عبور از فضای مردانه /گفتوگو با شیرین احمدنیاکه بهعنوان نخستین زن رئیس انجمن جامعهشناسی ایران انتخاب شده است
این انتخاب نشانهای از همراهی انجمن با آرمانهای جنبشهای اجتماعی روز جامعه ایران است

انتخاب یک زن، شیرین احمدنیا، عضو هیئتعلمی دانشگاه علامه طباطبایی برای ریاست انجمن جامعهشناسی ایران، یکی از قدیمیترین انجمنهای حوزه علوم اجتماعی، در روزهای گذشته واکنشهای زیادی برانگیخته؛ عدهای از این انتخاب، خوشحال شده و آن را ادامه تغییرات گسترده در حوزه زنان در سهسال گذشته دانستهاند و عدهای با حسرت، به سالهای گذشته نگاه کرده و نوشتهاند که چرا این اتفاق، این اندازه طول کشیده و دیر شده است؟ آنهم در انجمنی مربوط به رشتهای که بیش از نیمی از دانشآموختگانش زناند؛ نمونهاش نفیسه آزاد، جامعهشناس که در صفحه اینستاگرامیاش از فاطمه علمدار ـ که او هم یکزن جامعهشناس است ـ نوشته که این اتفاق برای رشتهای افتاده که «فقط پدر دارد و مادرانش در سیاهی گم شدهاند.»
دانشآموختگان و جامعهشناسان ایرانی، شیرین احمدنیا را از سال 1379 میشناسند؛ او هشتسال قبلتر با رتبه دوم پذیرفتهشدگان کنکور سراسری اعزام به خارج دکترای تخصصی جامعهشناسی در سال 1371 به دانشگاه وارویک انگلستان رفت و بعد با مدرک دکترای جامعهشناسی از این دانشگاه به ایران بازگشت و در دانشگاه علامه طباطبایی مشغول بهکار شد.
احمدنیا پیش از آن، مدرک لیسانساش در رشته علوم اجتماعی را از دانشگاه تهران و مدرک فوقلیسانس در رشته پژوهش علوم اجتماعی را از دانشگاه شهید بهشتی گرفته بود. در همه این سالها، احمدنیا بهعنوان جامعهشناس پزشکی شناخته شده و در سالهای تدریساش در دانشگاه علامه طباطبایی، با کملطفیهایی هم مواجه شده است؛ نمونهاش سال 1389 که با حذف واحدهای تدریساش در این دانشگاه مواجه شد.
او اما در همه سالهای بعد که باز به دانشگاه علامه برگشت، در انجمن جامعهشناسی ایران که ساختاری معمولاً مردانه داشت، فعالیت کرد. سال 1379 وقتی احمدنیا از انگلستان به ایران بازگشت، به دعوت دکتر عبداللهی، همکارش در گروه جامعهشناسی دانشگاه علامه طباطبایی که رئیس وقتِ هیئتمدیره انجمن بود، برای عضویت در انجمن دعوت شد و فعالیت کرد.
او از سال 1387 تا امسال که بالاخره بهعنوان رئیس انجمن جامعهشناسی ایران انتخاب شد، در انتخابات هیئتمدیره نامزد شد، در دورههای هفتم، هشتم، نهم و دهم بهعنوان عضو منتخب در هیئتمدیره انجمن فعالیت کرد و در یکدوره هم بهعنوان بازرس اصلی هیئتمدیره انتخاب شد.
شیرین احمدنیا، جامعهشناس روند انتخابش بهعنوان نخستین زن برای ریاست انجمن جامعهشناسی ایران را دموکراتیک و تاثیرگرفته از تحولات مربوط به زنان در سهسال گذشته میداند؛ تحولاتی که از سال 1401 تابهحال روزبهروز، رنگی جدیتر و جدیدتر میگیرد و صدای پایش از همان زمان تابهحال در دانشگاهها، انجمنهای علمی و فعالیتهای دانشجویی، بلندتر به گوش میرسد. جامعهشناسان زن ازجمله شیرین احمدنیا، حالا بهثمر نشستن مطالباتی را میبینند که از سالهای دور، عمدتاً توسط زنان پژوهشگر و فعال پیگیری میشد و «مردان علمآموخته»، چندان احساسی به آن نداشتند؛ حالا اما جامعهشناسانی مانند شیرین احمدنیا معتقدند، مردان دانشگاهی و اساتید هم بالاخره و از سهسال پیش تاکنون، خود را بخشی از این تحولات میدانند، تغییر درباره حقوق زنان را مطالبه میکنند و حتی وقتی پای رای دادن برای ریاست انجمنی قدیمی میرسد، صدای زنان را بیشازپیش میشنوند.
انتخاب شما بهعنوان نخستین زن رئیس انجمن جامعهشناسی ایران چه پیام و انتظاری را برمیانگیزد؟
خیلی برایم جالب بود که انتشار خبر ریاست یک زن و اولین زن در انجمن جامعهشناسی ایران، ناگهان چقدر انعکاس وسیعی پیدا کرد و پیامهای تبریک تلفنی، ایمیلی، در شبکههای اجتماعی و استوریهای متعدد اینستاگرامی که شمار آن از دستم خارج شده است، به اینسو سرازیر شد. آنقدر که هنوز از عهده پاسخدادن به همه پیامها برنیامدهام. وقتی به محتوای استوریها و پیامهای تبریک توجه میکردم، متوجه شدم ازیکسو، این تحول جنسیتی در مدیریت انجمن را بسیاری از مخاطبان این خبر به فال نیک گرفتهاند و آن را در نسبت با حرکت اجتماعی 1401 تفسیر میکنند که دور از واقعیت هم نیست.
ازسویدیگر، انتظاراتی را با من مطرح کردند در جهت تغییر شرایط نظیر اینکه تغییر مدیریت به رشد تعاملات علمی منتهی شود، گفتوگو با نسل جوان توسعه یابد، فضای نقد گسترش یابد، پایبندیها به ارزشهای اخلاقی و علمی افزایش یابد، تاثیرگذاری نهاد علمی انجمن ارتقاء پیدا کند، نگاه انسانی و جنسیت آگاه، جریان پیدا کند، فضای بوروکراتیک سنتی شکسته شود، توجه به مشارکتدادن شهرستانها و.... احساس کردم چه مجموعه انتظارات چشمگیری نسبت به این سمت در یک انجمن علمی در اذهان عمومی وجود دارد. وظیفه سنگینی بر دوش من و مجموعه همکاران گرامیام در هیئتمدیره دوره دوازدهم انجمن نهاده شده است. باید تلاش زیادی صورت گیرد تا به این انتظارات به نحو مطلوبی پاسخ دهیم.
در سالهای گذشته پژوهشگران زیادی به ساختار مردانه مدیریت انجمن انتقاد داشتند؛ با وجود فعالیت زنان زیادی در حوزه جامعهشناسی ایران، بهنظر شما چرا تابهحال هیچ زنی به ریاست انجمن نرسیده بود؟
فکر میکنم به هر حال انجمن جامعهشناسی ایران هم حالوهوای جنبشهای اجتماعی اخیر را تا حد ملموسی تجربه کرده و از این جنبشها تاثیر گرفته است. نسبت قابلتوجهی از مجموعه دانشگاهیان علوم اجتماعی را خواهینخواهی زنان تشکیل میدهند و انتظار منطقی همواره همین بوده که زنان هم عهدهدار مسئولیتهایی و صاحب مناصبی در حوزه آموزش و پژوهش در علوم اجتماعی باشند، که تا چندی پیش، سلطه تفکر سنتی و جنسیتزده در همهجا موانعی را ایجاد میکرد. اما بهتدریج تغییرات بهسوی زنانهترشدن – بخوانید عدالتمحورتر شدن- جایگاههای تصمیمگیری و مدیریتی رفت؛ چه در سطح نهادهای دولتی و چه در سطح نهادهای غیردولتی، این موضوع را بهتدریج شاهد بودهایم.
پس یعنی فکر میکنید تغییرات اجتماعی سهسال اخیر بهویژه در حوزه زنان، آنقدر جدی بوده که حالا بهطور مستقیم روی انتخابات انجمن جامعهشناسی هم تاثیر گذاشته؟
بله. چنین تغییری در سطح مدیریت انجمن جامعهشناسی ایران نیز دیر یا زود محقق میشد، چراکه بهویژه در این انجمن، فضای تنفس برای زنان با حضور و فعالیت مردان آزاداندیشی که با تغییرات اجتماعی هماهنگتر و موافقتر هم هستند، بیش از سایر جاها شکل گرفته، بنابراین چنین تغییر شرایطی برای چنین نهادی دور از انتظار نبود.
از لحظهای هم که خبر انتخاب شما بهعنوان نخستین زن رئیس انجمن جامعهشناسی منتشر شد، واکنشهای زیادی در شبکههای اجتماعی و رسانهها ایجاد شد؛ گویی از دور اینطور بهنظر بعضی میآمد که مثلاً در چنین انجمنی، عجیب است که یک زن رئیس شده است!
من ضمن اینکه از کثرت پیامهای تبریکی که دریافت میکردم طی یکی، دو روز اخیر خوشحال بودم، تعجب میکردم وقتی برخی در پیام تبریک خود از لفظ انتصاب استفاده کرده بودند. خوشبختانه در انجمن جامعهشناسی ایران، «انتخابات» مبنای احراز مقام است، نه انتصابات و این کمک میکند به اینکه اراده مردمی در مدیریت یک انجمن، موثر واقع شود. من از اینکه بهعنوان رئیس انجمن انتخاب شوم استقبال کردم؛ ازجمله به این دلیل که تنوع جنسیتی در جایگاه مدیریتی این نهاد پرسابقه علمی و موفق که اقبال عمومی را با خود دارد شکل بگیرد و خود این تغییر، نشانهای از همراهی انجمن با آرمانهای جنبشهای اجتماعی روز جامعه ایران باشد.
موضوع مهم این است که از سال ۱۴۰۱ بهبعد، مسائل حول محور زنان بیشتر مرئی شد و سوژگی زنان پررنگتر شد. فکر میکنید این سوژگی توانسته تغییرات بنیادینی حتی در خانوادهها رقم بزند؟
من فکر میکنم در این سهسال، تحولات جنبشهایی که توسط زنان و برای زنان رخ داد، چهره شهرها و زندگی اجتماعی را در حد وسیعتری هم دگرگون کرد؛ ازطرفی این جنبشها موجب شد سوژه زنان به اولویت تحقیقاتی مبدل شود و گشایشی در زمینه پرداختن به پرسشهای روز، پیرامون شرایط زندگی زنان و تجربه زیسته آنان شکل بگیرد.
یعنی فکر میکنید در این سهسال، این موضوع در پژوهشهای علوم انسانی بهویژه علوم اجتماعی بهاندازه کافی جا باز کرد؟ یا اساساً موضوعیت ویژه پیدا کرد؟
من معتقدم مسئله زنان و پژوهشهای پیرامون آن، موضوعی است که از دهههای پیش مطرح بوده؛ بهطوریکه حداقل نیمی از جامعه متوجه شدند که بسیار زودتر از اینها باید این مسائل مربوط به زنان در دستور کار تحقیقات قرار بگیرد. بنابر مسائل و مصائب فرهنگی، ما در این باره با یک تأخیر مواجه بودهایم.
اگر هم پژوهشی در زمینه مسائل زنان صورت میگرفته، از جانب زنان محققی بوده که این خلأ را بیشتر احساس کردند، متوجه آن بودند و درعینحال خیلی فضای بازی برای اینکه به این سوژهها در فضای آکادمیک بپردازند، تجربه نمیکردند. مسائل زنان حساسیتهای فرهنگی داشته و این تلقی عمومی هم وجود داشته که مسائل مربوط به زنان آنقدر اولویتی ندارد و در چارچوب مسائل جامعه قرار نمیگرفته است. برای همین این تلاشها پدیده جدیدی محسوب میشده است.
سال 1401 به این طرف، انگار صحهای بر این خلأ پژوهشی گذاشته شد و زمینهای را نسبت به گذشته باز کرد که محققان اعم از زن و مرد به این موضوعات توجه کنند و سوژه تحقیقات خودشان قرار دهند. برای اینکه سیاستمداران و مسئولان هم گویی متوجه شدند که انگار غافل بودهاند و غفلت نسبت به مسائل زنان وجود داشته است. انگار متوجه شدند که همین غفلت، موجب شده که با پدیدهای مثل آن جنبش روبهرو شوند.
انگار نیازهایی بوده که سرکوب شده و بعد، از یکجایی فوران کرده و تکانی به جامعه داده است. جامعه پژوهشگران آکادمیک هم کمکم متوجه این نقیصه شد و کمکم تلاش کردند در سالهای اخیر کمتر این سوژهها را با محدودیت و مانع روبهرو کنند. به همین دلایل است که معتقدم، دگرگونی زیادی دراینباره رخ داده و ترس و نگرانی برای پرداختن به زنان و مسائلشان هم کمتر شده است.
در ادامه همین ماجرا، فکر میکنید فضای مردانه علوم اجتماعی در دانشگاهها چقدر عوض شده؟ اصلاً عوض شده؟
من فکر میکنم فضای مردانه علوم اجتماعی تا حدی تغییر کرده و متناسبسازی شده است. حالا شاید درواقع از نظر کمی این موضوع به چشم نیاید اما از نظر ارتقای جایگاه زنان، ما شاهد این تغییرات بودهایم. همچنان اما باید بگوییم که زنان در فضای دانشگاهی رسمی، اقلیتاند؛ درحالیکه ورود زنان به عرصه آکادمیک رسمی وجود دارد. هرچند اکثر دانشآموختگان علوم اجتماعی، زناند اما برای بازار کار، جذب دانشگاه شدن و استقرارشان بهعنوان هیئتعلمی، همچنان باید تلاش مضاعفی کنند.
در دوران قبل، چه نقاط قوتی در انجمن دیدهاید که میخواهید حفظ شود؟ و چه نقاط ضعفی که حتماً میخواهید اصلاح کنید؟
انجمن با توجه به اینکه از نظر بودجه تقریباً از هیچ حمایت دولتیای قاعدتاً برخوردار نیست و عمده منابع درآمدیاش از حق عضویت ناچیز اعضاء و اندک مواردی هم از طریق تامینکنندگان مالی حامی همایشها و سفارش خدمات محدود از اینجا و آنجا حاصل میشود، همواره از نظر تامین هزینههای جاری دچار کاستی و محدودیت بوده است. البته در دوره مدیریت قبلی، آقای دکتر سعید معیدفر اقدامات خوبی در جهت بهبود شرایط مالی انجمن بهعمل آورده، همچنین ایدههایی برای جلب کمکهای مالی از جانب اعضاء و علاقمندان به جامعهشناسی را هم به خوبی به پیش بردند که بهتدریج دارد ثمر میدهد.
اما مشکلات مالی هنوز بجاست؛ فکر میکنید در زمینه علوم اجتماعی، رقابت برای تامین منابع مالی (پژوهشی، همایشها، انتشارات) چقدر دشوار است؟ شما چه راهی برای بهبود تامین مالی انجمن پیشنهاد میکنید؟
در علوم اجتماعی بهنظر میرسد رقابت بر سر دستیابی به منابع مالی و فرصتهای کاری و پژوهشی در دسترس، دشوارتر باشد، نسبت به آنچه اولیای رشتههای دیگری مثل پزشکی مهندسی معماری، شهرسازی و نظایر آن تجربه میکنند و گذشته از اینکه اهمیت جایگاه پژوهش در زمینه رشتههای علوم انسانی و اجتماعی به اندازهای که باید درک نشده است، عوامل دیگری هم مزید علت میشوند که اثرگذارند مانند اینکه رانتهایی برای موفقیت در کسب پروژهها برای برخی عمل میکند و الزاماً تخصیص بودجهها براساس اهداف علمی یا شایستگی طرحدهندگان یا کیفیت علمی طرحنامهها صورت نمیگیرد و شاهدیم که در مواردی رابطهها، جایگزین ضابطهها میشود.
در این میان، مشکل اصلیای که همان دفتر انجمن باشد، هنوز پا برجاست؛ بهویژه بعد از اینکه شهرداری تهران، ساختمان محل انجمن را پس گرفت...
بله. مشکل اصلی انجمن این است که ملکی را از آن خود ندارد و باوجود تمام تلاشها برای تدارک مکانی مستقل که پشتوانه فعالیتهای انجمن باشد، همچنان این مشکل در برابر ما باقی است. در سال گذشته هم محلی که انجمن از طریق شهرداری تهران برای فعالیت مرکز آموزش آن در اختیار داشت، توسط همین شهرداری پس گرفته شد و لطمه بزرگی به این بخش از فعالیتهای انجمن وارد شد.
دفتر فعلی انجمن در محل دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران است اما اعمال برخی فشارها و حساسیتها موجب شده است این اجارهنشینی، پیامدهای نامطلوبی را هم برای انجمن بهبار بیاورد و هم استقلال عملاش در زمینه دعوت از سخنرانان متنوع و معتبر که از نظر جامعه علمی مقبول هستند اما پشتوانه رسمی دانشگاهی بهدلایل مختلف ندارند، تهدید شود.
نقطهضعف دیگر موجود در زمینه امکانات و قابلیتهای سایت انجمن است که نیاز به تجدیدنظر دارد، همچنین سیستم عضوگیری آن با مشکلات و کاستیهای روبهرو بوده که فرآیندهای جذب اعضای جدید را کُند و دشوار میکند. در زمینه بهرهگیری از فناوریهای اطلاعاتی ارتباطاتی روز هم نیاز به تغییراتی داریم که درصورتیکه منابع انسانی و مالی آن تامین شود حتماً در اسرعوقت در این خصوص تجدیدنظرهایی صورت خواهد گرفت. البته عمده این موارد سختافزاری بود و درباره نقاطضعف دیگر، فکر میکنم ما نیاز داریم ارتباط شبکهای مناسبتری با بدنه اعضای انجمن که در استانهای دیگر حضور دارند برقرار کنیم.
برای داشتن ارتباط بهتر با مراکز دانشگاهی شهرهای دیگر و دفاتر استانی انجمن ـ بهمنظور کمکردن فاصله مرکز ـ پیرامون هم برنامهای دارید؟
در زمینه فعالکردن و جلب مشارکت دفاتر استانی انجمن و اعضایی که خارج از پایتخت زندگی میکنند و اتفاقاً از پتانسیل بسیار خوبی برای رشد و گسترش فعالیت و دستاوردهای انجمن برخوردارند، هنوز جا دارد اقدامات بیشتری صورت گیرد. البته ازایننظر هم در دوره اخیر شاهد اقدامات موثری بودهایم و شعب 16 گانه انجمن در نقاط مختلف کشور در موارد خاصی مانند برگزاری و بزرگداشت روز و هفته علوم اجتماعی، مشارکت وسیع و ارزندهای داشتند اما بهنظرم لازم است که تعامل انجمنی در سطح فراگیرتری به خارج از دفتر مرکزی در تهران، تسری پیدا کند و متقابلاً از ظرفیتهای اعضای هیئتعلمی دانشگاهها و پژوهشگران منفرد نیز بهرهبرداری موثرتری شود تا از فاصله یا شکاف موجود مرکز پیرامون تا حد زیادی کاسته شود. این ارتباط و تعامل میتواند در سطح بینالمللی هم گستردهتر شود و از ظرفیت ایرانیان خارج از کشور، همچنین از استادان و پژوهشگران بینالمللی برای پیگیری اهداف انجمن و اعضاء بیشتر استفاده شود.
از موارد نقاطقوت فعالیتهای انجمن باید به رشد چشمگیر تعداد گروههای علمی، تخصصی انجمن جامعهشناسی ایران اشاره کنم که در آخرین آمار آن، تعداد 39 گروه علمی فعالیت داشتهاند که از این میان نسبت مدیران زن در آنها به 35 درصد بالغ شده است. همانطور که قبلاً اشاره کردم، فضای علمی انجمن در زمینه میداندادن به فعالان علمی زن گشودهتر شده است و هرچند هنوز نسبت یک سوم مدیران زن نسبت چندان متعادلی به نظر نمیرسد اما همین رشدی که شاهدش بودهایم نوید بخش آیندهای ایدهآل تر در زمینه رفع موانع فرهنگی میدهد.
از دیگر نقاط قوت انجمن، تحولی است که در زمینه راهاندازی بخش جدید آموزش انجمن تجربه کردهایم؛ به لطف وجود و همراهی گروه جوانان مستعد و توانمندی که قدم پیش گذاشتند تا با وجود تعطیلی اجباری مرکز آموزش انجمن توسط شهرداری تهران، تشکل دموکراتیک جدیدی را جایگزین کنند که با استفاده از امکانات محدود فضایی انجمن مثل سالن کنفرانس جنب دفتر مرکزی انجمن در دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران و شعبه انجمن در دانشگاه علامه طباطبایی، با تدارک برنامههای علمی متنوعی در زمینه حلقههای کتابخوانی، پژوهش، کارگروههای موضوعی، نقد کتاب، تحلیل فیلم و... با حضور و مشارکت جوانان علاقمند و مستعد، چراغ این بخش آموزش را روشن نگاه دارند.
در دوره ریاست شما، چه پروژه یا برنامهای را اولویت میدهید که در کمتر از یکسال بهثمر برسد؟
تدوین برنامه راهبردی بر مبنای اولویتهای شناساییشده، اصلاحات در زمینه سایت انجمن، دسترسپذیری مناسبتتر و ارتقای کیفی محتوای آن برای مخاطبان عضو و غیرعضو، بهبود فرآیند و مراحل عضویت در قالب سامانه جدید و افزایش کمی تعداد اعضای انجمن، رصد شاخصهای فعالیت انجمن، تحولاتی در زمینه افزایش منابع مالی با تکیه بر گسترش فعالیتهای اعضاء، تعامل علمی با نهادهای پژوهشی و تلاش برای ارتقای کمی و کیفیت بروندادهای فعالیت انجمن از طریق برنامه نظارت تعاملی در سطح گروههای علمی و دفاتر استانی انجمن. البته همه کارها در انجمن در مشارکت با اعضای هیئتمدیره و در جریان همفکری و تصمیمگیری مشترک به انجام میرسد.
بنا به تجربه سالیان دراز من در جریان حضور و همکاری در این انجمن باید بگویم هرچند همواره نقدهایی چه از بیرون، چه از درون نسبت به این انجمن مطرح بوده و هست اما در کلیتاش من به این انجمن باور دارم. این انجمن محلی بوده که با آرامش، احساس امنیت، با تجربه دوستی و احترام همواره در آن پذیرفته شدهام؛ در مقایسه با فضاهای دیگری که تجربیات تلخی را هم برای من به وجود آوردهاند.
انجمن با کمترین پشتوانههای مالی و پرسنلی طی دههها و تجربه فرازونشیبهای سیاسی ـ اجتماعی به حیات شکننده خود ادامه داده است. امیدوارم بقای انجمن هرگز به مخاطره نیفتد. انجمن در زمره انجمنهای گروه علوم انسانی تحتنظارت وزارت علوم عمل میکند و بین انجمنهای دیگر بسیار معتبر، خوشنام و بارها مورد تقدیر قرار گرفته است. تقدیر، تحسین و کسب امتیازات بالا نیز براساس فعالیت چشمگیر هیئتهای مدیره، همچنین تکتک اعضای انجمن بهدست آمده است. این میراثی حائز اهمیت و قابل اعتناست.
بااینحال نقد مثبت و منفی در کنار هم ضرورت و اهمیت دارد. اگر به آینده انجمن در سالهای پیشرو فکر کنم، میخواهم انجمن بهمعنای واقعی خانه جامعهشناسان کل کشور باشد، نهفقط جامعهشناسان پایتخت. میخواهم انجمن محل فعالیت جوانان مستعد باشد نهفقط میانسالان و سالخوردگان صاحبنظر و صاحب جایگاه و میخواهم محل فعالیت زنان و مردان در کنار یکدیگر برای اعتلای جایگاه طرفین باشد و تبعیضها بههرنحوی که پیش از این احتمالاً تجربه شده و محل نقد قرار گرفته، کاهش یافته و حذف شود.
انجمن جامعهشناسی باید الگوی برابریخواهی، گفتوگو و مدارای تفاوتها باشد. هر فردی دور یا نزدیک به پایتخت، سالم از نظر جسمانی یا دارای دشواریهای حرکتی، هر فردی با هر ایدهای، مذهبی، زبانی، لهجهای و هر خاستگاه خردهفرهنگیای بتواند در انجمن، جایی برای فعالیت، مشارکت و بهرهمندی از فعالیتهای علمی جاری برای خود پیدا کند و موانع و هزینهها را تا جایی که در اختیار ماست، کاهش دهیم. اینها بهمعنای این نیست که تاکنون شرایط نامناسب و نامطلوبی حاکم بوده، بلکه بهمعنای تمرکز بیشتر بر دستیابی به چنین اهدافی و تسهیل آن است.
بسیاری معتقدند که جامعهشناسی در ایران هنوز به تأثیر عملی در سیاستگذاری دست نیافته است؛ انتقادی که با دقیقتر شدن بر مسائل روز ایران، بیراه نیست. شما فکر میکنید چطور میتوان با کمک جامعهشناسان، حداقل در مسیر این تاثیر قرار گرفت؟ نقش انجمن چه میتواند باشد؟
این نقد تا حدی درست است که جامعهشناسی در ایران کمتر به مرحله تأثیرگذاری عملی در سیاستگذاری رسیده است. اهالی قدرت، معمولاً اقبالی نسبت به نقطهنظرات و یافتههای کارشناسان علوم اجتماعی نشان نمیدهند و این ایرادی به آنهاست که گوش خود را در مقابل نقد و نظرهای انتقادی و درعینحال ضروری و هشدارهای بهجا و روشنگرانه میبندند و درنتیجه چنین غفلتی، هم خودشان متضرر میشوند و هم مردم نهایتاً هزینه اقدامات حسابنشده را میپردازند. بهنظر من، مشکل در نبود گفتوگوی پایدار میان نهاد علم و نهاد قدرت است.
انجمن میتواند این گفتوگو را تسهیل کند؛ از طریق نشستهای تخصصی، کارگروههای مشورتی و انتشار تحلیلهای اجتماعی برای تصمیمگیران که خب تاکنون در حد توان خود اینها را انجام داده است. انجمن نسبت به عمده بحرانهایی که جامعه را مورد تهدید قرار داده، واکنش نشان داده است و خواهد داد. بهنفع مسئولان است که گوش شنوایی برای هشدارها و ندای جامعهشناسان داشته باشند، همچنانکه در جوامع توسعهیافته، پژوهشگران حوزههای علوم انسانی و اجتماعی از جایگاه مناسبتری برای تاثیرگذاری بر سیاستگذاری اجتماعی ـ سیاسی برخوردارند و مسئولان دولتی، اهمیت و ضرورت این همکاری مستمر را درک کردهاند.
غیر از این موضوع، در سالهای گذشته تعداد زیادی از دانشجویان جامعهشناسی و علوم اجتماعی درباره تعامل انجمن با دانشگاهها و دانشجویان انتقاد داشتهاند؛ شما فکر میکنید این فاصله را چطور میتوان کمتر کرد؟
یکی از مسائلی که در انجمن در دورههای گذشته شاهدش بودیم، فاصلهای است میان نسبتی از فعالان انجمن که هم در دانشگاهها حضور دارند و هم بهعنوان مثال در مقام عضو هیئتعلمی آموزشی یا پژوهشی فعالیت میکنند، نسبتی از افرادی که الزاماً جایگاه رسمی دانشگاهی ندارند و بر مبنای دغدغههای شخصی خود در برنامههای انجمن حضور پیدا میکنند. من فکر میکنم، باید این شکاف را کاهش داد. اعضای هیئتعلمی دانشگاه، همچنین دانشجویان مشغول به تحصیل را در نسبتهای بالاتری جذب فعالیتهای انجمنی و در ایشان ایجاد انگیزه کرد.
در مورد شهرستانها هم بهنظرم میرسد که کموبیش چنین شرایطی حاکم باشد. البته از آنجا که شرکت در همایشهای انجمن برای اعضای هیئتعلمی دانشگاهها امتیازات ترفیع و ارتقا در دانشگاه فراهم میکند، در مقاطع خاصی در برنامههای انجمن مشارکت میکنند یا مقاله برای نشریات انجمن ارسال میکنند اما برای نسبت قابلتوجهی این مشارکت بهصورت مستمر و تداومیافته مشاهده نمیشود.
فکر میکنم ضروت دارد که فعالیت انجمنی با طرحریزی برنامههایی که جایگاه انجمن و ظرفیتهای توانمندساز آن را برای اعضای هیاتعلمی، همچنین دانشجویان مقاطع مختلف بهتر معرفی کرده و در دسترس قرار بدهد، توسعه یابد و ازسویدیگر، ارتباط بین انجمن و عموم مردم از طریق دسترسپذیرتر کردن محتوای آموزشی و ترویج علم برای عموم را نیز در سطح وسیعتری ممکن و تسهیل کنیم. امکانات رسانهای جدید که بهویژه با از سرگذراندن بحران همه گیری کرونا در کشور تجربه شد و موفقیت بهدنبال داشت، ظرفیتهای جدیدی را برای گذرکردن از موانع هزینههای زمانی و مالی را به وجود آورده که میتوان با تکیه بر تجربیات قبلی، به آنها متوسل شد. درنتیجه میتوان شبکههای ارتباطی را تسهیل و ارتباطات علمی خوبی را شکل داد.
در حوزه آموزش جامعهشناسی، آیا تغییراتی در برنامه درسی یا متد تدریس جامعهشناسی پیشنهاد میدهید؟
این دقیقاً در دستور کار بخش آموزش جدید انجمن قرار گرفته است که بهتازگی و پیرو تایید و حمایت دوره مدیریت قبلی، فعالیت خود را آغاز کرده است. تلاشهای هیئتمدیره منتخب بخش آموزش انجمن که از جوانان مستعد، تلاشگر و با ذهنیت باز و پیشرو تشکیل شده و از حمایت کامل هیئتمدیره دوره جدید انجمن نیز برخوردارند، در این جهت قرار گرفته که آموزش هرچه میتواند فراگیرتر، دموکراتیکتر، منعطفتر، تعاملیتر و دربرگیرندهتر شود.
برای مخاطبان بخش آموزش انجمن، شرایط مرسوم و سنتی عضوگیری که در چارچوب خود انجمن وجود دارد ـ مثلاً شرط اینکه مدرک تحصیلی آموزش عالی رسمی داشته باشند ـ بازنگری شده، موانع برداشته شده، تا افراد بیشتر و متنوعتری بتوانند از محتوای آموزش بر حسب سلایق و نیازهای خود بهره گیرند.
بهنظر شما وضعیت نشر جامعهشناسی در ایران چگونه است؟ چه برنامهای برای نشر کتاب، مجله و ترجمه دارید؟
از عرصههای فعالیت انجمنی، تولید کتاب در قالب تألیف و ترجمه، همچنین نشریات علمی است. من قصد دارم از گروههای علمی انجمن، همچنین از مدیران دفاتر و شعب استانی انجمن تقاضا کنم که در جهت تولید محتوای ماندگار، تلاش بیشتری داشته باشند و فعالیتهای گروهی به برگزاری نشست سخنرانی محدود نشود. انجمن جامعهشناسی طی تفاهمنامههایی میتواند وارد مذاکره با نهادهایی چون دانشگاهها و مراکز پژوهشی شود و از امکانات یکدیگر در جهت گسترش آثار مکتوب، همچنین آثاری در قالبهای جدید فناورانه که در عصر هوش مصنوعی، ظرفیتهای جدیدی را برای بهرهمندی افراد از دستاوردهای علمی فراهم کرده نیز استفاده کنند.
تولید محتوا و منابع نظری و تجربی براساس فعالیت جامعهشناسان ایرانی در جامعه ایرانی و تحولات روزافزون آن، از اولویتهایم است. جزئیات این برنامهها پیرو فعالیت هیئتمدیره جدید، تدوین و ارائه خواهد شد.
عکس: علی محمدی