| کد مطلب: ۳۸۲۴۹

سفر به منطقه در حال گذار/کارشناسان انستیتو خاورمیانه سفر ترامپ به خاورمیانه را تحلیل کرده‌‏اند

دونالد ترامپ رئیس‌جمهوری آمریکا دیروز راهی خاورمیانه شد. عربستان سعودی، قطر و امارت متحده عربی مقاصد این سفر ترامپ هستند. کارشناسان انستیتو خاورمیانه از زوایای مختلف این سفر را بررسی کرده و پیش‌بینی‌هایی در خصوص نتایج آن صورت داده‌اند.

سفر به منطقه در حال گذار/کارشناسان انستیتو خاورمیانه سفر ترامپ به خاورمیانه را تحلیل کرده‌‏اند

دونالد ترامپ رئیس‌جمهوری آمریکا دیروز راهی خاورمیانه شد. عربستان سعودی، قطر و امارت متحده عربی مقاصد این سفر ترامپ هستند. کارشناسان انستیتو خاورمیانه از زوایای مختلف این سفر را بررسی کرده و پیش‌بینی‌هایی در خصوص نتایج آن صورت داده‌اند. 

چند دستور کار در یک سفر

پل سالم/ رئیس اندیشکده

کمی بیش از 100 روز از دور دوم ریاست‌جمهوری دونالد ترامپ گذشته است و درحالی‌که ترامپ به عربستان‌سعودی، قطر و امارات سفر می‌کند، سیاست‌خارجی او در خصوص خاورمیانه اگرچه در حال پیشرفت است اما هنوز به دستاورد قابل توجهی نرسیده است.  جالب است که ترامپ قبل از اینکه وارد کاخ سفید شود، تاثیر واضحی بر چند موضوع کلیدی در خاورمیانه داشت. اصرار او بر اینکه می‌خواهد جنگ در خاورمیانه پایان یابد، نتانیاهو را وادار کرد تا به توافق آتش‌بس با حماس و حزب‌الله قبل از ورود ترامپ به کاخ سفید تن بدهد.

ممکن است ترامپ بتواند در این سفر تاثیر بیشتری بر داینامیک‌های خاورمیانه بگذارد. در خصوص غزه، اسرائیل تنها چند ساعت قبل از ورود ترامپ به کاخ سفید به آتش‌بس تن داد و واشنگتن توجه زیادی را بر مذاکرات حماس و اسرائیل متمرکز کرد اما کمی بعد، آتش‌بس اولیه بی‌اعتبار شد و مذاکرات توقفی را تجربه کرد. هفته گذشته اسرائیل اعلام کرد که آماده حمله گسترده به نوار غزه می‌شود و اگر مجبور شود این منطقه را برای درازمدت اشغال خواهد کرد. هنوز مشخص نیست که واشنگتن در خصوص این تصمیم اسرائیل چه واکنشی نشان خواهد داد.

احتمالاً در سفر چندروزه ترامپ به منطقه در این خصوص خواهیم شنید. در خصوص کرانه باختری، ترامپ دو ماه پیش گفته بود که موضعی اتخاذ خواهد کرد اما هنوز هیچ موضعی از دولت آمریکا نشنیده‌ایم. کاملاً واضح است که یکی از اهداف اصلی ترامپ در خاورمیانه ایجاد یک توافق سه‌جانبه بین عربستان، اسرائیل و آمریکا است. چنین توافقی بدون توقف جنگ در غزه ممکن نخواهد بود. چراکه عربستان تنها زمانی چنین توافقی را خواهد پذیرفت که امتیازاتی هرچند اندک، در خصوص کرانه باختری به فلسطینی‌ها داده شود. از سوی دیگر نتانیاهو نیز به شدت در داخل تحت فشار است و در موقعیتی نیست که چنین امتیازی بدهد. بنابراین مشخص نیست که ترامپ چطور می‌خواهد این چالش را مدیریت کند.

در خصوص ایران، ترامپ به سرعت در همان اوایل کار کمپین فشار حداکثری را آغاز کرد و به موازات آن مذاکره با تهران را نیز از سر گرفت. در این خصوص هم هدف ترامپ چندوجهی است: نخست، توافق با ایران که براساس آن گزینه حرکت ایران به سمت ساخت سلاح هسته‌ای از روی میز برداشته شود. دوم، کاهش خطر درگرفتن یک جنگ منطقه‌ای و سوم، تشویق ایران به عادی‌سازی بیشتر روابطش با کشورهای حاشیه خلیج‌فارس و کنار گذاشتن سیاست حمایت از گروه‌های شبه‌نظامی در منطقه. مذاکرات تهران و واشنگتن هنوز در مراحل اولیه است.

اینکه نتیجه این مذاکرات چه خواهد شد بر دیگر اهداف ترامپ اثر خواهد گذاشت. در خصوص یمن، تاکنون ترامپ یک موفقیت به‌دست آورده است. در نهایت یمنی‌ها به توقف حملاتشان به کشتی‌ها در دریای سرخ رضایت دادند. آیا این توافق موقت گسترده‌تر خواهد شد یا خیر؟ سوالی است که هنوز پاسخش را نمی‌دانیم. البته این توافق شامل اسرائیل نمی‌شود و اسرائیل همچنان به سازماندهی برای حمله به اهدافی در یمن ادامه می‌دهد. در خصوص سوریه، ترامپ هنوز موضع شفافی اتخاذ نکرده است. مسلماً در این سفر در این خصوص بسیار گفت‌وگو خواهد شد.

تردیدها نسبت به رژیم جدید در سوریه جدی است اما یک توافق جدی با استفاده از اهرم‌های مثبت و منفی، ممکن است رژیم جدید در سوریه را وادار کند تا در مسیر درست حرکت کند. موفقیت ترامپ در خصوص سوریه به کیفیت روابط واشنگتن و آنکارا بستگی دارد. اردوغان و ترامپ اخیراً یک گفت‌وگوی تلفنی داشتند و ترامپ از اردوغان دعوت کرد به واشنگتن سفر کند. ترامپ می‌تواند نقشی اساسی در کاهش تنش‌ها میان ترکیه و اسرائیل ایفا کند و مانع درگیری کردها و ترکیه شود. 

کشورهای عرب حاشیه خلیج‌فارس در انتظار تغییر

 دانیل بنیم/ تحلیلگر خاورمیانه

تصمیم ترامپ برای قرار دادن شبه‌جزیره عرب به عنوان اولین مقصد سفر خارجی‌اش در دور دوم نشان می‌دهد که اعراب خاورمیانه نخستین کشورهایی هستند که تمایل دارند با آنها معامله کند. این سفر در ادامه روند دیپلماسی در خاورمیانه انجام می‌شود: مذاکرات دوحه درباره غزه، مذاکرات روسیه و اوکراین در ریاض و مذاکرات با ایران در مسقط. رویکرد گرم دولت ترامپ نسبت به کشورهای عربی حاشیه خلیج‌فارس کاملاً در تضاد با ائتلاف‌ها و تعهدات آمریکا در دیگر نقاط جهان است. تصمیم برای سفر به امارات، قطر و عربستان سعودی یک نشانه خوب است.

گاهی اوقات واشنگتن اهمیت توازن در شراکت با این کشورها را دست‌کم می‌گیرد. هر یک از کشورهای این منطقه قدرت، نقص‌ها و اولویت‌های متفاوتی نسبت به دیگری دارند. هرچند که دولت آمریکا قصد دارد پیشرفت دیپلماتیکی را در این سفر به نمایش بگذارد اما شرایط هنوز ناپایدار است. گفت‌وگوها با ایران در جریان است اما شکاف میان لفاظی و واقعیات همچنان وجود دارد. در غزه آتش‌بس مورد حمایت ترامپ شکسته شده و جنگ در پیش است. امید برای عادی‌سازی روابط اسرائیل و فلسطین هنوز چندان زیاد نیست. کشورهای عربی به خوبی با تکنیک چرخش براساس رویکردهای آمریکا آشنا هستند.

احتمالاً در این سفر توافق‌های سرمایه‌گذاری و تجاری بزرگی اعلام خواهد شد. اما دستاوردهای پایدار بستگی به پیگیری و ابتکارات سیاسی پایدار دارد. سرمایه‌گذاری مستقیم خارجی با موانع امنیت ملی روبه‌رو است. اما اصلاح این موانع می‌تواند این روند را سریع‌تر کرده و تسهیل کند. دستور اجرایی اخیر ترامپ درباره سرمایه‌گذاری خارجی احتمالاً این روند را تسهیل خواهد کرد.

اگر این دستاورد با دقت اجرا شود، کارگران آمریکایی و سرمایه‌گذاران عربی هر دو سود خواهند برد. بسیاری از کشورهای عربی حاشیه خلیج فارس و شهروندان‌شان از روابط خود با آمریکا استقبال می‌کنند اما بحران غزه هنوز یک مسئله بسیار مهم و جنجال‌برانگیز است. حتی کشورهای عربی که روابط طولانی‌مدتی با آمریکا داشته‌اند، نسبت به این بحران ابراز نارضایتی می‌کنند. 

تردید آمریکایی‌ها نسبت به سیاست‌خارجی ترامپ

 برایان کاتولیس/ تحلیلگر ارشد

محبوبیت ترامپ در آمریکا در هفته‌های گذشته کاهش یافته است. یکی از مهمترین این کاهش محبوبیت، سیاست غیرمحبوب وضع تعرفه‌ها و نگرانی مردم آمریکا در خصوص افزایش تورم است. علاوه بر این، نگاه آمریکایی‌ها نسبت به سیاست ترامپ درباره غزه نیز چندان مثبت نیست. درحالی‌که ترامپ به خاورمیانه روانه می‌شود، آنچه اهمیت دارد این است که در ذهن داشته باشیم  مسائل مد نظر کشورهای عربی در کنار سیاست‌خارجی گسترده‌تر آمریکا چیزی نیست که مردم آمریکا به آن توجه داشته باشند و جزو اولویت‌هایشان باشد.

برای مثال مسائلی نظیر اقتصاد، مهاجرت و جنگ فرهنگی برای آمریکایی‌ها مهمتر است. مسائلی نظیر ایران، سوریه و جنگ حماس و اسرائیل که مدام در اندیشکده‌ها و جمع‌های نخبگان مطرح می‌شود، ربطی به زندگی روزمره مردم آمریکا ندارد. با این حال حمایت از سیاست‌خارجی ترامپ ضعیف است. اکثر مردم آمریکا معتقدند که او مسائل بین‌المللی را ضعیف مدیریت می‌کند.

یکی از دلایل این امر این است که برخی از اقدامات ترامپ در دور دوم، از حمایت اندک افکار عمومی برخوردار بوده است. تقریباً 52 درصد آمریکایی‌ها پیش‌بینی می‌کنند که سیاست وضع تعرفه‌ها نتیجه بدی برای آمریکا به دنبال دارد و تنها 24 درصد مردم آمریکا انتظار نتایج مثبت از اجرای این سیاست را دارند. در خصوص روسیه و اوکراین، 43 درصد مردم آمریکا معتقدند که ترامپ بیش از حد به روسیه امتیاز می‌دهد و تنها 31 درصد معتقدند که او توازن بین روسیه و اوکراین را رعایت کرده است. شکست ترامپ در برقراری صلح و پایان دادن به جنگ در اوکراین نشان می‌دهد که او نتوانسته است انتظاراتی را که با شعارهای کمپین انتخاباتی‌اش بالا برده بوده، برآورده کند.

در خصوص خاورمیانه نیز چند هفته اول دولت ترامپ صرف جنجال‌های رسانه‌ای درباره پیشنهاد عجیبش برای کنترل نوار غزه توسط آمریکا شد.66 درصد آمریکایی‌ها با این پیشنهاد مخالف بودند و تنها 15 درصد از آن دفاع کردند. 54 درصد مردم آمریکا مخالف روش مدیریت ترامپ در تحولات فلسطین و اسرائیل هستند. نظر مردم آمریکا در خصوص رویکرد ترامپ به ایران نیز هنوز واضح نیست. او با یک ماه‌عسل کوتاه به خاورمیانه سفر می‌کند. هر رئیس‌جمهوری در آمریکا این ماه‌عسل کوتاه را داشته است.

رویکرد غیرقابل پیش‌بینی و عجیبش به سیاست خارجی شکاف حزبی در داخل آمریکا را عمیق کرده است. یکی از موضوعاتی که فعالان حزبی در آمریکا و رسانه‌ها بسیار روی آن تمرکز دارند، منافع شخصی ترامپ و خانواده‌اش در تجارت و معامله با کشورهای عرب حاشیه خلیج‌فارس است. پیش از سفر او به منطقه، خانواده ترامپ مشغول امضای توافقات تجاری در سراسر خاورمیانه بوده‌اند. باید منتظر ماند و دید که آیا دولت ترامپ موفق خواهد شد از نتیجه سفرش به خاورمیانه برای بهبود محبوبیت او در آمریکا استفاده کند یا خیر. 

ایران خواهان توافق است اما...

 الکس وطنخواه/ تحلیلگر ارشد

کاملاً واضح است که ایران خواهان توافق هسته‌ای با ایالات متحده است اما تمایل دارد این توافق براساس شرایط خودش شکل بگیرد. آنچه هنوز نامشخص است این است که ایران تا چه میزان حاضر است برای انعقاد این توافق انعطاف نشان دهد. عباس عراقچی، وزیر خارجه ایران نه‌تنها از تمایل ایران برای شراکت اقتصادی با آمریکا سخن گفته بلکه تاکید کرده می‌توان به توافق استراتژیک برد - برد با دولت ترامپ رسید. تنها در عرض چند ماه، آنچه که در ایران به لحاظ سیاسی تابو بود، حالا به نقل محافل سیاسی ایران تبدیل شده است.

در مرکز این چرخش سیاسی در ایران در قبال مذاکره با آمریکا یک مسئله اساسی وجود دارد و آن اینکه جمهوری اسلامی نیازمند تنظیم مجدد سیاست خارجی خود است. سال‌ها مقاومت ایدئولوژیک موجب وارد آمدن آسیب‌های اقتصادی و انزوای منطقه‌ای ایران شده است و حتی کشورهای حاشیه خلیج فارس مسابقه با ایران را در مسیر مدرن‌سازی، پیش گرفته‌اند. با توجه به اینکه ایالات متحده هنوز هم دربان سیستم اقتصاد جهانی است، نخبگان سیاسی در ایران در نهایت به این نتیجه رسیده‌اند که هیچ راه میانبری برای دور زدن این در وجود ندارد.

کشورهای عربی حاشیه خلیج فارس نیز در مسیر نوسازی خود قرار دارند تا سهم خود را در عرصه سیاسی و تجاری جهان افزایش دهند. در این میان، اقتصاد ایران همچنان گرفتار تحریم‌ها و نقص‌های بنیادین است. مدت زمان زیادی است که اقتصاد ایران گروگان سیاست‌خارجی این کشور است. حالا ترامپ یک مسیر جایگزین پیشنهاد کرده است. به‌رغم سخنان پراکنده و بی‌ثبات ترامپ، ایران همچنان ترامپ را تنها رئیس‌جمهوری می‌بیند که می‌توان با او معامله کرد. ایران به ترامپ اعتمادی ندارد اما در پاسخ به نامه ترامپ سعی کرد منطق متعارف را مبنا قرار دهد.

نگاه ایران به ترامپ با نگاهش به جو بایدن متفاوت است. از نظر ایران، جو بایدن دست و پایش به واسطه ائتلاف‌های دیپلماتیک و تاکید بر روی اجماع جهانی، بسته بود اما ترامپ می‌تواند به تنهایی به پیش برود و این دقیقاً همان چیزی است که ایران می‌خواهد؛ چراکه ایران به دنبال به دست آوردن یک پیروزی سریع و قابل اعتماد است. علاوه بر این، در داخل ایران مخالفت اندکی با توافق با آمریکا وجود دارد. حتی اصولگرایان نیز که در سال 2015 به برجام تاختند، حالا پذیرفته‌اند که تنها راه برای رهایی از تحریم‌ها، توافق با آمریکا است. به نظر می‌رسد که تمرکز آنها از دیپلماسی مقاومت به بازسازی و بازطراحی این دیپلماسی تغییر کرده است. البته سکوت آنها به معنای تسلیم شدن نیست. بلکه آنها با سطوح عالی نظام و فرماندهان سپاه پاسداران هماهنگ هستند.

فرماندهان سپاه پاسداران که زمانی از توافق هسته‌ای با آمریکا انتقاد می‌کردند، حالا انتقادی ندارند. شاید بتوان گفت که فضای باز برای دیپلماسی در ایران ایجاد شده و این فضا بیشتر در نتیجه اولویت‌ها و نیازهای غیرقابل انکار ایران شکل گرفته است. اما چه چیزی تغییر کرده است؟ نخست اینکه ایران دریافته که کشورهای اروپایی دیگر مثل گذشته قدرتمند نیستند. درحالی‌که اروپا خود را مشغول انتقاد از نقض حقوق بشر در ایران، همکاری ایران با روسیه و برنامه موشکی تهران کرده است، تهران به راحتی در حال مذاکره با واشنگتن است. ایران به دنبال رهایی از تحریم‌هاست و تنها آمریکا است که می‌تواند این هدف را ممکن کند. این درسی است که ایران از توافق شکست‌خورده سال 2015 آموخته است.

دوم اینکه ایران به این نتیجه رسیده است که کشورهای عربی حاشیه خلیج فارس، نظیر عمان، قطر، عربستان حتی شاید امارات، می‌توانند به عنوان تسهیل‌گر در رابطه با واشنگتن نقش ایفا کنند.  این کشورها نیز انگیزه خود را برای جلوگیری از درگرفتن جنگ و بی‌ثباتی در منطقه ایفا می‌کنند. در مقابل، اروپا حداقل در حال حاضر یک بازیگر حاشیه‌ای است.  سوم اینکه  ایران تلاش می‌کند روابط خود را با چین و روسیه مدیریت کند. ایران می‌داند که توافق با آمریکا نباید موجب تیرگی روابطش با چین و روسیه شود. به همین دلیل است که عباس عراقچی مدام با مقامات این دو کشور مشورت می‌کند.

اما هدف ایران هماهنگی با این دو کشور است نه اجازه گرفتن از آنها. تعمیق روابط با روسیه و وابستگی ایران به تجارت با چین، تضمین ایران در شرایط تحریم است نه گزینه جایگزین رفع تحریم‌های آمریکا. یکی دیگر از دلایل چرخش ایران در سیاست خارجی، حفظ ثبات نظام است. ایران تحولات دو سال گذشته را به دقت رصد کرده است. کشورهای عربی حاشیه خلیج‌فارس نشان داده‌اند که قصد دارند در مسیر جهانی‌شدن حرکت کنند و به دنبال تجارت و تکنولوژی‌های نوین هستند. این کشورها به این نتیجه رسیده‌اند که اینها ابزارهای جدید قدرت در دنیای جدید هستند.

به نظر می‌رسد که ایران نیز به این مسئله توجه کرده است. به هیچ عنوان تصادفی نیست که امروز در رسانه‌ها و بحث‌های سیاسی ایران لزوم گشودن فصل جدیدی در سیاست خارجی بسیار مورد توجه قرار گرفته است. از نظر ایران، این تغییر در سیاست‌خارجی به هیچ وجه به معنای تسلیم‌شدن ایدئولوژیک نیست. این چرخش یک انعطاف استراتژیک بر مبنای «نرمش قهرمانانه» است. هنوز مشخص نیست که آیا این چرخش به یک مسیر دائمی منتهی خواهد شد یا یک آتش‌بس موقت. همه اینها بستگی به این دارد که ترامپ چه بر روی میز می‌گذارد و ایران تا چه اندازه‌ای حاضر است مصالحه کند. 

برنامه ترامپ برای سوریه

 چارلز لیستر/ مدیر برنامه‌ سوریه

در صد روز نخست ریاست‌جمهوری ترامپ، سوریه به شدت مشغول انتقال قدرت از بشار اسد به محمد جولانی بود. اینها هیچ ربطی به دولت ترامپ نداشت. در واقع از زمانی که ترامپ به ریاست‌جمهوری رسیده، بیشتر جنبه‌های سیاست‌خارجی آمریکا در قبال سوریه، متوقف شده است. سیاست آمریکا در قبال سوریه سال‌ها غیرداینامیک و ایستا بوده است. اما سقوط اسد در دسامبر سال گذشته، فرصتی پیش پای دولت آمریکا گذاشت که 50 سال پیش این فرصت نبود. اما فرصت نیازمند اقدامی سریع، منعطف و نگاهی استراتژیک بود.

دولت بایدن در آخرین هفته‌های خود به سرعت تلاش کرد سیاست در خصوص سوریه بعد از اسد را تدوین کند. اصول این سیاست عبارت بود از اعزام دیپلمات‌های آمریکایی به دمشق و دیدار با مقامات عالی‌رتبه هیئت تحریرالشام، صدور معافیت‌های موقت تحریمی و همکاری با متحدان و شرکای آمریکا در سراسر جهان در خصوص آینده سوریه. دولت بایدن در اجرای این سیاست در هماهنگی با کشورهای عربی منطقه پیش می‌رفت چراکه این کشورها نیز سقوط اسد را فرصتی برای تغییر در سوریه و بازگرداندن سوریه به نظم منطقه‌ای و جهانی مدنظر خود می‌دانستند.

اما دولت ترامپ، با فاصله گرفتن از مسئله سوریه که ریشه در تردیدهای عمیق در صلاحیت جولانی و هیئت تحریرالشام دارد، از تلاش‌های کشورهای منطقه و بازیگران بین‌المللی در خصوص سوریه عقب افتاد. کشورهای منطقه به جنب و جوش افتاده‌اند تا سوریه را بازگردانند. در سال جاری، محمد جولانی رهبر هیئت تحریرالشام و اسد الشیبانی، وزیر خارجه سوریه به قطر، عربستان سعودی، امارات، ترکیه و اردن سفر کرده‌اند. کشورهایی فرامنطقه‌ای نظیر انگلیس، کانادا، سوئیس و اتحادیه اروپا برخی تحریم‌های سوریه را لغو کرده‌اند و محمد جولانی در تاریخ 7 مه به فرانسه سفر کرد.

اما واقعیت این است که آینده سوریه با وجود بر جا ماندن تحریم‌های آمریکا چندان روشن نیست. دولت ترامپ شروطی برای دمشق تعیین کرده که برخی از آنها تاکنون محقق شده و برخی نیز روند محقق شدن را طی می‌کند. احتمالاً در دیدارهای ترامپ در عربستان، قطر و امارات، میزبان‌ها او را تحت فشار قرار خواهند داد تا سوریه را به عنوان فرصت ببیند نه تهدید. رجب طیب اردوغان، رئیس‌جمهوری ترکیه نیز در تماس تلفنی 5 ماه مه همین پیام را به ترامپ رساند.

علاوه بر این، تلاش‌هایی در جریان است تا دیداری میان محمد جولانی و ترامپ در عربستان سعودی ترتیب داده شود. در سوریه زمان به سرعت در حال از دست رفتن است. این کشور با چالش‌های امنیتی، اقتصادی، اجتماعی و سیاسی بسیاری روبه‌روست؛ چالش‌هایی که در 14 سال گذشته وجود داشته و ریشه‌دار شده‌اند. 

چشم امید آنکارا به سفر ترامپ

 گونول تول/ تحلیلگر ارشد 

برای نخستین بار در دهه گذشته، ترکیه شانسی واقعی برای تنظیم مجدد روابطش با واشنگتن به‌دست آورده است و این شانس به واسطه ترامپ ایجاد شده است. در طول 15 سال گذشته، تنش‌ها بر سر ایران، سوریه، روسیه و چین موجب شد تا روابط ترکیه و آمریکا از هم‌سویی استراتژیک به بی‌اعتمادی دوطرفه تغییر کند. مناقشه بر سر تحریم‌ها، اختلاف بر سر استراتژی‌های نظامی و روابط نزدیک آنکارا با مسکو و پکن، اعتماد دوطرفه را از میان برده بود. اوج تیرگی در روابط دو کشور در سال 2014 و در سوریه رقم خورد.

در آن زمان، واشنگتن با هدف مبارزه با داعش، شروع به مسلح‌کردن کُردهای سوریه کرد. ترکیه که کُردهای سوریه را شاخه‌ای از پ.ک.ک و سازمانی تروریستی می‌دانست به شدت به این سیاست اعتراض کرد و دسترسی نظامیان آمریکایی به پایگاه اینجرلیک در ترکیه را تعلیق کرد. نتیجه این اختلاف سریع نمایان شد. تنش‌ها زمانی بیشتر شد که ترکیه سامانه‌های ضدموشکی اس - 400 را از روسیه خریداری کرد. ترکیه این خرید را در اعتراض به مخالفت آمریکا به فروش سامانه‌های پاتریوت به آنکارا صورت داد. این اقدام ترکیه موجب شد که این کشور در ذیل قانون تحریمی کاتسای آمریکا قرار بگیرد.

به این ترتیب فروش جنگنده‌های اف 35-  به ترکیه نیز معلق شد. حالا که ترامپ به قدرت بازگشته، مقامات ترکیه فرصتی پیش چشم خود می‌بینند تا روابط ترکیه با واشنگتن را بازسازی کنند. نخست گزارش‌هایی منتشر شد مبنی بر اینکه ترامپ مانع حمله اسرائیل به تاسیسات هسته‌ای ایران شده است. ترک‌ها این گزارش‌ها را شنیدند. ترک‌ها معتقدند که برداشته شدن تحریم‌ها علیه ایران موجب تقویت روابط تجاری میان تهران و آنکارا خواهد شد. آغوش باز ترامپ به همکاری با روسیه، به‌خصوص درباره خط لوله نورد استریم 2، موجب رضایت ترکیه است.

معنای این رویکرد این است که فشار واشنگتن بر ترکیه در خصوص روابط نزدیک با روسیه برداشته خواهد شد. مقامات ترکیه معتقدند که ترامپ حتی ممکن است فشار واشنگتن بر آنکارا بابت خرید سامانه اس - 400 از روسیه را بردارد و مسیر را برای روابط نظامی میان دو کشور هموار کند. نکته سوم اینکه آنکارا متوجه چرخش موضع کاخ سفید در قبال چین شده است. به‌رغم جنگ تعرفه‌ها، اقدام ترامپ در به حاشیه راندن چین‌ستیزان ممکن است به این معنا باشد که دولت جدید آمریکا با روابط نزدیک ترکیه و چین، به مانند دولت بایدن سختگیرانه برخورد نکند.

براساس سیاست تعرفه‌ای ترامپ، ترکیه شامل تعرفه 10 درصدی برای صادرات به آمریکا شد که به‌طور مشخص بسیار کمتر از نرخ تعرفه 20 تا 25 درصدی است که ترامپ بر روی شرکای تجاری مهم آمریکا اعمال کرده است. هرچند این نرخ تعرفه نیز آسیب‌هایی به صادرات ترکیه وارد کرده اما ترکیه توانسته به لطف روابط تجاری متنوع و نقش‌اش در زنجیره تامین جهانی، به‌خصوص در حوزه انرژی‌های تجدیدپذیر، این آسیب را مرتفع کند. اما مهمترین فرصت ترکیه در خصوص ترامپ، به موضوع سوریه برمی‌گردد.

ترکیه فرمول جدیدی را به دولت ترامپ پیشنهاد کرده است: بگذار ترکیه رهبر جنگ علیه داعش باشد و اجازه بده کردهای سوریه در ارتش ملی سوریه ادغام شوند. ترکیه در عین حال به دنبال این است که به آمریکا اطمینان دهد که نفوذ ایران در سوریه کاهش خواهد یافت.  البته در این میان خطراتی هم وجود دارد. حمله احتمالی آمریکا به تاسیسات هسته‌ای ایران ممکن است پای ترکیه را نیز به بحران باز کند. یک حرکت اشتباه ترکیه در سوریه ممکن است ترکیه را رو در روی اسرائیل قرار دهد و اگر ترامپ تحریم‌های شدید بخش انرژی روسیه را برگرداند، اقتصاد ترکیه ضربه سختی خواهد خورد اما به طور کلی نگاه کلی ترکیه به روابط با آمریکای ترامپ مثبت است.

به کانال تلگرام هم میهن بپیوندید

دیدگاه

ویژه بین‌الملل
آخرین اخبار