ولیعهد سعودی به عادیسازی روابط با اسرائیل امیدوار است، اما مردم عربستان در این مورد تردید دارند
بازی عربستان با افکار عمومی اعراب
سعودیها به توانایی تشکیلات خودگردان فلسطینی برای اصلاح خود اعتماد ندارند و این چیزی است که کشورهای غربی بهعنوان پیشنیاز مذاکرات درباره راهحل دوکشوری میخواهند. رسانههای سعودی که بر برقراری صلح، آنهم در امروز و نه فردا، اصرار دارند، سعی میکنند نشان دهند که تشکیلات خودگردان فلسطین آنقدرها که باید جدی بودن مسئله را درک نمیکند و در توانایی خود برای شرکت در مذاکرات موفق تردید دارد. از میان بردن فقدان ایمان افکار عمومی به رهبری فلسطینی، موجب میشود که عربستان بتواند امضای توافقنامه صلح با اسرائیل و مقصر دانستن فلسطینیها در خصوص شکست احتمالی پروژه کشورشدن فلسطین را توجیه کند.
عربستان سعودی همیشه بهدنبال صلح با اسرائیل بوده است، اگرچه همواره از عواقب علنی کردن مقاصد خود بیم داشت. در سال 1965، حبیب بورقیبه، رئیسجمهور تونس، هنگامی که پیشنهاد حل مناقشه اعراب و اسرائیل را براساس طرح تقسیم سازمان ملل در سال 1947 ارائه کرد، افکار عمومی عرب او را مورد تمسخر قرار دادند.
با توجه به سیاست خارجی کُند و محتاطانه عربستان سعودی و دوری از تصمیمگیریهای دراماتیک، ظاهراً حالا محمد بنسلمان به این نتیجه رسیده است که نیاز به آمادهسازی افکار عمومی عربستان برای صلح با اسرائیل دارد. او این وظیفه را به رسانههای محلی عربستان محول کرده و رسانههای عربستان نیز مدام تغییرات در سیاست خارجی ریاض را منعکس کرده و سعی میکنند به آن لباس عقلانیت بپوشانند.
در اینجا سعی دارم که منشأ تلاشهای عربستان برای صلح با اسرائیل را حتی قبل از تأسیس اسرائیل در سال 1948 و امیدهای محمد بنسلمان برای عادیسازی روابط بررسی کنم. در ادامه به مخالفت مردم سعودی با صلح با اسرائیل خواهم پرداخت و همین مخالفت بوده که موجب شده دولت سعودی وظیفه متقاعد کردن مردم عربستان به مصالحه با اسرائیل را به رسانههای محلی واگذار کند. از سوی دیگر رویه سنتی خاندان سلطنتی سعودی همواره این بوده که قبل از اتخاذ تصمیمهای بعدی، نخست اجماع گستردهای در داخل ایجاد کند.
مسیر صلح عربستان
موضوع فلسطین در بحبوحه نزاع فزاینده بین اعراب و یهودیان در دهه 1930 توجه ابنسعود را به خود جلب کرد. با این حال، با توجه به مشغلهای که ابنسعود به تحکیم حکومت خود در عربستان و حفظ روابط با بریتانیا و ایالات متحده داشت، چندان علاقهای به آنچه در فلسطین رخ میداد، نشان نداد. بهرغم میراث وهابی ابنسعود و دشمنی آشکارش نهتنها با مسیحیان و یهودیان، بلکه با سایر گروههای اسلامی، او موضع خود را در قبال یهودیان و صهیونیسم براساس حفظ منافع استراتژیک پادشاهی خود در شبهجزیره عربستان تعیین کرد، زیرا هیچ قصدی نداشت که دامنه حکومت خود را در خارج شبهجزیره عربستان گسترش دهد.
فلسطین برای او اهمیت چندانی نداشت. یکی از اصول اساسی سیاست ابنسعود، همکاری با بریتانیا و ایالات متحده بود تا اطمینان حاصل شود که موازنه قوا در خاورمیانه به نفع رقبای هاشمی او در عراق و اردن به قیمت از دست دادن پادشاهی نوپای او تغییر نکند. ابنسعود در برابر هرگونه نقشآفرینی به نفع فلسطینیها که ممکن بود به عربستان سعودی آسیب برساند، مقاومت میکرد و کمکهای او به فلسطینیها شامل حداقلی از پول و سلاح بود که مخفیانه برای آنها ارسال میکرد.
ابنسعود به امکان همزیستی اعراب و یهودیان با کمک بریتانیا که مسئول امنیت منطقه بود، معتقد بود. در دهه 1940، ابنسعود در اتحادیه عرب برای رد پیشنهادهایی که به منافع ایالات متحده و بریتانیا آسیب میرساند، نقشآفرینی کرد و از متعهد شدن به ارائه کمکهای قابلتوجه به فلسطینیها اجتناب کرده و با جنگ علیه یهودیان مخالفت کرد.
در سال 1948، زمانی که اسرائیل موجودیت خود را اعلام کرد و ارتش اتحادیه عرب با اسرائیل وارد جنگ شد، ابنسعود با اعزام یک گروه کوچک و آموزشندیده تحت فرماندهی مصر، به مشارکت نمادین در این جنگ رضایت داد و این نوع مشارکت هم کمک چندانی به تلاش نظامی اعراب علیه اسرائیل نکرد. تحولات چشمگیر منطقهای پس از شکست ارتشهای عربی از اسرائیل ابنسعود را بر آن داشت تا بهطور کامل از مداخله در درگیری اعراب و اسرائیل دست بردارد.
رهبری عربستان سعودی بهطرز ماهرانهای از امضای توافقنامه صلح کمپ دیوید بین مصر و اسرائیل در سال 1978 استقبال کرد. پیروزی انقلاب ایران در سال 1979 میلادی، و تلاش ایران برای صدور آموزههای انقلابش به کشورهای عربی منطقه، جرقه جنگ ایران و عراق در سال 1980 را زد. از آن زمان بود که سعودیها ایران را به جای اسرائیل بهعنوان مهمترین تهدید امنیتی علیه خود در منطقه به حساب آوردند.
در سال 1981، فهد، ولیعهد وقت عربستان سعودی، پیشنهاد صلحی را در اجلاس سران عرب در مراکش ارائه کرد که شامل ایجاد یک کشور فلسطینی در کرانه باختری و غزه با پایتختی بیتالمقدس شرقی بود و در ازای آن درخواست کرد که تضمینهایی برای صلح میان همه کشورهای حاضر در منطقه ارائه شود. اما این اجلاس چهار ساعت پس از آغازش به دلیل امتناع سوریه، عراق، الجزایر و لیبی از پذیرش تضمین دادن برای امنیت اسرائیل به سرعت پایان یافت.
این گردهمایی یک سال بعد دوباره تشکیل شد و تلویحاً حق موجودیت اسرائیل در این نشست به رسمیت شناخته شد؛ مشروط بر اینکه اسرائیل با ایجاد یک کشور فلسطینی و برچیدن شهرکهای یهودینشین در کرانه باختری موافقت کند. 20 سال بعد، ولیعهد عربستان سعودی در اجلاس بیروت ابتکاری را ارائه کرد که خواستار خروج اسرائیل از بلندیهای جولان و ایجاد یک کشور فلسطینی در ازای عادیسازی همهجانبه کشورهای عربی با اسرائیل میشد اما سوریه با عادیسازی مخالفت کرد و صلح را جایگزین عادیسازی کرده و اعلام کرد که عادیسازی روابط با اسرائیل تصمیمی است که مردم باید اتخاذ کنند نه دولتها.
صلح و نارضایتی
در سال 2016، محمد بنسلمان، ولیعهد سعودی، چشمانداز 2030 را ارائه کرد تا عربستان سعودی را از نظر اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی متحول کند. بلافاصله پس از اینکه ملک سلمان او را بهعنوان ولیعهد منصوب کرد، بنسلمان تصمیم گرفت تا قدرت داخلی خود را تحکیم بخشد و وظیفه چالشبرانگیز مدرنسازی عربستان را از طریق تنوع اقتصادی و فاصله گرفتن از وابستگی به فروش نفت، که از سال 1970 پادشاهان سعودی آن را به تعویق انداخته بودند، دنبال کند.
بنسلمان به ضرورت صلح با اسرائیل اعتقاد داشت و معتقد بود که اسرائیل به لحاظ فناوری برای تحقق آرزوهایش برای تبدیل عربستان به کشوری مدرن، میتواند کمک کند. با این حال، ملک سلمان، نسبت به واکنش مردم سعودی به صلح با اسرائیل نگرانیهایی داشت. ترس او با انتشار یک نظرسنجی که اخیراً منتشر شده، به واقعیت پیوسته است.
این نظرسنجی که توسط مؤسسه واشنگتن برای سیاست خاور نزدیک و چند هفته پس از حمله 7 اکتبر حماس انجام شد، نشان داد که اکثر پاسخدهندگان، اسرائیل را ضعیف و دوپاره میدانستند. اکثریت قاطع مردم عربستان معتقدند که جنگ جاری بین اسرائیل و حماس یک پیروزی برای اعراب و مسلمانان است. تقریباً همه پاسخدهندگان نیز بر لزوم قطع فوری روابط دیپلماتیک، سیاسی و اقتصادی با اسرائیل توسط کشورهای عربی و اسلامی که اسرائیل را به رسمیت میشناسند، اعتقاد دارند. جالب توجه است که تنها 16 درصد از پاسخدهندگان سعودی گفتند که حماس باید از تلاش برای نابودی اسرائیل دست بردارد و راهحل تشکیل دو کشور براساس مرزهای 1967 را بپذیرد.
نقشآفرینی رسانهها
روزنامههای سعودی تمایل پادشاهی عربستان برای دستیابی به صلح با اسرائیل را پنهان نمیکنند زیرا این تمایل با ابتکارات این کشور از سال 1981 که ریاض آن را با دستیابی به راهحلی عادلانه، جامع و پایدار برای مسئله فلسطین مرتبط میداند، همسو است. رسانههای عربستانی آنچه حماس در اکتبر گذشته انجام داد را محکوم و تاکید کردهاند که حماس باید درک کند که چرا اعراب چنین اقداماتی را محکوم میکنند.
عربستان سعودی، معقتد است که ایده حماس در خصوص تشکیل کشوری فلسطینی از رود اردن تا دریای مدیترانه، توهم است. برخی روزنامههای سعودی حمله حماس در 7 اکتبر را با حملات 11 سپتامبر مقایسه کردند و پیشنهاد کردند که حماس با این حمله اهداف پنهانی در بر هم زدن خواست عربستان سعودی برای حل کردن مسئله فلسطین داشته است.
گفتمان رسانهای در عربستان سعودی نشاندهنده همبستگی با غیرنظامیان غزه و شیطانسازی از حماس است. این رسانهها همچنین از افراطگرایی کارزار نظامی اسرائیل انتقاد میکنند، هرچند شبکه تلویزیونی العربیه سعودی بهطور گسترده گزارشهایی را به صورت منفی درباره حملات حماس پوشش داده است. انتقاد عربستان از اسرائیل در حالی انجام میشود که طبق گزارش شرکت تحقیقاتی Oil Change International، عربستان سعودی 151 محموله نفتی را در طول شش ماه اول جنگ به اسرائیل ارسال کرده است.
رسانههای سعودی خود را صرفاً بهعنوان ناظر جنگ در غزه معرفی میکنند، اما بهطور ضمنی اعلام میکنند که پادشاهی سعودی درهای عادیسازی روابط با اسرائیل را باز نگه داشته است. رسانههای سعودی بر مشروعیت بخشیدن به عادیسازی روابط با اسرائیل تمرکز میکنند که پیششرطهایش تشکیل کشور فلسطینی و بهبود کیفیت زندگی فلسطینیان است.
آنچه قابل توجه است، حضور مکرر مقامات و تحلیلگران اسرائیلی در شبکه العربیه است که نشان میدهد این رسانه عربستانی سعی دارد بهطور تدریجی با نشان دادن چهرههای یهودی، عادیسازی روابط میان دو طرف را عادی کند. بیشتر سعودیها چیزی در مورد اسرائیل نمیدانند جز آنچه در طول دههها پس از تأسیس آن و پیدایش مشکل پناهندگان فلسطینی آموختهاند.
سخنان ملک فیصل، شاه عربستان درباره صهیونیستها و توصیف آنها بهعنوان یک محور توطئه، نقش زیادی در شکلگیری افکار عمومی عربستان درباره یهودیان بهطور کلی و صهیونیسم بهطور خاص ایفا کرده است. رسانههای سعودی هیچگاه به اسرائیل اشارهای نکردند مگر اینکه نسبت به آن هشدار دهند و برنامههای آموزشی عربستان در مدارس وجود اسرائیل را نادیده گرفته و نام آن را از روی نقشه حذف کردند.
البته برخلاف شبکه الجزیره قطر، العربیه موضعی معتدل در قبال اسرائیل اتخاذ کرده است. در چند سال گذشته، مقامات سابق عربستان سعودی و چهرههای تاثیرگذار سعودی در رسانههای اجتماعی، علناً از فلسطینیها به دلیل هدر دادن فرصتها برای حل مناقشه انتقاد کرده و پستهای تند و تیزی را به اشتراک گذاشته و نوشتند «مسئله من، فلسطین نیست».
یک روزنامهنگار برجسته سعودی و مدافع عادیسازی عربستان و اسرائیل مدعی شده که اسرائیل در فضای پس از 11 سپتامبر به سر میبرد و در حال حاضر جایی برای اشکالتراشی درباره محاسبات و تصمیمات بنیامین نتانیاهو، نخستوزیر اسرائیل، وجود ندارد. این روزنامهنگار تاکید کرده که نتانیاهو نباید فرصت بیسابقه صلح با پادشاهی عربستان را از دست بدهد. پس از طوفانالاقصی او نسبت به آینده ابراز خوشبینی کرد.
این روزنامهنگار جنگهایی که در سال 2005 میان حماس و اسرائیل رخ داد و جنگ سال 1948 اعراب با اسرائیل را مسخره کرده است. او از رفتار برخی از دانشگاهیان و روشنفکران عرب انتقاد کرده و گفته که این افراد در آزمون خردورزی و عقلانیت مردود شدهاند. رسانههای سعودی با بیان اینکه باید هر چه سریعتر صلح با اسرائیل برقرار شود، هشدار دادند که انتشار جزئیات توافق میتواند عادیسازی را از مسیر خارج کند.
این جزئیات در گفتوگوهای مستقیم بین اسرائیل و فلسطینیها نهفته است که ممکن است سالها طول بکشد. سعودیها کاملاً آگاه هستند که اسرائیل براساس شکست فرآیندهای صلح بین دو طرف، از توافق کمپ دیوید در سال 1978، توافقنامه اسلو در سال 1993، و نقشه راه صلح 2003 چهارجانبه خاورمیانه، تشکیل کشور فلسطین را نمیپذیرد. بنابراین، رسانههای سعودی از ایجاد صلح در اسرع وقت حمایت میکنند و آن را از مسیر تشکیل دولت فلسطین جدا میکنند.
مسیر صلح ادامه دارد اما...
عربستان سعودی حماس را بهخاطر به خطر انداختن مذاکرات عادیسازی با اسرائیل نخواهد بخشید. ولیعهد عربستان، سیاست خارجی کشورش را ابتدا براساس اصول مدنظر عربستان سعودی استوار میکند. بنابراین، با وجود تعداد زیاد تلفات غیرنظامیان فلسطینی بر اثر جنگ، هیچ خط قرمزی بر سر راه انتخاب استراتژیک او برای عادیسازی روابط با اسرائیل، صرفنظر از آنچه در غزه اتفاق میافتد یا احتمالات تشکیل کشور فلسطینی، باقی نمیماند.
با این حال، بنسلمان به دلیل حمایت فزاینده مردم عربستان از حماس، که تجسم مقاومت در برابر اسرائیل است، با یک چالش داخلی مواجه است. عربستان سعودی میتواند بهطور قابل توجهی بر آمریکا برای توقف جنگ تأثیر بگذارد. اما از انجام این کار خودداری کرده و در عوض به بهرهبرداری از جنگ برای دنبال کردن منافع خود تمرکز کرده است. سعودیها خواهان امضای توافقنامه دفاعی با آمریکا و احیای مذاکرات صلح با اسرائیل برای ایجاد یک مشارکت اقتصادی مشترک و تحققبخشی از اهداف توسعه عربستان هستند که اخیراً برای تحقق آنها با مشکل مواجه شدهاند.
سعودیها به توانایی تشکیلات خودگردان فلسطینی برای اصلاح خود اعتماد ندارند و این چیزی است که کشورهای غربی بهعنوان پیشنیاز مذاکرات درباره راهحل دوکشوری میخواهند. رسانههای سعودی که بر برقراری صلح، آنهم در امروز و نه فردا، اصرار دارند، سعی میکنند نشان دهند که تشکیلات خودگردان فلسطین آنقدرها که باید جدی بودن مسئله را درک نمیکند و در توانایی خود برای شرکت در مذاکرات موفق تردید دارد. از میان بردن فقدان ایمان افکار عمومی به رهبری فلسطینی، موجب میشود که عربستان بتواند امضای توافقنامه صلح با اسرائیل و مقصر دانستن فلسطینیها در خصوص شکست احتمالی پروژه کشورشدن فلسطین را توجیه کند.
هلال خشان، استاد دانشگاه آمریکایی بیروت