را هم از بین ببرد. به نظر منصفانه میآید که نتیجه بگیریم، اردوغان در تقلا با وابستگی شخصیاش به آرمان فلسطین است؛ وابستگیای که فراتر از دیگر تمایلاتش در حوزه سیاست خارجی است؛ از آنجا که او نسبت به دومی خیلی بیشتر از اولی چابکی نشان داده است.
در طول دو هفته اول بحران جاری، اردوغان میزانی از بیطرفی سازنده را حفظ کرد. او پیشنهاد داد میانجی شود و کشورش را در نقش «ضامن» امنیت قرار داد و بهدنبال حفظ ارتباط با دو طرف رفت. بعد از خواندن گزارشها درباره بمباران مشهور بیمارستان الاهلی در غزه که بعدتر [به روایت طرف اسرائیلی و طرفهای حامی اسرائیل] رد شد، لحن اردوغان، ملاحظه کمتری داشت و احساسیتر و تندتر شد. همزمان، چنین مذاکراتی، به شکلی که انجام شد، با میانجیگری مصر و قطر بود. حالا که ترکیه رهبران حماس را بیرون کرده است، کاری که اوایل درگیری وقتی موضع متعادلتری داشت انجام داد، هم مصر و هم قطر، روابط نزدیکتری با حماس دارند و هر دو در موضعگیریهای علنیشان درباره درگیری، محتاطتر بودهاند. تندرویهای کلامی اردوغان، اطمینان را در میان نخبگان سیاستگذاری ایالات متحده و اسرائیل کمتر کرده است که ترکیه برای میانجیگری به اندازه کافی، چنان که در دیگر مناطق درگیری بوده، بیطرف است یا اینکه نقش کلیدی در ایجاد ثبات در غزه بعد از درگیری ایفا کند؛ بهرغم اینکه ترکیه ارتباطات، منابع، ظرفیتهای عملیاتی و اراده این کار را دارد.
خلاف قاعده، خطا یا هنجار؟
واکنش سیاسی یکجانبه ترکیه و ادبیات بیمحدودیتش نسبت به درگیری فعلی غزه، هزینههایی داشته است: ماندن آنکارا در حاشیه بحث، شامل مذاکرات بر سر گروگانها و آتشبس و نیز توقف فرایند آشتی با اسرائیل که ممکن بود منافع اقتصادی برای ترکیه داشته باشد. برای اردوغان، منافع سیاسی داخلی هم بوده است که جبران مافات کند، چون آرمان فلسطین در میان مردم ترکیه در حال حاضر، محبوب است. اینکه موضعگیری بیتعادل در نهایت، اشتباهی جدی در حکومتداری ترکیه از کار درمیآید یا یک اتفاق خلاف قاعده که جدیت کمتری دارد، بستگی به این دارد که درگیری چطور پایان یابد و ثبات در غزه چطور ایجاد شود. حتی اگر موضع اردوغان در قبال غزه از یک اتفاق خلاف قاعده صرف، فراتر باشد، قطعاً در حد یک تغییر الگو نیست. اردوغان، بهخصوص در جایگاه رئیسجمهور و در سال اول دورهای که محتمل است دوره آخرش باشد، بعید است بر سر میراثش قمار کند، میراث موضعگیری متعادل راهبردیاش در چند منطقه که به او اجازه داده منافع راهبردی ترکیه را پیش ببرد، از ضدتروریسم تا دسترسی به منابع انرژی. موضعگیری اردوغان در درگیری غزه را در بهترین حالت میتوان بهعنوان یک تغییر جدی و مکرر، اگرچه حاشیهای، در کارنامه تعادلی او تصور کرد.
بهعلاوه، بازگشت به موضع متعادلتر و عملگرایانهتر در ترکیه در درگیری بین اسرائیل و فلسطینیان، قطعاً قابلتصور است و شاید دقیقاً همان کاری باشد که اردوغان قصد دارد انجام دهد؛ بعد از اینکه ادبیات تند را به کار گرفته تا به مخاطبان مختلفش در خانه و در خارج، پیام همبستگی با مظلومان را داده باشد. ناظران همچنین اشاره کردهاند که آنکارا همچنان حامی دیپلماسی پشت پرده از طریق هاکان فیدان، وزیر خارجهاش و کانالهای اطلاعاتی، برای پیشگیری از تشدید تنش در منطقه و محدودکردن تبعات جنگ است. بهرغم نمایش عمومی همدلی با فلسطینیان در میان بخشهای مختلف مردم ترکیه، انتظار این را داشته باشید که آنکارا کمکم فیتیله را پایین بکشد و به دنبال راههایی بگردد که بخشی از تلاشها برای کاهش تنش و کمک در غزه باشد. همزمان، تجارت دوجانبه بین ترکیه و اسرائیل همچنان پررونق است و درحالیکه جنگ در غزه ادامه مییابد، توافقات جدید هم امضا میشوند. فرایند پرزحمت آشتی که نشست ماه سپتامبر بین اردوغان و بنیامین نتانیاهو، نخستوزیر اسرائیل در نیویورک برجسته شد، عملاً در وضعیت انجماد قرار گرفته اما تا حدی همکاری امنیتی و اقتصادی، ادامه دارد. این حقیقت همچنان پابرجاست که ترکیه در دوران اردوغان، در عین اینکه متحدِ مشکلی برای غرب بود، همچنان به لحاظ ژئوپلیتیک قدرتمند و مایل به حفظ تعادل بهعنوان یک هنجار است که داشتنش بهعنوان شریک بهتر است تا حریف. این یعنی نقشهای مثبت برای ترکیه در تلاشهای مربوط به کمک، بازسازی و ایجاد ثبات در این درگیری، همچنان ممکن هستند.
یک ضربالمثل ترکی هست که به خوبی بازی تعادل ترکیه را به شکلی که در سراسر خاورمیانه، بالکان و دریای سیاه اعمال شده، خلاصه میکند: zor oyunu bozar، یعنی زور میتواند بازی مکر را خنثی کند. قبل و بعد از کارزار نظامی در لیبی، نسخههای مختلف این ضربالمثل در رسانههای ترکیه محبوب شدند: oyun kuran, oyunlari bozan bir Türkiye var، یعنی حالا ترکیهای هست که بازی را میچیند و برهم میزند؛ یا در جای دیگر به این شکل: oyun oynanan değil, bölgesinde oyun kuran, oyun bozan kararlı bir Türkiye var، یعنی حالا ترکیه دیگر میزی نیست که بازیها روی آن انجام میشوند، بازیکنی است که بازی را میچیند و بر هم میزند. این ضربالمثل، به شکلی که بر بیشتر درگیریهای منطقهای اعمال میشود، بازتاب رویکردی خودآگاهتر، چابکتر و با اعتمادبهنفستر از سوی ترکیه است؛ رویکردی که توانایی آنکارا برای اثرگذاری بر نتایج ژئوپلیتیکی را که ترکیه در آنها منفعت کلیدی دارد، تقویت میکند. دیپلماسی، قدرت نظامی و ارتباطات اقتصادی همگی در این چیدمانهای تعادلی نقش ایفا کردهاند. اما پیداکردن نقش تعادلی برای ترکیه در درگیری غزه شاید مأموریتی غیرممکن باشد. برای همه طرفهای درگیر، اردوغان، نتانیاهو، ایالات متحده و کشورهای عربی، مسائل مربوط به غزه و فلسطینیان بهنظر حساستر از آن است که آنکارا نقشی کلیدی در رسیدگی به آنها ایفا کند. در غیاب رویکرد تعادلی، شاید آنکارا لااقل در این درگیری راضیتر باشد که صرفاً oyun izleyci باشد: کسی که بازی را تماشا میکند.
ترجمه: روحانگیز رها