| کد مطلب: ۵۴۲۳۷

نوستالژی کوروشی و حافظه جمعی ما/ خوانشی جامعه‌شناختی و روان‌شناختی از روز کوروش بزرگ

شخصیت اقتدارطلب، همانی است که باید ریشه‌های اجتماعی آن را دنبال کنیم. حافظه جمعی همیشه در چارچوب‌های اجتماعی تحت‌تأثیر افکار غالب، بازسازی می‌شود. ازاین‌رو آنچه ما در روز کوروش می‌بینیم، بازسازی گذشته برای پُرکردن خلأ اکنون است؛ حافظه‌ای که، نه ریشه در گذشته، بلکه ریشه در نیاز روانی افراد به اقتدار است.

نوستالژی کوروشی  و حافظه جمعی ما/ خوانشی جامعه‌شناختی و روان‌شناختی از روز کوروش بزرگ

کسانی که تقویم رسمی را در اختیار دارند، نمی‌دانند که هفتم آبان‌ماه، روز ملی کوروش بزرگ است، حال آنکه این روز به‌صورت جهانی گرامی داشته می‌شود. براساس شواهد تاریخی، در 539 پیش از میلاد، کوروش بزرگ وارد دولت‌شهر بابل شد، یهودیان اسیر را آزاد کرد و این واقعه به‌نام کوروش بزرگ ثبت شد. اگرچه در تقویم رسمی کشور، روز کوروش بزرگ ثبت نشده است، با این وجود گروه‌های مختلف مردم ایران در هفتم آبان‌ماه بر سر آرامگاه این پادشاه هخامنشی گردهم‌می‌آیند و یاد او را گرامی می‌دارند.

رفته‌رفته تجمع بر سر آرامگاه کوروش بزرگ، چالشی برای حکومت ایجاد کرد که در پی تجمع هزاران‌نفر در پاسارگارد در سال 1395 برای شرکت در مراسم یادبود، نیروی انتظامی موانعی برای رسیدن به محل مراسم ایجاد کرد. شعارهایی ازجمله؛ «کوروش آریایی تولدت مبارک»، «پهلوی پهلوی» و «رضاشاه روحت شاد»، سر داده شدند که نشان‌دهنده گرایش‌های ملی‌گرایانه و تاریخی برخی از شرکت‌کنندگان است. 

این اتفاق شاید یادآور حافظه جمعی قوی باشد، اینکه بعد از هزاران سال همچنان مردم ایران این روز را جشن می‌گیرند. اما سوال اینجاست که آیا این مراسم نشان از حافظه تاریخی ماست یا چیز دیگری؟ از نگاه جامعه‌شناس فرانسوی ـ موریس هالبواکس ـ حافظه چیزی شخصی نیست؛ جامعه است که به گذشته معنا می‌دهد.

بنابراین ما می‌بینیم وقتی نهادهای اجتماعیِ حافظه‌ساز نظیر آموزش، رسانه، نهادهای مدنی و نظام سیاسی تضعیف شده باشند، جامعه دچار قطع پیوستگی تاریخی می‌شود. در چنین شرایطی، گذشته در ذهن افراد به‌شکل زنده و انتقادی حضور ندارد و تبدیل به اسطوره یا آرزوی جمعی می‌شود. گویی جامعه به‌دنبال پدری است که می‌خواهد حافظه گمشده‌اش را به او بازگرداند و نماد آن می‌‌شود؛ کوروش، رضاه‌شاه یا هر پدر مقتدر دیگری.

بله شخصیت اقتدارطلب، همانی است که باید ریشه‌های اجتماعی آن را دنبال کنیم. حافظه جمعی همیشه در چارچوب‌های اجتماعی تحت‌تأثیر افکار غالب، بازسازی می‌شود. ازاین‌رو آنچه ما در روز کوروش می‌بینیم، بازسازی گذشته برای پُرکردن خلأ اکنون است؛ حافظه‌ای که، نه ریشه در گذشته، بلکه ریشه در نیاز روانی افراد به اقتدار است. 

روز کوروش یک مناسک جمعی است که قصد بازتولید نمادها را دارد و این مناسک جمعی تبدیل به آیینی برای حافظه‌سازی شده است. این آیین، گذشته را از نو می‌سازد تا مای جدیدی را خلق کند. اما این ما بر پایه حذف، فراموشی و اسطوره است. درواقع جامعه قصد دارد از طریق این آیینِ اسطوره‌ای، خودش را در برابر فرسایش هویت مقاوم کند. اما چنین حافظه‌ای چون در گفت‌و‌گو و نقد گذشته ریشه ندارد، اسطوره تولید می‌کند؛ نه حافظه.

حافظه جمعی اغلب به‌صورت سراب گذشته عمل می‌کند. بدین‌ترتیب می‌توان گفت، چیزی که اسم‌اش را می‌گذاریم «نوستالژی کوروشی»، درحقیقت میل ناخودآگاه جمعی به بازگشت به آغوش پدر مقتدر است. همان پدر نمادین که در روانشناسی توده‌ها، نقش نظم‌دهنده دارد. اما چون این بازگشت ممکن نیست، جامعه از طریق نمادگذاری‌هایی مانند گردنبند کوروش، شعارهای ما آریایی هستیم و... این میل به شخصیت اقتدار‌گرا را نشان می‌دهد. 

درمجموع باید گفت، تجلیل از کوروش در ایران امروز، بیش‌ازآنکه حاصل حافظه تاریخی باشد، ناشی از فقدان حافظه جمعی و میل روانی ما به یافتن پدر گمشده است. جامعه ایرانی فاقد یک چارچوب پایدار برای حافظه است، پس تلاش می‌کند گذشته را هربار از نو و مطابق با نیازهای امروز خود بازسازی کند و این تصویرسازی از گذشته، نیاز امروز به هویت و اقتدار را پاسخ می‌دهد. در اینجا روز کوروش، حکم آیینی را دارد که تلاش می‌کند پدر و نظم ازدست‌رفته خود را مجدد بازسازی کند؛ میل ناخودآگاه به پدر گمشده و اقتدار ازدست‌رفته گذشته. 

به کانال تلگرام هم میهن بپیوندید

دیدگاه

ویژه فرهنگ
پربازدیدترین
آخرین اخبار