| کد مطلب: ۳۴۶۲۴

نه به تصادف مداوم یا مقطعی؟

درونی شدن فرهنگ و ادب رانندگی با داغ، درفش و جریمه میسر نمی‌شود. اگر می‌شد، بعد از این همه سال توقیف هزار هزار دستگاه موتورسیکلت، جریمه و «اعمال قانون» حداقل موتورسواران ما باید افرادی مبادی آداب فرهنگ ترافیکی از آب درمی‌آمدند، اما نشد، نتوانستیم.

نه به تصادف مداوم یا مقطعی؟

سال‌هاست که از همان روزهای آغاز سفرهای نوروزی یا مناسبت‌های دیگر، چشمم به آمار کشته‌ها و زخمی‌هاست. با خواندن هر خبری در این موضوع، روانم به درد می‌آید. آنها که در این حوادث «می‌میرند»، قربانی بی‌فرهنگی، جهل و ناکارآمدی می‌شوند.

هر خانواده ایرانی کم‌وبیش و دور و نزدیکش کسی را دارد که در این حوادث رانندگی جان باخته باشد. برای چنین فاجعه‌ای نمی‌شود از الفاظ زیبا استفاده و معنی را تلطیف کرد.

ما در این حوزه، جاهل مانده‌ایم. ادب رانندگی، رفتار متمدنانه و انسانی در جاده و خیابان را بلد نیستیم. همان‌قدر که در مهمان‌نوازی، سفره‌اندازی و دیگری را بر خود مقدم داشتن، دست‌ودل باز هستیم، پشت فرمان که می‌نشینیم، خشن و بی‌ادب و تند می‌شویم. 

درونی شدن فرهنگ و ادب رانندگی با داغ، درفش و جریمه میسر نمی‌شود. اگر می‌شد، بعد از این همه سال توقیف هزار هزار دستگاه موتورسیکلت، جریمه و «اعمال قانون» حداقل موتورسواران ما باید افرادی مبادی آداب فرهنگ ترافیکی از آب درمی‌آمدند، اما نشد، نتوانستیم.

واقعیت را باید آشکار گفت، در عرف اجتماعی ما و در بسیاری از مواقع، تخلف از قانون و تن ندادن به آن، موجب شرمساری نیست، بلکه نشانه «زبل و زرنگ» بودن مرتکب است.

در فلسفه حقوق، به تأثیر اجتماعی جرائم و تناسب آن‌ها با مجازات توجه می‌شود. همچنین در مناسبات اجتماعی، افرادی که مرتکب اعمالی شوند که به مردم عادی و بی‌گناه خسارت جانی و مالی وارد کند، ممکن است از سوی جامعه طرد شده یا با واکنش‌های منفی مواجه شوند. ما در حوزه رفتار ترافیکی در هر دوی این موارد دچار مشکلات عمیقی هستیم.

جرائمی که اعمال می‌شوند معمولاً با در نظر گرفتن شرایط اقتصادی و بسیار ملایم‌تر از واقعیت تاثیر اجتماعی آن‌ها هستند؛ افرادی که حاضر به رانندگی بین خطوط نیستند، یا ترتیبات خروج از بزرگراه را رعایت نمی‌کنند و با تغییر مسیر ناگهانی به سمت خروجی موجب بروز انسداد ترافیکی می‌شوند یا با رانندگی در شانه خاکی و حاشیه جاده‌ها ترافیک به وجود می‌آورند، هزاران ساعت از عمر شهروندان و میلیون‌ها لیتر سوخت را هدر می‌دهند. ابعاد جرم آنها بسیار بزرگ‌تر از چند هزار تومان جریمه نقدی است.

صحبت کردن از چنین معضلی در کشوری مثل ایران که داعیه فرهنگ و ادب دارد، بسیار تعجب‌برانگیز است. ما نتوانستیم قباحت و زشتی تخلف رانندگی را به کودکان‌مان آموزش بدهیم. تنها کاری که کرده‌ایم ابداع مشتی الفاظ و اصطلاحات جدید بوده که عملاً کمترین تاثیر اجتماعی را داشته‌اند. مثلاً در دهه‌های ۷۰ یا ۸۰، طرحی به‌نام «حرکت: حسن رفتار و کردار ترافیکی» برای آموزش نحوه درست رانندگی و رعایت آداب آن درانداخته شد. البته که بعد از 20 سال نتایج آن را می‌بینیم. حتی نتوانستیم با گذشت 20 سال نسلی تربیت کنیم که آداب ترافیکی را به‌جا آورد. 

حتماً برای شما هم پیش‌آمده که به احترام عابری که از روی خط‌عابر پیاده می‌گذرد، بایستید و راننده پشتی با بوق ممتد و حتی ناسزاگویی به عمل متمدنانه شما اعتراض کرده باشد. بعد از گذشت 90-80 سال از ورود گسترده اتومبیل به زندگی ایرانی، ما هنوز کنش صحیح و درست با این وسیله نقلیه را بلد نیستیم.

چه شد که کشورهایی با سابقه بسیار کمتر از ما در استفاده از خودرو، توانستند ترافیکی مرتب و منظم داشته باشند و به‌هم‌ریختگی شهرهایشان موجب شرمساری ملی نباشد؟

رعایت یا عدم‌رعایت آداب رانندگی، معیار دقیقی برای سنجش میزان ادب، تعهد و شخصیت فردی و اجتماعی است. در بسیاری از کشورهای جهان، مردم چنان به این معیار توجه می‌کنند که عملاً هیچ‌کس دوست ندارد به‌عنوان فردی بی‌ادب و غیرمتمدن جلوه کند. 

پرسشی که همیشه ذهن مرا مشغول کرده این است، چرا راننده‌ای که در ایران بی‌محابا مرتکب تخلف می‌شود، وقتی پایش به همین دوبی می‌رسد و رانندگی می‌کند، قوانین و آداب را موبه‌مو رعایت می‌کند؟

جدای از پاکیزگی، دقت و نظمی که در ساخت جاده‌ها و بزرگراه‌ها رعایت شده- که درنتیجه شهروندان را هم دعوت به رعایت نظم می‌کند - قبیح و زشت دانستن تخلف رانندگی و جدی گرفتن موضوع از سوی دستگاه‌های اجرایی هم مزید بر علت است.

به کانال تلگرام هم میهن بپیوندید

دیدگاه

ویژه بیست‌و‌چهار ساعت
پربازدیدترین
آخرین اخبار