| کد مطلب: ۱۳۹۵۸

از نوروز باستانی ایرانی تا نوروز آینده جهانی

موسی اکرمی

موسی اکرمی

استاد فلسفه

جشن عبارت است از برگزاری آیین شادمانی همگانی در میان ملت‌ها، قوم‌ها و گروه‌های پیشگانی و خانواده‌ها، در ترازهای گروهی تا ملّی، چونان درخورترین کنشگری گروهی فرهنگی ـ تمدنی به بهانه‌های گوناگون، از بزرگداشت رویدادهای گوناگون شادی‌آفرین ملی و دینی تا نکوداشت خاطره‌های رویدادهای کوچک و بزرگ، که به افزایش کارمایه روانی فردی و گروهی و همبستگی مهرآمیز افراد می‌انجامد. انسان‌ها در برپایی جشن‌ها از 1ـ هنرهای گوناگون نمایش، تندیس‌سازی، نگارگری، شعر، موسیقی، آواز و رقص، 2ـ ورزش‌‌هایی چون کُشتی، سوارکاری و کمانگیری، 3ـ زیباترین، ویژه‌ترین و پاکترین پوشاک‌ها، 4ـ لذتبخش‌ترین خوراک‌ها و نوشاک‌ها بهره می‌گیرند و در دیدارها مهرآمیزترین سخنان و بهترین آرزوها را نثار یکدیگر می‌کنند. عامل‌های گوناگونی در نگهداشت یا دگرگشت یا فراز و فرود جشن‌ها تأثیر دارند.

 

جشن‌های ایرانی

 ایرانیان، با هر تعریف و تاریخ و جغرافیایی برای ایران، از روزگاران باستان «جشن‌»های گوناگون داشته‌اند. واژه «جشن»، برگرفته از «یسنا» (yasna)ی اوستایی، به‌معنای «ستایش» است که به آیین‌های سرورآمیز «ستایش» اشاره دارد. دیرینگی و برجایی این واژه، مفهوم و مصداق آن نشان‌دهنده پیوستگی فرهنگی ایرانیان در درازنای تاریخ است. جشن‌های ایرانی از گونه‌های خانوادگی، پیشگانی، قومی و ملی برخوردار بوده‌اند. شماری از برجسته‌ترین جشن‌های ملی، آمیخته با باورهای دینی، به علت‌های گوناگون برجای مانده‌اند، یا از میان رفته‌ و به خاطره‌های ملی پیوسته‌اند.

 

جشن‌های ملی ـ دینی ماهانه

در گاهشماری ایرانیِ استوار بر 12 ماه 30 روزه، هر ماه نامی داشته است که در گاهشماری رسمی کنونی ما، با دگرگشت‌هاِیی در واگویش (تلفظ)، پذیرفته شده‌اند. فزون بر این، هر روز از ماه 30 ‌روزه را نیز نامی بوده است، که 12 روز آن‌ها همان نام‌های ماه‌ها را داشته‌اند. برای نمونه، نام روز یکم ماه «اورمزد» و نام روز سی‌ام «انارام» بوده است. سه روز از 30 روزِ ماه نام «دی» را داشته‌اند. «دی» در اوستایی به‌معنای دادار (نام‌صفتی برای اهورامزدا) است. برای بازشناسی این سه روز از ماه دی، آن‌ها را به‌نام روز پس از آن پیوند ‌داده و سه نام ناهمسان پدید آورده‌ بودند: «دی به آذر» (هشتم دی‌ماه)، «دی به مهر» (پانزدهم دی‌ماه) و دی به دین» (بیست‌وسوم دی‌ماه).

بدین‌سان در 11ماه از 12ماه، نام یک‌روز با نام آن ماه یکسان می‌شده است و بر پایه معنای یک نام‌صفت، در دی‌ماه چهار بار نام روز و نام ماه همسان بوده‌اند. ایرانیان در هر ماه، روزِ همنام با آن ماه را، با نامگذاری بر پایه نام ماه، جشن می‌گرفته‌اند: چهار جشن «دی‌گان» در دی‌ماه و 11جشن در 11ماه دیگر: از فروردینگان و اردیبهشتگان تا بهمنگان و سپندارمذگان. نخستین دی‌گان، یعنی جشن روز نخست دی‌ماه  بر پایه همسانی نام‌های «اورمزد» «دی)، در  فردای شب یلدا، بسیار مهم بوده و خورروز نیز نامیده می‌شده است.

 

جشن‌های شش‌گانه گاهنبار

در ماه‌های اردیبهشت، تیر، شهریور، مهر، دی و اسپند شش‌جشن پنج‌روزه ـ چونان جشن‌های پنج‌روزه‌های آفرینش آسمان، آفرینش آب، آفرینش زمین، آفرینش گیا، آفرینش زیا و آفرینش انسان ـ برگزار می‌شده‌اند. در گاهشماری ‌استوار بر 12ماه 30‌روزه واپسین پنج‌روزه با پنجه دزدیده (یعنی پنج‌روز پایانی سال، پس از 360 روز 12 ماه) یکسان بوده‌اند. می‌توان از جشن فروردگان یا جشن فروهرها یا جشن روان‌های درگذشته در 10 روز پایانی سال نیز یاد کرد که پنج‌روز آن با واپسین گاهنبار و پنجه دزدیده انطباق داشته‌اند.

 

نوروز

برای ایرانیان، با چنین جشن‌های ملی‌دینیِ سامانمندِ شگفتی‌انگیز، بزرگترین جشن‌ها «نوروز» بوده است. در اسطوره و دین‌های پیشااسلامی این جشن با کیومرث به‌ویژه، جمشیدشاه پیوند یافته است که با نقش شگفتش در میان پیشدادیان، چون به پیروزی‌های درخشان گوناگون دست یافت نوروز را بنیاد گذاشت، چنان که بر پایه سروده فردوسی: «به جمشید بر گوهر افشاندند/ مر آن روز را روز نو خواندند/ سرِ سالِ نو هرمزِ فرودین/ برآسوده از رنج تن دل زکین». واژه «نوروز» نیز همچون واژه «جشن»، تاریخی بس دیرینه دارد (از navaka raocah اوستایی تا nōgrōz پارسی میانه و nou̯ɾu:z کنونی، با گونه‌های واگویش محلّی ایرانی و افغانستانی و تاجیکستانی). نوروز هرچند در معنای عام به نخستین روز سال اشاره دارد، ولی به‌گونه‌ای ویژه نام ششمین روز از ماه فروردین، یعنی خردادروز است (خرداد یا خورداد یا هورداد، به‌معنای فرازمندی و شایستگی، نام یکی از امشاسپندان است). آشکار است که همه جشن‌های ملی‌دینی باستانی ایرانی با رویدادهای کیهان‌آفرینی‌ ـ اخترشناختیِ فراطبیعی و طبیعیِ برآمده از باورهای اسطوره‌ای ـ دینی پیوند دارند. پیوند نوروز با این‌گونه رویدادها برجسته‌ترین پیوند است به‌گونه‌ای‌که از جایگاهی کانونی در اسطوره، دین، عرفان، فلسفه و علم برخوردار است: روز اورمزد، روز نخستین ظهور سپنتا مینو در جهان مادی، روز آغازی دیگر در دگرگشت طبیعت، آغاز بهار، نخستین روز سال خورشیدی، روز بازگشت جشن آغاز سال به جایگاه طبیعی در محاسبات اسطوره‌ای کیومرث، روز نو شدن دین از سوی جمشید و نشستن او بر تخت پادشاهی، روز ترازینگی شب و روز در برابری (اعتدال) بهاری، روز آفرینش دوباره یا رستاخیز یا باززایی گیتی.

اسطوره‌ها و تاریخ ایران گواه بر ارجمندی این روز نزد ایرانیان و نکوداشت آن در گرامی‌ترین، فراگیرترین و گسترده‌ترین جشن ایرانی نزد همه گروه‌های دینی، قومی و پیشگانی‌اند که ایرانیان با آیین‌های ویژه به پیشواز آن می‌رفته‌اند و با آیین‌های ویژه آن را بدرود می‌گفته‌اند. کوشش ایرانیان برای نگهداشت تاریخ دقیق نوروز و دستیابی به گاهشماری‌ای با نوروز چونان روز آغازین آن (با سال هر رویداد ملی یا دینی چونان مبدأ آن گاهشماری) بخش درخشانی از پژوهش علمی در محاسبه‌های تقویمی و دستیابی به هنجارین‌ترین و دقیق‌ترین گاهشماری بشری است؛ زیرا 1ـ در میان گاهشماری‌های جهان، گاهشماری خورشیدی ایرانی، استوار بر نوروز چونان روز آغازین گاهشماری، هنجارین‌ترین گاهشماری است زیرا در آغاز ماه و سال خود با آغاز و ماه و سال طبیعی انطباق کامل دارد. آغاز و پایان آن همان لحظه انطباق مرکز خورشید بر نقطه برابری بهاری در بازه زمانی یک گردش ظاهری آن به دور زمین است. 2ـ این گاهشماری دقیق‌ترین گاهشماری است زیرا طول سال در آن همان طول سال خورشیدی میانگین است: 24219858/365 روز. اگر، برای نمونه، گاهشماری مسیحی ـ که آغاز و طول ماه‌ها و طول سال و کبیسه‌های آن قراردادی‌اند ـ هر 3320 سال یک‌بار نیاز به تصحیح یک‌روزه دارد، زمان لازم برای تصحیح یک‌روزه در گاهشماری ایرانی حدود چهار میلیون و 800 هزار سال است. بر پایه چنین هنجارینگی و چنین دقتی است که من بارها پیشنهاد داده‌ام که 1ـ همه کشورها، با الگوگیری از گاهشماری ایرانی، طول سال خورشیدی میانگین را چونان طول سال خود و نوروز را چونان روز آغاز سال خود برگزینند (مبدأ گاهشماری آنان می‌تواند همچنان مبدأ کنونی یا هر مبدأ دلخواه دیگری باشد) و 2ـ یک گاهشماری جهانی پدید آید که در آن نیز طول سال تقویمی همان طول سال خورشیدی میانگین و روز آغاز سال، نوروز ایرانی باشد.

نیکبختانه یونسکو و مجمع عمومی سازمان ملل «نوروز» ایرانی را چونان یکی از میراث‌های فرهنگی در تراز جهانی به‌رسمیت شناخته‌اند. ایرانیان همواره، در همه فرازوفرودها، نوروز را بزرگترین جشن خود می‌دانسته‌اند. امروزه وابستگان به گستره ایران فرهنگی و حتی بسا از ایران‌دوستان بیرون از این گستره ارجمندی نوروز را دریافته‌اند. می‌توان در افق آینده دید که نوروز باستانی همچنان بزرگترین جشن ایرانی و کانون مهرآمیزترین و شادی‌آورترین همبستگی ایرانیان بر جای خواهد بود. اگر نوروز برای ایرانیان بزرگترین جشن بوده است و هم‌اینک برای کشور ایران و ایران فرهنگی بزرگترین جشن است، می‌توان کوشید تا انسان‌ها در صلح و همبستگی آینده نوروز را بزرگترین جشن جهانی بدانند.

اخبار مرتبط
دیدگاه
آخرین اخبار
پربازدیدها
وبگردی