رنجآورترین «کاش»/ به بهانۀ پویش «نه به تصادف»
نه به تصادف، آری به زندگی و کاهش آمار مفتترین نوع مرگ است که بازماندگان را در مغاکی هولناک رها میکند و جز کاش و افسوس برجای نمیگذارد.
معاون سردبیر هم میهن
معاون سردبیر روزنامه هم میهن
معاون سردبیر هم میهن
نه به تصادف، آری به زندگی و کاهش آمار مفتترین نوع مرگ است که بازماندگان را در مغاکی هولناک رها میکند و جز کاش و افسوس برجای نمیگذارد.
به یاد آوریم محسن رفیقدوست به جریان راست سنتی تعلق دارد. جریانی که عملاً زیر دست و پای رادیکالها و جوانانشان از نفس افتاده و به محاق رفته و غالب چهرههای شاخص آن نیز یا درگذشتهاند یا اگر باقی ماندهاند از شدت تندرویهای نورسیدههای مدعی همه چیز و همه کس به جریان اعتدال گرویدهاند (ناطق نوری، علی لاریجانی و تازگیها هم محمدرضا باهنر). از این رو در رویکردی معکوس میخواهد خود را رادیکال نشان دهد تا بگوید همچنان در بازی حضور دارد و قابل حذف نیست.
عدهای از محققین را نظر بر این است که گلولهای که رزمآرا را از پا درآورد از سوی یکی از محافظین خود او و با هدایت شاه و دربار شلیک شده باشد. شاه نگران کودتا بود. اما ترور رزمآرا در هر حال در برنامه فداییان اسلام بود.
خدا کند با ذبح وزیر هم دلار ارزان شود هم طلا و هم هر کالای دیگری اما اگر قرار بود اقتصاد ایران با این مذبوحات به سامان شود پیشتر شده بود. به تدبیری بیش از ذبح نیاز است. خیلی بیشتر.
آنچه از زبان رئیسجمهوری پیشین بیان شده حکایت از تنگتر شدن دایره دارد تا جایی که صحبت از یک جناح و یک جریان هم نباشد و به یک گروه تنزل یابد. همانها که هستۀ اصلی استیضاح وزیر اقتصادند و بایکوت سخنان رئیسجمهور پزشکیان در قبال آن میتواند ناشی از همین باشد.
به تعبیر مرحوم ابوالقاسم میرفندرسکی که «صورتی در زیر دارد آنچه در بالاستی» نمیتوان در ظاهر متن استیضاح توقف کرد و جا دارد سراغ لایههای دیگر برویم و از ۱۰ سناریوی محتملی بگوییم که احتمالاً انگیزه نمایندگانی است که اراده کردهاند عبدالناصر همتی را از ادامۀ همراهی با دولت وفاق ملی بازدارند.
اگر به مردم امید بدهیم که اصل مذاکره برای رفع تحریمها و قانعکردن جامعه جهانی منتفی نشده و به هر شیوه ممکن حس کنند از قدرت خرید کنونی آنان صیانت خواهد شد و از تقاضای ارز کاسته شود ولو عرضۀ فوقالعاده ارز هم صورت نپذیرد میتوان امیدی به کاهش داشت وگرنه ادعاهایی از جنس آنچه یاسر جبرائیلی گفته راهی به دهی نمیبرد.
به نظر میرسد محمد جولانی به دنبال آن است که نه براساس پیشینه (تروریسم یا رادیکالیسم) که با پراگماتیسم و عملگرایی و سیاستورزی شناخته شود و نیک میداند بازکردن دستار و بستن کراوات و همراهی همسر بیبرقع و البته همچنان پوشیده کافی نیست. در این میان طبعاً این پرسش درمیگیرد که واکنش ایران چه باید باشد یا چه میتواند باشد؟
آن که حاجی بخشی بود بعد از آن که پارهای مرزها را درنوردید از صحنه بیرون رفت تازه با آن سابقه و اعتبارکه نزد گروهی داشت. جماعت کنونی اما نه شمارشان آنقدر است نه سابقهشان و نه مردم حوصله دارند به شعارها و سخنان آنان گوش کنند. هم و غم مردم شده تأمین مایحتاج اولیه و نزد کثیری کرایه خانه و دغدغههای مادی و در این فضا نه که این شعارها دیگر خریداری ندارد بلکه به عنوان مسبب یا یکی از دلایل مشکلات شناخته میشود و اتفاقاً اخلاقیترین کار این است که معنویترین مردم دنیا این همه گرفتار مادیات نباشند و شگفتا که طلبه جوان این نکته را هنوز درنیافته است!
در نگاه نخست به نظر میرسد هر آنچه باید دربارۀ سالروز بازگشت پیروزمندانۀ رهبر فقید انقلاب به میهن در پی ۱۴ سال و سه ماه دوری نوشته شود، طی ۴۵ سال گذشته گفته و نوشته شده و نویسندۀ این سطور هم طبعاً در آنها سهمی داشته است. ۴ مقوله اما سبب میشود از آن رخداد یا به بهانۀ آن بنویسیم.