| کد مطلب: ۸۵۸۸
از منبر مداحی تا کرسی استادی

از منبر مداحی تا کرسی استادی

در حاشیۀ انتشار خبر ارائه‌شدن واحدی تخصصی به سعید حدادیان در دانشکدۀ ادبیات دانشگاه تهران

در حاشیۀ انتشار خبر ارائه‌شدن واحدی تخصصی به سعید حدادیان در دانشکدۀ ادبیات دانشگاه تهران

mousavi majdiyar

سیدمهدی‌یار موسوی

گروه فرهنگ

دیروز در خبرها آمده بود که دانشگاه تهران در ترم جدید به علی‌اصغر حدادیان‌نایینی، معروف به سعید حدادیان، واحدی تخصصی در مقطع کارشناسی‌ارشد برای تدریس داده است. ادبیات در کارشناسی‌ارشد چند شاخه می‌‌شود ازجمله ادبیات حماسی، ادبیات غنایی و ادبیات پایداری. حدادیان قرار است درس «تحلیل متون نظم پایداری» را تدریس کند. این خبر واکنش‌های زیادی را برانگیخت و بسیاری از این اقدام متعجب شدند. عبدالرضا سیف، رئیس دانشکدۀ ادبیات دانشگاه تهران اما در واکنش به این خبر عنوان کرد: «حاج‌سعید حدادیان از سال ۱۳۹۷-۱۳۹۶ به‌صورت حق‌التدریس، در دانشکدۀ ادبیات و دیگر دانشکده‌های دانشگاه تهران تدریس می‌کند و از گروه معارف هم اجازه تدریس دارد». او با اشاره به دروسی که توسط حدادیان تدریس خواهد شد، افزود: «دروس ادبیات پایداری، آشنایی با دفاع مقدس و آشنایی با ادبیات انقلاب اسلامی ازجمله دروسی است که توسط او در مقاطع ارشد و کارشناسی تدریس می‌شود». پیش‌ازاین سعید حدادیان، مسئول قرآن دانشگاه، سپس مسئول ادبیات دفتر نمایندگی ولی‌فقیه این دانشگاه بوده‌ است. باوجود نکته آقای سیف، اقدام به تدریس ادبیات پایداری توسط حدادیان، سوال‌ها و ابهامات بسیاری برای اهل دانشگاه و حتی مردم ایجاد کرده است که در ادامه بخشی از آن را بررسی می‌کنیم.

گرایش تخصصی ادبیات پایداری

یکی از گرایش‌های تازه‌تأسیسی که به‌واسطۀ ماهیتش بعد از انقلاب، از سال 1392، در چارچوب درسی رشتۀ زبان‌ و ادبیات فارسی در مقطع کارشناسی‌ارشد گنجانده ‌شده، گرایش ادبیات پایداری ا‌ست. چنان‌که از عنوان این گرایش مشخص است، متون نظم و نثر در زمینۀ پایداری و مقاومت ملت ایران و ملل مختلف جهان در آن مورد بررسی قرار می‌گیرد. ادبیاتی که سردمداران آن در جهان افرادی چون نزار قبّانی و در ایران قیصر امین‌پور، علی موسوی‌گرمارودی، حمید سبزواری، سپیده کاشانی و... به‌شمار می‌آیند. طبیعتاً تدریس این گرایش به‌صورت تخصصی مستلزم شناخت و تسلط لازم در زمینه‌های مختلف شعرشناسی، جریان‌شناسی شعر و نثر معاصر، آشنایی و اشراف کامل بر درون‌مایه‌ها و مضامین کاربردی در ادبیات گستردۀ فارسی، آشنایی با علوم بلاغی، بدیع، معانی، بیان و بسیاری مبانی اصولی دیگر است. مضاف بر آن، خاصیتی که گرایش ادبیات پایداری دارد این است که ازجهاتی بسیار به مباحث ادبیات تطبیقی نزدیک می‌شود؛ چراکه فقط ادبیات فارسی منظور نظر نیست و شناخت و اشراف بر زبان، ادبیات و فرهنگ کشورهای دیگر نیز لازمۀ پذیرش کسوت استادی در این ساحت است. گرچه به گزارش فارس‌نیوز، محمود فضیلت، معاون آموزشی و تحصیلات‌تکمیلی گروه ادبیات دانشگاه تهران، امروز در پی انتشار خبر ارائه‌شدن واحد تخصصی گرایش ادبیات پایداری با مداح معروف، سعید حدادیان اظهار داشت: «اگر درسی با هر استادی ارائه شود، آن درس با مدرک تحصیلی استاد مرتبط است». امّا سوالی که مطرح می‌شود این است که ایشان با مدرک دکتری رشتۀ جامعه‌شناسی در گرایش توسعۀ فرهنگی و سابقۀ چندین‌ساله در کسوت مداحی، در کدام قسمت ادبیات پایداری می‌توانند برای دانشجویان حرف تازه‌ای داشته‌ باشند. این درحالی‌‌است که استادان ادبیات بسیاری، متواضعانه، به علت عدم تخصص در این زمینه، از پذیرش این واحد و تدریس این بخش از ادبیات سر باز می‌زنند.

تحدید بخش معاصر چارچوب درسی

جدا از جای‌گرفتن افراد نامتخصص در کسوت استادی رشتۀ ادبیات فارسی، شاهد ایجاد محدودیت‌های دیگری هستیم که در قبال چارچوب درسی اعمال می‌شود. به‌طورمثال در مقطع کارشناسی، در مقابل تعداد واحدهای درسی فراوان مرتبط با ادبیات کلاسیک، تعداد محدودی از واحدها مربوط به ادبیات معاصر، بررسی جریان‌های ادبی و شعری دهه‌های ابتدایی قرن پیش است. دهه‌هایی که در آن شاهد شکوفایی و ثمردهی جریانات داستان‌نویسی معاصر و شعر نو هستیم. دهه‌های 20 و 30 و 40 با درخشش شاعرانی چون نیما یوشیج، مهدی اخوان‌ثالث، فروغ فرخزاد، حسین منزوی، هوشنگ ابتهاج و احمد شاملو همچنین نویسندگانی چون بزرگ علوی، صادق چوبک، غلامحسین ساعدی و... پارۀ مهمی از میراث ادبیات فارسی است که به‌گونه‌ای خواسته یا ناخواسته در حال نادیده گرفته‌شدن است. اگر هم چند واحد اندک به این مباحث اختصاص یابد قطعاً این بازۀ زمانی اندک، پاسخگوی بازخوانی و بررسی این حجم از متون نظم و نثر معاصر نیست.

آنچه البته به جایی نرسد فریاد است

با تمام این تفاصیل، با توجه به اتفاقات خبرساز روزهای اخیر در دانشگاه‌های معتبر کشور مانند دانشگاه تهران و شریف و استخدام‌ها و قطع‌همکاری‌هایی که به‌عقیدۀ متخصصان این عرصه عجیب و غیرمنطقی بوده ‌است، انتظار می‌رفت اهالی ادبیات دراین‌باره اظهارنظر کنند و موضع خود را در قبال این تصمیمات نشان دهند. فرض کنید روزی پشت تریبون‌های مداحی و روضه‌خوانی، استادان دانشکدۀ ادبیات روی منبر روند و شروع به ذکر مصیبت کنند؛ قطعاً این اتفاق واکنش‌هایی تند ازطرف اقشار مختلف در پی خواهد داشت. امروزه شاهد اتفاقی برعکس آن هستیم. امّا وقتی پای سخنان استادان ادبیات در دانشگاه‌های مختلف می‌نشینیم؛ بالاتفاق از سخن گفتن در این مورد امتناع می‌کنند و باتوجه به عواقب و حواشی اظهارنظر در این‌باب، خاموشی را برمی‌گزینند.

دانشکدۀ ادبیات؛ سکوی پایداری فرهنگ ایران

در میان رشته‌های دانشگاهی شاید هیچ رشته‌ای را نتوان به‌اندازۀ زبان‌وادبیات فارسی، رشته‌ای با اصالت ایرانی و درون‌مایه‌ای کاملاً بومی تلقی کرد. در مورد هر رشته‌ای که سخن به میان آید اعم از رشته‌های گروه ریاضی و تجربی و حتی انسانی مانند فلسفه، تاریخ و... آنچه در دانشگاه تدریس می‌شود، درون‌مایه‌ای دارد که متعلّق به فرهنگ ما نیست. طی سال‌های اخیر اقداماتی در جهت یکپارچه‌سازی فضای دانشگاه و استادان صورت گرفته ‌است. این عملیات به‌خصوص در سال‌های اخیر با شدت و قوت بیشتری در حال اجراست. به‌طوری‌که طی دو هفتۀ پیش سنگ‌اندازی‌هایی برای تمدید قرارداد با استادان این رشته در دانشگاه‌های مختلف رخ داده ‌است. استادانی ازجمله وحید عیدگاه طرقبه و جواد بشری، افرادی هستند که سال‌ها درس خوانده‌اند و در این عرصه خود را ثابت کرده‌اند. سوال اینجاست که با چه ملاکی این تغییرات رخ می‌دهد. کدام معیار استادانه‌ای این نوع برخوردها را صحیح می‌داند؟ ازطرف‌دیگر اعطای کرسی استادی در رشته‌ای که نیازمند تخصص و دانش است، به افرادی که سابقۀ تحصیلی در این زمینه ندارند، تعجب جامعۀ دانشگاهی را برانگیخته ‌است. اتفاقی که در اخبار دیروز پیرامون تدریس واحدی تخصصی توسط سعید حدادیان منتشر شد، نمونه‌ای از ورود نامتخصصان به عرصه‌ای تخصصی ‌است و بیم آن می‌رود که افرادی از این‌قیبل در آینده‌ای نه‌چندان دور بر کرسی تدریس دروسی نامربوط به خود، بنشینند.

ادامۀ این روند تغییرات در دانشکده‌های ادبیات، درنهایت سبب این خواهد شد که افراد متخصص جای خود را به افراد غیرمتخصص خواهند داد؛ آن‌هم در دانشکده‌ای که روزی افرادی چون جلال‌الدین همایی، محمد معین و بدیع‌الزمان فروزانفر در آن دارای کرسی تدریس بوده‌اند. این یکپارچه‌سازی‌ها و ممانعت‌ها می‌تواند چهرۀ دانشگاه را با محتوای ادبی آن ناهمگون کند و رفته‌رفته خروجی‌ علمی دانشگاه را نیز از آنچه می‌توانست باشد، دور کند. ازطرف‌دیگر نگاه تک‌ساحتی در گزینش و استخدام استادان، همچنین محدودکردن چارچوب درسی باتوجه به ملاحظات غیرعلمی، می‌تواند بستر گفت‌وگومحورانۀ دانشگاه را تضعیف کند و تضارب آراء و نظرات مختلف را که جای آن در دانشگاه است، از میان ببرد.

دیدگاه

ویژه بیست‌و‌چهار ساعت
سرمقاله
آخرین اخبار