این ارکستر رهبری شیرینی داشت...
وارد پهنه رودکی که شدم تقریباً آنهاییکه برای تماشای ارکستر سمفونیک تهران آمده بودند، در گپوگفتی که با هم داشتند از رهبری بانویی میگفتند که برای اولینبار رهبر میهمان این اجرا شده است.
وارد پهنه رودکی که شدم تقریباً آنهاییکه برای تماشای ارکستر سمفونیک تهران آمده بودند، در گپوگفتی که با هم داشتند از رهبری بانویی میگفتند که برای اولینبار رهبر میهمان این اجرا شده است. پانیذ فریوسفی که چندباری شاهد تکنوازی ویولناش بودم، انسان خودساختهای نشان میدهد.
حتی در نواختن ساز تخصصیاش نیز آنچنان استوار بهنظر میآید که گویی تعارفی با آن ندارد. بر همین سیاق برای رهبری ارکسترسمفونیک تهران نیز بالمآل واجد شرایطی بود که توان مدیریتیاش را نشان دهد. در بدو ورود به تالار وحدت، بانویی چینی با میکروفن و فیلمبردار در سرسرا گشت میزد. برای خودم هم سوال بود که آنجا چهمیکند. طی این سالها کم دیده بودم خبرنگاران خارجی برای تهیه گزارش بدانجا آمده باشند. حتی این سالها وابستههای فرهنگی سفارت نیز کمتر دیدهمیشدند.
دست برقضا بهسمتم آمد. بسیار روان فارسی را صحبت میکرد. تاجاییکه شک کردم چینی باشد. گفت از خبرگزاری فونیکس چین است. نظرم را درباره کنسرت پیشرو پرسید. بیدرنگ گفتم خوشحالم که رهبریاش با بانویی توانمند است. و بهحتم میدانم که از عهدهاش برمیآید. مصاحبه که تمام شد با شگفتی بار دیگر پرسید که چه گفتم و گفت همهمه و سروصدا اجازه نداد که خوب حرفهایم را بشنود.
با تاکید دوباره گفتم که افتخار میکنم به رهبری ایشان در کنسرت امشب و باور دارم که توانمندی و استواری زنان ایرانی را نشان خواهد داد. چند قطعهای که نواخته شد، دال بر همین گفتهام بود. هرچند بهدفعات در ارکسترها، بانوان و دختران ایرانزمین با سازهایشان حضور داشتند؛ اینبار اما داستان متفاوت بود. نوعی غرور در چهره مخاطبین وجود داشت.
بارها در شبکههای خارجی رهبری زنان را در ارکسترها دیده بودیم. شاید این آرزو را همیشه با خود در ذهن داشتیم که مابهازای آن را در سالنهای اجرای خودمان هم ببینیم. پانیذ فریوسفی حتی با پوشش خاص خود نیز این نوید را داد که میتوان در هر سبک و سیاق رفتاری و کرداری، موسیقی را پاسداشت. چه که این هنر لامحاله مرد و زن نمیشناسد.
مگر نه اینکه بیشتر هنر جویان آموزشگاههای موسیقیمان را دختران و زنان این دیار تشکیل میدهند. حتی در سالنهای موسیقی نیز حضورزنان جلوهای دیگر دارد. آنها شاید برای اولینبار همذاتپنداریشان با جنس خودشان بود. به حتم این شوق و اشتیاق برایشان شیرینی و حلاوت دیگری داشت. کلیشه نگوییم که بانوان این دیار هم میتوانند چهها کنند.
اصولاً افرادی بسان پانیذ فریوسفی آمدند که این سدهای فکری را بشکنند. جنسیت را معنای تازهای بخشند. از حدود و ثغور آن بگذرند. بهحتم رهبری درست ایشان که کارشناسان خبره موسیقی باید نظر دهند، این نوید را میدهد که در دفعات بعد نیز شاهد این حضور جاندار و معنابخش باشیم. همانطور که سالن طی اجرا ساکت و آرام بود، بعد از پایان، ارکستر، تشویق جانانهای شد.
رهبر ارکستر نیز اجرا را به زنان و مادران این سرزمین و مادر خود تقدیم کرد. مادریکه به گفته پانیذ فریوسفی آرزو داشت او را در کسوتی چنین ببیند. و آن شب مشاهده کرد که دخترش چه نوید تازهای سر داده است. در دیالوگی اندک، فریوسفی از برخی تشکر کرد که سببساز اینشب و رهبریاش شدند. ولی بهباورم آنچه دلیل اصلی این فرصت شد، نه لطف و موهبت فلان مسئول، بلکه جو و اقتضای زمان بود و بس. اتمسفری که بههرحال حضور همهجانبه زن ایرانی را در تمام عرصهها پذیرفت. و چاره را در نه کتمان توانایی زنان بلکه در آن دید که اینقدر قدرتی معنوی و حسی را به ساحت عمومی آورد. و بهرسمیت شناسد.
ارکستر «دیار سیمرغ» بهراستی دیار و سرزمین تازهای را برای بانوان ایرانی معنا کرد. «سی مرغ» نیز همین زنان پرتوان ایرانی هستند که در بزنگاههای خاص خود را آزمودند. هرکجا که حضور یافتند منشأ برکت و آفرینش شدند. گیریم که نامهریهایی را هم بدانها تحمیل شد. تاب آوردند و ماندند. و ماناییشان یادآور این بیت عطار است که: پیش سیمرغ آن کسی اکسیر ساخت/ کو زبان جمله مرغان شناخت/ و اینک جز درک و شناخت زبان زنان ایران زمین؛ نمیتوان حرف دیگری گفت.
این ارکستر، بهمثابه ارکستر جامعهای بود که سالها دیده نشدند. و اینک این نظم و یکنواختی در گفتار و رفتارشان نویدبخش اجتماعی پویا، مانا و سرزنده میدهد. امید که این رهبری درست و بینقص پانیذ فریوسفی؛ راه تازهای برای عرصههای دیگر پیش روی زنان ایرانی بیافریند.