نوروز در دنیای اسلام
چنانکه ابوریحان در «آثار باقیه» آورده است، مردم نوروز را تقریباً در سراسر سرزمینهای خلافت اسلامی، بهخصوص در عراق و خراسان و آسیای صغیر، جشن میگرفتهاند و خلفا و فرمانروایان هم به تأسی از اکاسره عهد باستان آن را فصل جمعآوری مالیات نیز میدانستهاند.
اهمیت خراجگیری در تداوم نوروز
به گزارش ابوریحان، متوکل عباسی گویا نخستین خلیفهای بود که رسم گردآوری مالیات را در چنان موسمی ظالمانه یافت، زیرا هنگام گردش در شکارگاه دریافت که میوهها و کشتزارها هنوز سبز و نارساند و هنگام برداشت محصول فرا نرسیده است، اما کشاورزان ناگزیرند مالیات خود را بپردازند. چون از دیدن این وضع متأثر شد، از کارگزاران خود پرسید که مردم در این احوال ناجور چگونه میتوانند خراج بدهند؟ در پاسخ به او گفتند که اخذ مالیات در این فصل به مردم زیان میرساند و آنها ناچار میشوند وام بگیرند و محصول خود را به بهای ناچیز پیشفروش کنند یا چون از پرداخت مالیات ناتواناند، موطن و مأوای خود را ترک گویند و به جای دیگر بروند. متوکل موبدی را فرا خواند و از او پرسید: «چرا پادشاهان ایران که آن همه به احوال رعایا عنایت داشتند در چنان موسمی که غله هنوز نرسیده بود، از آنها خراج میگرفتهاند؟» موبد در پاسخ گفت که پادشاهان ایران نوروز را اصلاً در آغاز تابستان و هنگام برداشت محصول جشن میگرفتهاند، اما پس از اسلام، چون حساب تقویم خورشیدی از دست رفت و روزهای کبیسه را به حساب نیاوردند، نوروز بهتدریج از آغاز تابستان به آغاز بهار منتقل شد و در همانجا ثابت ماند. رعایا هم از این بابت بهزحمت افتادند، اما چون در قرآن نسی (به حساب آوردن روزهای کبیسه و تنظیم تقویم) نهی شده بود، کسی جرأت نکرد نوروز را به جای اوّل خود باز گرداند. متوکل فرمان داد که نوروز را به تأخیر اندازند و به هفدهم حزیران (تیرماه) منتقل کنند تا موسم برداشت محصول به پایان رسد و مردم بتوانند خراج خود را بپردازند. لیکن متوکل، پیش از آنکه این فرمان به انجام رسد، کشته شد و نوروز بر سر جای خود باقی ماند (ابوریحان، 1380، صص 39-38).
گزارش ابوریحان معلوم میکند که جشن باستانی نوروز، دستکم پس از اسلام، در همان آغاز بهار در سرزمینهای خلافت برگزار میشده و یکی از علل مهم زندهماندن آن هم ظاهراً همین بوده است که دستگاه خلافت و سایر فرمانروایان و حکام میتوانستهاند به بهانه گرفتن خراج یا هدیه نوروزی خزانه خود را پر کنند. در مهمترین سندی که از روزگار غزنویان در دست ما باقی مانده، یعنی در تاریخ بیهقی، چندبار از نوروز یاد شده و معلوم است که سلاطین غزنوی نوروز را مانند مهرگان بهتفصیل جشن میگرفته و هدایای فراوانی نیز به همین مناسبت به دربار آنها سرازیر میشده است. آنطور که از اشارات بیهقی برمیآید، مراسم نوروز برحسب تقویم خورشیدی هرساله در 21 اسفندماه برگزار میشده است، چنانکه مثلاً نوروز 429 قمری برابر بوده است با 21 اسفندماه 416 خورشیدی: «و روز سهشنبه، چهار روز باقیمانده از جمادیالاولی امیر[مسعود] به جشن نوروز نشست، و دادِ این روز بدادند کهتران به آوردن هدیهها. و امیر هم داد به نگاهداشتِ رسم و نشاط شراب رفت سخت بهسزا.» (بیهقی، 1350، ص 705) آخرین باری که بیهقی از جشن نوروز یاد کرده ذیل رویدادهای سال 431 قمری (419-418 خورشیدی) است. آن سال هم نوروز برابر بوده است با 21 اسفندماه (هجدهم جمادیالاخری): «امیر[مسعود] به جشن نوروز بنشست. و هدیهها بسیار آورده بودند. و تکلّف بسیار رفت. و شعر شنود از شعرا، که شادکام بود در این روزگارِ زمستان و فارغدل و فترتی نیفتاد. و صِلَت فرمود. و مطربان را نیز فرمود.» (همان، ص 815)
مخالفت غزالی با نوروز
این اشارات بیهقی و سایر منابع تاریخی دنیای اسلام (که اینجا مجال پرداختن به همه آنها نیست)، معلوم میکند که یکی از علل عمده زنده ماندن نوروز در سرزمینهای اسلامی همین سرازیر شدن سیل هدایا و شاید باج و خراج به دربارها بوده است و تعظیم نوروز را در میان اهل قدرت و سیاست نباید یکسره مرهون عنایت قلبی آنها به این رسم خجسته بدانیم. علاوه بر این، نباید از یاد ببریم که در همان روزگاران، عدهای از اهل دین، بهویژه فقها، نوروز را رسم گبران و مجوسان شمرده و آن را تحریم کرده بودند. نمونه بارز این عده حجتالاسلام امام محمد غزالی است که فتوای او در باب تنجیس و تحریم نوروز از این قرار است: «اما آنچه برای سده و نوروز فروشند، چون سپر و شمشیر چوبین و بوق سفالین؛ این در نفس خود حرام نیست ولیکن اظهار شعار گبران حرام است و مخالف شرع است و هرچه برای آن کنند نشاید؛ بلکه نوروز و سده باید که مندرس شود و کسی نام آن نبرد، تا [آنجا که] گروهی از سَلَف گفتهاند که نوروز روزه باید داشت تا از آن طعامها [که به مناسبت نوروز تهیه میشود] خورده نیاید و شبِ سده چراغ فرا نباید گرفت تا اصلاً آتش نبینند. و محقّقان گفتهاند که روزه داشتن این روز هم ذکرِ این روز بوَد و نشاید که نام این روز برَند بههیچوجه، بلکه با روزهای دیگر برابر باید داشت و شبِ سده همچنین، چنانکه از وی نام و نشان نماند.»
با توجه به قدرت و نفوذ دینی و معنوی فقهایی چون غزالی در دنیای اسلام باید آفرین گفت به ایرانیان که نوروز را بهرغم انف مرگپرستان زندگیستیزی چون او زنده نگه داشته و همچنان با شکوه تمام جشن میگیرند. این را هم البته نباید از یاد برد که اهل سیاست و حکومت نیز در بسیاری از ممالک اسلامی برای حفظ منافع مادی و نیز برای جلب قلوب رعایای خود مصلحت را در این میدیدهاند که جشنهایی چون نوروز و مهرگان و سده را، مانند دو عید بزرگ قربان و فطر، گرامی بدارند و در پاسخ خشکمغزان آخرتاندیش این بیت حافظ را زبان حال خود کنند: «گر بدی گفت حسودی و رفیقی رنجید/ گو تو خوش باش که ما گوش به احمق نکنیم».
منابع: ابوریحان، محمدبن احمد البیرونی، الآثار الباقیه عن القرون الخالیه، به تصحیح پرویز اذکایی، تهران: میراث مکتوب، 1380/ بیهقی، ابوالفضل، تاریخ بیهقی، به تصحیح علیاکبر فیاض، مشهد: دانشگاه مشهد، 1350/ غزّالی، ابوحامد محمد، کیمیای سعادت، به کوشش حسین خدیوجم، تهران: شرکت سهامی کتابهای جیبی، 1354.