بازی مرگ و زندگی سیاستمدار/ درباره بازگشت علی لاریجانی به شورای عالی امنیت ملی
علی لاریجانی که روزگارانی نهچنان دور، ریاست او را بر صداوسیما، ننگ ما میخواندند امروزه به یکی از معتدلترین و وزینترین سیاستمداران ما تبدیل شده.
علی لاریجانی که روزگارانی نهچنان دور، ریاست او را بر صداوسیما، ننگ ما میخواندند امروزه به یکی از معتدلترین و وزینترین سیاستمداران ما تبدیل شده.
من در کتاب «در معیت پرزیدنت» اشاره کردهام که یکی از ویژگیهای ستودنی کابینه آقای روحانی این بود که وزرا موقع ارائه گزارش عملکردشان در سفرهای استانی، صرفاً با گفتن به نام خدا میرفتند سر اصل مطلب. خود حسن روحانی هم بهاقتضای موقعیت سراغ آیه و حدیث میرفت.
مهدی مطهرنیا در جمعی که فایل صوتی آن را شنیدهام و ظاهراً خطاب به بیژن عبدالکریمی است، چند شعر میخواند و بعد نتیجه میگیرد که این شعرها برای مخزنی و دختربازی خوب است و با این شعرها نمیتوان مملکت را اداره کرد.
مخالفت با دشنامدادن به این و آن بهمعنای دفاع از اسرائیل نیست. برادر من! خواهر من! همه قصد و غرض ما این است در روزگاری که اروپا، آمریکا و اسرائیل کمر به نابودی ما بستهاند، دستکم بتوانیم از تعداد دشمنانمان بکاهیم تا در این نبرد نابرابر صدمه کمتری متوجه هموطنانمان شود.
فرسایش روح و روان اتفاقی است که مدام و مدام و مدام برای یک روزنامهنگار در این سرزمین رخ میدهد تا وقتی که برود زیر خاک و الفاتحه. تازه بعد از آن هم مطمئن نیستم روح و روان یک روزنامهنگار از فرسایش در امان باشد.
اپوزیسیون آن هم اپوزیسیون شریف در این مملکت کم نیست. از دکتر سروش و کدیور بگیر تا مهدی کروبی. از فرهاد میثمی بگیر تا تاجزاده و علیرضا رجایی. آنها کم اذیت نشدند اما پای ایران و ایرانی که به میان آمد با همه وجود به میدان آمدند تا به من و شما یادآوری کنند ایران ملک طلق کسی نیست.
هر اتفاقی از توفیق یک فیلم در جشنوارهای خارجی تا قتل فجیع یک دختر جوان، بهانهای میشود برای دوقطبی شدن جامعهای که روزبهروز ازهمگسستهتر و متلاشیتر میشود.
خوزه آلبرتو موخیکا کوردانو هفته پیش درگذشت. ما ایرانیها چیز زیادی از او نمیدانیم؛ جز آنکه در دورهای رئیسجمهور اروگوئه بود و لقب فقیرترین رئیسجمهور دنیا را تا آخر عمر با خود یدک کشید.
سردار نقدی در همایش بینالمللی علوم انسانی اسلامی که در مرکز همایشهای بینالمللی صداوسیما برگزار شد، گفت: حقیقت عالم در حقیقت هستی نهفته است و این هستی قابل اختراع نیست، بلکه باید آن را کشف کرد.
یک سکانس از پایتخت کافی بود تا همه آنهایی که عهدشکنی محسن تنابنده را مبنی بر عدم همکاری با صداوسیما مدام به او یادآور میشدند در نوشتن ستایشنامه برای این سریال از یکدیگر پیشی بگیرند. چه چیزی در این سکانس وجود داشت که این همه مخاطبانش را سر ذوق آورد و آنها را به مدح و ستایش این سریال وا داشت؟