| کد مطلب: ۵۹۹۷۳

وقتی حریم فرو می‌ریزد/درباره رسانه، سلبریتی و کالایی‌شدن امر خصوصی

سه روایت ظاهراً نامرتبط ـ هدیه‌دادن یک خودروی لوکس به همسر، روایت تکان‌دهنده خشونت خانگی و لایو خون‌آلود یک خواننده با همسرش ـ در سطح رسانه‌ای، به یک نقطه مشترک می‌رسند؛ فروپاشی مرز میان امر خصوصی و امر عمومی.

وقتی حریم فرو می‌ریزد/درباره رسانه، سلبریتی و کالایی‌شدن امر خصوصی

سه روایت ظاهراً نامرتبط ـ هدیه‌دادن یک خودروی لوکس به همسر، روایت تکان‌دهنده خشونت خانگی و لایو خون‌آلود یک خواننده با همسرش ـ در سطح رسانه‌ای، به یک نقطه مشترک می‌رسند؛ فروپاشی مرز میان امر خصوصی و امر عمومی. مسئله این نیست که کدام‌یک مهم‌تر یا تکان‌دهنده‌تر است؛ اینکه چرا رسانه‌ها چنین روایت‌هایی را با اشتیاق بازتولید می‌کنند و چرا خودِ چهره‌های مشهور، آگاهانه یا ناآگاهانه، زندگی خصوصی‌شان را به جنجال عمومی بدل می‌سازند.

در روایت نخست، حضور کامران تفتی و متین ستوده در مراسم رونمایی از خودروی مزدا، با تأکید بر هدیه‌دادن خودرو، اساساً خبری نیست که واجد ارزش عمومی باشد. این یک کنش خصوصی است که در بهترین حالت، به سلیقه مصرفی یک زوج مربوط می‌شود. اما رسانه آن را به خبر تبدیل می‌کند، چون سلبریتی در مرکز آن است. اینجا امر خصوصی، نه به‌دلیل پیام اجتماعی، بلکه به‌دلیل ظرفیت ویترینی‌اش برجسته می‌شود. نمایش هدیه، نمایش رفاه و نمایش عشق، همگی در خدمت بازتولید نوعی رویای مصرفی‌اند؛ رویایی که برای بخش بزرگی از جامعه دست‌نیافتنی است. رسانه با این بازنمایی، ناخواسته شکاف طبقاتی را طبیعی و حتی جذاب جلوه می‌دهد.

در روایت دوم، ما با افشای خشونت عریان خانگی مواجه‌ایم؛ اعترافی دردناک از زنی که باردار بوده و تحت شکنجه جسمی و روانی قرار گرفته است. اینجا مسئله پیچیده‌تر می‌شود. خشونت خانگی، برخلاف هدیه‌دادن خودرو، می‌تواند واجد اهمیت اجتماعی باشد؛ زیرا سکوت پیرامون آن، به بازتولید خشونت می‌انجامد.

اما رسانه چگونه این روایت را بازنمایی می‌کند؟ آیا با رویکردی تحلیلی، حمایتی و ساختاری، یا صرفاً به‌مثابه محتوای شوک‌آور برای جلب کلیک و توجه؟ وقتی روایت خشونت، بدون زمینه‌سازی حقوقی، روان‌شناختی و اجتماعی دست‌به‌دست می‌شود، خطر آن است که رنج فردی به نمایش رنج بدل شود؛ نمایشی که همدلی می‌طلبد اما مسئولیت ساختاری نمی‌آفریند.

روایت سوم که چند صباحی از آن گذشته است، لایو اینستاگرامی خواننده‌ای شناخته‌شده در میانه درگیری خونین با همسرش، نماد کامل فروپاشی حریم خصوصی در عصر شبکه‌های اجتماعی است. اینجا دیگر فقط رسانه مقصر نیست؛ خودِ سوژه، دوربین را روشن می‌کند و بحران شخصی را به محتوای زنده بدل می‌سازد. خشونت، اتهام، بدن زخمی و خانه آشفته، همگی به محتوا تبدیل می‌شوند. این وضعیت، نه افشاگری آگاهانه است، نه کنش اعتراضی؛ بلکه نمونه‌ای از منطق اقتصاد توجه است حتی بحران هم اگر دیده نشود، انگار رخ نداده است.

از منظر جامعه‌شناختی، ما با نوعی کالایی‌شدن زندگی خصوصی مواجه‌ایم. در این منطق، هر تجربه ـ از عشق و هدیه تا خشونت و فروپاشی ـ قابلیت تبدیل‌شدن به کالا را دارد، به‌شرط آنکه دیده شود. سلبریتی‌ها آگاهانه یا ناآگاهانه به این منطق تن می‌دهند، زیرا سرمایه اصلی‌شان دیده‌شدن است. رسانه‌ها نیز به‌جای تمایزگذاری میان آنچه حق دانستن عمومی است و آنچه کنجکاوی عمومی، اغلب دومی را به‌جای اولی می‌نشانند.

اما آیا هر آنچه واقعی است، باید رسانه‌ای شود؟ آیا هر امر خصوصی، صرفاً به‌دلیل شهرت افراد درگیر، حق عبور از مرز حریم را دارد؟ تمایز میان امر خصوصی و امر عمومی، یکی از پایه‌های اخلاق رسانه‌ای است. وقتی این مرز مخدوش می‌شود، نه‌تنها شأن افراد، بلکه کیفیت گفت‌وگوی اجتماعی نیز سقوط می‌کند. جامعه‌ای که مدام میان خودروی هدیه‌ای، کتک‌خوردن همسر و لایو خونین سرگردان است، فرصت اندیشیدن به ریشه‌ها را از دست می‌دهد.

البته استثنا وجود دارد؛ گاهی افشای امر خصوصی می‌تواند به آگاهی جمعی، اصلاح قانون یا تغییر نگرش‌ها بینجامد. اما این افشا نیازمند چارچوب، هدف و مسئولیت است. بدون آن، رسانه صرفاً به بلندگوی جنجال تبدیل می‌‌شود و سلبریتی، به بازیگری که حتی رنج و خشونت‌اش را نیز به صحنه می‌برد.

این سه روایت، آیینه‌ای از وضعیت رسانه‌ای ما هستند، جایی که نمایش بر معنا غلبه کرده و حریم، قربانی توجه شده است. اما چه چیزی را باید عمومی کرد و چرا؟ بدون پاسخ به این پرسش، هر خبر ـ حتی خصوصی‌ترین‌اش ـ به جنجالی مصرفی فروکاسته می‌شود.

به کانال تلگرام هم میهن بپیوندید

مطالب ویژه
دیدگاه

ویژه فرهنگ
پربازدیدترین
آخرین اخبار