| کد مطلب: ۵۸۳۶۲

تایتان‏‌های سیلیکون‌‏ولی/کالبدشکافی انتخاب «معماران هوش مصنوعی» به‏‌عنوان شخصیت سال ۲۰۲۵ مجله تایم

در تاریخ ۲۰ سپتامبر ۱۹۳۲، در میانه یکی از دشوارترین و تاریک‌ترین دوران‌های اقتصادی تاریخ معاصر، یعنی «رکود بزرگ»، چارلز سی. ابتس تصویری را ثبت کرد که بعدها به یکی از نمادین‌ترین عکس‌های قرن بیستم و حتی تاریخ تبدیل شد.

تایتان‏‌های سیلیکون‌‏ولی/کالبدشکافی انتخاب «معماران هوش مصنوعی» به‏‌عنوان شخصیت سال ۲۰۲۵ مجله تایم

در تاریخ ۲۰ سپتامبر ۱۹۳۲، در میانه یکی از دشوارترین و تاریک‌ترین دوران‌های اقتصادی تاریخ معاصر، یعنی «رکود بزرگ»، چارلز سی. ابتس تصویری را ثبت کرد که بعدها به یکی از نمادین‌ترین عکس‌های قرن بیستم و حتی تاریخ تبدیل شد. «ناهار بر فراز آسمان‌خراش» (Lunch Atop a Skyscraper)، 11 کارگر ساختمانی را نشان می‌داد که با خونسردی تمام، پاهای خود را از یک تیر فولادی در ارتفاع 260 متری بر فراز خیابان‌های منهتن آویزان کرده بودند. آن‌ها که هیچ‌گونه طناب ایمنی یا تجهیزات حفاظتی نداشتند، سرخوشانه ناهار می‌خوردند و سیگار می‌کشیدند؛ درحالی‌که زیر پایشان، شهر نیویورک همچون نقشه‌ای مینیاتوری گسترده شده بود.

آن مردان، که نام اکثرشان در غبار تاریخ گم شد، سازندگان فیزیکی مدرنیته بودند؛ کارگرانی که با بذل جان خود، یکی از نمادهای قدرت آمریکا (راکفلر سنتر) را بنا می‌کردند. 93 سال بعد در دسامبر ۲۰۲۵، مجله تایم برای معرفی «شخصیت سال» خود، دست به بازآفرینی جسورانه و بحث‌برانگیز این تصویر زد. اما در این نسخه جدید که توسط جیسون سیلر، هنرمند دیجیتال، خلق شده است، دیگر خبری از کارگران مهاجر ایرلندی یا بومیان موهاک با لباس‌های کارگری نیست. جای آن‌ها را گروهی گرفته‌اند که تایم آن‌ها را «معماران هوش مصنوعی» (The Architects of AI) می‌نامد.

سم آلتمن، ایلان ماسک، جنسن هوانگ، مارک زاکربرگ، لیزا سو، دمیس هاسابیس، داریو آمودی و فی-فی لی؛ هشت‌نفری که روی همان تیر فولادی مجازی نشسته‌اند، اما این‌بار نه بر فراز خیابان‌های نیویورک، بلکه بر فراز آینده نامعلوم بشریت. این انتخاب و آن تصویرسازی، فراتر از یک حرکت ژورنالیستی، نمادی از یک تغییر پارادایم عظیم در تمدن بشری است.

Time copy

سَم جیکوبز، سردبیر تایم، در سرمقاله خود می‌نویسد:«امسال هوش مصنوعی با غریوی سهمگین ظاهر شد؛ این بانگ بلند، نه‌فقط نمایانگر قابلیت‌های بی‌مانند آن، که مُهر تأییدی بود بر گذرِ بی‌بازگشتِ بشریت به عصری نوین.» سال ۲۰۲۵، سالی بود که هوش مصنوعی از قالب یک ابزار فناورانه خارج شد و به بافت اصلی سیاست، اقتصاد و فلسفه وجودی انسان نفوذ کرد.

نوشتار حاضر، تلاشی است برای کالبدشکافی دقیق این انتخاب، بررسی ریشه‌های تاریخی و فلسفی آن در سنت یک قرنی مجله تایم، تحلیل بحران‌های سال ۲۰۲۵ (از شوک دیپ‌سیک تا فرمان‌های اجرایی ترامپ) و ترسیم چشم‌اندازی که این «معماران» برای نیم‌قرن آینده بشریت طراحی کرده‌اند.

آیینه تمام‌نمای قدرت: تبارشناسی انتخاب‌های تایم

1 برای درک اهمیت و معنای انتخاب سال ۲۰۲۵، ضروری است که از سطح ظاهری عبور کرده و به عمق فلسفه انتخاب «شخصیت سال» در مجله تایم بپردازیم. این عنوان که از سال ۱۹۲۷ اعطا می‌شود، همواره با سوءتفاهم‌های عمومی همراه بوده است؛ بسیاری آن را نوعی «افتخار» یا «تأیید اخلاقی» می‌پندارند، درحالی‌که تایم همواره بر معیار «تأثیرگذاری» تأکید داشته است، فارغ از جهت‌گیری خیر یا شر آن. فلسفه انتخاب شخصیت سال تایم، ریشه در نظریه‌ تاریخی «مردان بزرگ» (Great Man Theory) دارد؛ هرچند این مجله در دهه‌های اخیر، دامنه انتخاب خود را آگاهانه گسترش داده و دربرگیرنده گروه‌ها و ایده‌ها نیز شده است.

اما روح این انتخاب در تعریف بی‌پرده و مناقشه‌برانگیز آن خلاصه می‌شود: «شخصیت سال، فرد یا جمعی است که بیشترین تأثیر را بر اخبار و سرنوشت ما داشته است، خواه این تأثیر نیک بوده باشد و خواه بد.» این معیار باعث شده است که تایم در طول تاریخ خود، برخی از بحث‌برانگیزترین و حتی منفورترین چهره‌های تاریخ را روی جلد خود ببرد. مرور این تاریخچه برای درک جایگاه «معماران هوش مصنوعی» حیاتی است، زیرا نشان می‌دهد که قرار گرفتن در این جایگاه، لزوماً به معنای قهرمان بودن نیست. پذیرش این معیار عریان ـ یعنی تأثیر صرف‌نظر از ماهیت آن ـ تایم را مجبور کرده  که برخی از بحث‌برانگیزترین و حتی منفورترین چهره‌های تاریخ را روی جلد خود ببرد؛ افرادی که تأثیرشان بر جهان، با خون و ویرانی ثبت شده است.

به‌عنوان مثال، آدولف هیتلر در سال ۱۹۳۸ انتخاب شد؛ در سالی که ماشین جنگی نازی‌ها اروپا را در وحشت فرو برده بود، او اتریش را ضمیمه کرد و اراده خود را بر قدرت‌های اروپایی تحمیل نمود. تایم چاره‌ای جز انتخاب او نداشت و با لحنی هشدارآمیز و محکوم‌کننده، او را «بزرگترین تهدید برای جهان دموکراتیک» و «مردی که سال ۱۹۳۸ را تسخیر کرد» نامید. نادیده‌ گرفتن هیتلر در آن سال، به‌معنای نادیده گرفتن واقعیت هولناک جهانی بود.

این الگو با انتخاب ژوزف استالین ـ دیکتاتور شوروی ـ که دو بار این عنوان را دریافت کرد، تکرار شد. بار اول در سال ۱۹۳۹، پس از امضای پیمان عدم‌تجاوز با هیتلر که عملاً چراغ سبز شروع جنگ جهانی دوم بود و بار دوم در سال ۱۹۴۲، زمانی که مقاومت استالینگراد سرنوشت جهان را تغییر داد. تایم با پذیرش تأثیر وحشتناک او نوشت:«تاریخ با خون نوشته می‌‌شود و استالین جوهردان آن را در دست دارد.» این تاریخچه عمیقاً نشان می‌دهد که تایم چگونه قدرت تخریبی و نفوذ سهمگین شخصیت‌ها را به‌رسمیت می‌شناسد و از دادن عنوان به چهره‌هایی که جهان را به بدترین شکل ممکن تغییر داده‌اند، ابایی ندارد.

مرور این میراث تاریخی برای درک جایگاه امروز «معماران هوش مصنوعی» حیاتی است. در سال‌هایی که تایم چهره‌های غیرسیاسی مانند ایلان ماسک را به‌دلیل نفوذشان در تکنولوژی و بازار انتخاب کرده، جنجال‌ها بر سر اخلاقیات و پیامدهای ناخواسته متمرکز بوده است. ازاین‌رو انتخاب معماران هوش مصنوعی، نه به‌معنای ستایش اخلاقی، بلکه به‌معنای به‌رسمیت شناختن یک تغییر وجودی در ماهیت قدرت است.

آن‌ها نیرویی سهمگین را آزاد کرده‌اند که می‌تواند زندگی میلیاردها نفر را بهبود بخشد، یا به تهدیدی ناخواسته تبدیل شود. انتخاب آن‌ها، اعتراف تایم به این حقیقت است که نیروی غیرسیاسی هوش مصنوعی، بزرگترین و بی‌بازگشت‌ترین تأثیر را بر سرنوشت بشریت گذاشته است. این دوگانگی شگفت‌انگیز در فلسفه‌ تایم را می‌توان در نقل‌قول سام جیکوبز خلاصه کرد:«شخصیت‌ها انتخاب می‌شوند برای شگفت‌زده کردن و نگران‌کردن بشریت.» این مفهوم، هسته مرکزی و بی‌طرفانه انتخاب تایم را شکل می‌دهد.

این تقابل مهیب بین تحسین و ترس، دقیقاً همان حسی است که مجله در طول تاریخ خود به‌ثبت رسانده است؛ همان هیبتی که تایم در برابر قدرت نظامی رو به رشد هیتلرِ ۱۹۳۸ و پیش‌ازآن استالین احساس می‌کرد، همان حس ترسناکی که با انتخاب بمب اتم در سال ۱۹۴۵، به‌عنوان نماد ورود بشریت به عصر سلاح‌های نابودی‌جمعی، جهان را در برگرفت. تایم با این دوگانگی، نه به قضاوت اخلاقی، بلکه به اعتراف به تغییرات بنیادین جهان می‌پردازد و نشان می‌دهد که بزرگترین تأثیرات، اغلب با ترکیبی از امید و وحشت ظهور می‌کنند.

انتخاب شخصیت سال ۲۰۲۵، پژواکی عجیب و معنادار از رویدادی تاریخی در دهه‌ ۱۹۸۰ است. در سال ۱۹۸۲، مجله‌ تایم یک سنت نیم‌قرنی را درهم شکست و به‌جای یک انسان، «کامپیوتر شخصی» را به‌عنوان «ماشین سال» برگزید. جان ای. میرز، ناشر وقت تایم، در دفاع از این تصمیم شجاعانه گفت:«چندین نامزد انسانی وجود داشتند، اما هیچ‌کدام نماد سال ۱۹۸۲ نبودند... این سالی بود که انسان‌ها مقام نخست را به یک ماشین واگذار کردند.»

این انتخاب، پیشگویی قدرتمندی بود؛ سالی که کامپیوتر برای همیشه از دیتاسنترهای غول‌پیکر خارج شد و به حریم خانه‌ها و زندگی روزمره‌ مردم راه یافت. این رویداد به‌همان اندازه که نوآورانه بود، جنجال‌آفرین نیز شد. استیو جابز جوان که خود را نماد این انقلاب می‌دانست و انتظار داشت روی جلد تایم بدرخشد، عمیقاً از این انتخاب سرخورده شد. او به‌شدت دلخور شد که تایم «مخلوق» را به‌جای «خالق» انتخاب کرده بود و حتی ادعا کرد که تایم او را فریب داده است. 43 سال بعد، تایم در سال ۲۰۲۵، رویکردی کاملاً معکوس اتخاذ کرده است. چرا تایم دوباره «هوش مصنوعی» را به‌عنوان یک مفهوم (مانند سال ۱۹۸۲) انتخاب نکرد؟ چرا روی «معماران» تمرکز کرد؟ 

فهرست هشت‌نفر‌ اصلی‌ که روی جلد مجله تایم قرار گرفته‌اند و سایر چهره‌های برجسته‌شده در گزارش، ترکیبی ناهمگون از مدیران ارشد، مهندسان و پژوهشگران را نشان می‌دهد. اما منتقدان بلافاصله اشاره کردند که این توازن به‌شکل قابل‌توجهی به‌نفع «سرمایه و مدیریت» سنگینی می‌کند تا «دانش و پژوهش خالص.» این ترکیب، صحنه نبرد قدرت در ساخت آینده‌ هوش مصنوعی را به خوبی منعکس می‌کند. ترکیب این گروه به سه دسته اصلی تقسیم می‌شود:

۱-حاکمان زیرساخت (سلاطین سخت‌افزار): جنسن هوانگ (انویدیا) و لیزا سو (ای‌ام‌دی). این افراد کسانی هستند که در حال ساخت زیرساخت فیزیکی این انقلاب هستند. بدون ریزتراشه‌ها و پردازنده‌های گرافیکی آن‌ها، هوش مصنوعی تنها در حد یک نظریه‌ انتزاعی ریاضی باقی می‌ماند. این گروه، تأمین‌کنندگان انرژی‌خام و قدرت‌محاسباتی لازم برای این دگرگونی هستند.

۲-گردانندگان بازار (سلاطین پلتفرم): سم آلتمن (اوپن‌ای‌آی)، ایلان ماسک (ایکس‌ای‌آی) و مارک زاکربرگ (مِتا). این افراد همان کسانی هستند که مدل‌های بزرگ هوش مصنوعی را آموزش می‌دهند، سرمایه‌های هنگفت جذب می‌کنند و محصولات نهایی را به‌صورت گسترده به جامعه و مصرف‌کنندگان عرضه می‌کنند. آن‌ها نیروهای اصلی در تبدیل نوآوری به محصول هستند.

۳-مدیران دانش‌پایه (دانشمندان-دست‌اندرکاران): دمیس هاسابیس (دیپ‌مایند)، داریو آمودی (آنتروپیک) و فی-فی ‌لی (آزمایشگاه‌های جهانی). این گروه، ریشه در محیط‌های دانشگاهی و پژوهشی دارند و هنوز هم هدایت تیم‌های علمی و توسعه‌ بنیادی را برعهده دارند. با‌این‌حال اکنون آن‌ها نیز ناچارند که با منطق و قواعد دنیای تجارت و مدیران‌ارشد بازی کنند و علم خود را با انگیزه‌های بازار همسو سازند.

یکی از جدی‌ترین و عمیق‌ترین انتقادها به این گزینش، غیبت معنادار آن دسته از پژوهشگران و دانشمندانی است که معماری‌های بنیادین این انقلاب را خلق کردند؛ افرادی که پایه‌های نظری هوش مصنوعی امروز را بنا نهادند، مانند نویسندگان مقاله‌ (Attention Is All You Need) که مدل‌های ترانسفورمر را به جهان معرفی کرد.

با تمرکز شدید بر مدیران عامل میلیاردر و حاکمان پلتفرم، تایم به‌طور ضمنی روایتی را تقویت می‌کند که هوش مصنوعی درواقع محصول نبوغ فردی، مدیریت سرمایه‌دارانه و سودجویانه است، نه ثمره‌ دهه‌ها تحقیقات علمی جمعی، همکاری‌های دانشگاهی و تلاش‌های بی‌پایان پژوهشگران گمنام. این دگردیسی تمرکز، یک پیام ژرف دارد: انتخاب تایم نشان می‌دهد که در سال ۲۰۲۵، هوش مصنوعی دیگر در درجه‌ اول یک «علم» یا آکادمی پژوهشی نیست، بلکه به یک «صنعت پرشتاب» و یک «سلاح ژئوپلیتیک» در صحنه‌جهانی تبدیل شده است. این انتخاب، تأیید می‌کند که قدرت و نفوذ، نه در دستان کسانی که کد را می‌نویسند، بلکه در دستان کسانی است که قوانین بازی، سرمایه‌گذاری و عرضه‌ آن به بازار را تعیین می‌کنند.

غریو آینده 

2 چرا سال ۲۰۲۵ به‌عنوان نقطه‌عطف هوش مصنوعی انتخاب شد؟ پاسخ، نه در ظهور اولیه‌ چت‌جی‌پی‌تی در سال ۲۰۲۳ نهفته است، نه در دستیابی احتمالی به هوش عمومی مصنوعی در سال‌های بعد. بلکه در تراکم بی‌سابقه‌ رویدادها و لحظات حیاتی است که در همین سال به و‌قوع پیوست.

در این مقطع، هوش مصنوعی از یک «نوآوری هیجان‌انگیز»، به یک «ضرورت اجتناب‌ناپذیر» و در مواردی، یک «تهدید وجودی» تبدیل شد. شاید تعیین‌کننده‌ترین لحظه‌ سال ۲۰۲۵، نه در سیلیکون‌ولی، بلکه در چین رقم خورد. در ژانویه ۲۰۲۵، استارتاپ چینی دیپ‌سیک، مدل هوش‌مصنوعی دیپ‌سیک-آر۱ را منتشر کرد. این رویداد، که بسیاری آن را «لحظه‌ اسپوتنیک» برای صنعت هوش مصنوعی نامیدند، تمام پیش‌فرض‌های غرب را در مورد برتری فناورانه‌ آمریکا به چالش کشید.

تا پیش‌ازاین دکترین حاکم در سیلیکون‌ولی، این بود که ایالات‌متحده به‌دلیل تحریم‌های صادرات ریزتراشه‌های پیشرفته و دسترسی انحصاری به هزاران پردازنده گرافیکی اِنویدیا اچ۱۰۰، دارای یک «خندق» نفوذناپذیر است. اما مدل (دیپ‌سیک-آر۱) نشان داد که می‌توان با استفاده از معماری‌های نوین (مانند ترکیب کارشناسان یا اِم‌اُایی) و بهینه‌سازی‌های نرم‌افزاری هوشمندانه، با کسری از هزینه و سخت‌افزار، به‌نتایج مشابه مدل‌های پیشرو آمریکایی (مانند جی‌پی‌تی-۵ و کلاد 3/5سانِت) دست یافت.

انتشار دیپ‌سیک و گزارش‌های فنی آن، باعث شد سرمایه‌گذاران دریابند که «هوش» ممکن است به کالایی ارزان تبدیل شود و حاشیه سود نجومی شرکت‌هایی مانند انویدیا پایدار نباشد. در روز ۲۷ ژانویه ۲۰۲۵، سهام انویدیا ۱۷ درصد سقوط کرد و حدود ۶۰۰ میلیارد دلار از ارزش بازار آن در یک روز دود شد – بزرگترین سقوط یک‌روزه در تاریخ بازار بورس. علاوه‌براین، آمریکا دریافت که استراتژی «تحریم سخت‌افزاری» شکست‌ خورده است.

چین با «نوآوری» محدودیت‌های «منابع» را دور زده بود. این امر منجر به تسریع نظامی‌سازی هوش‌مصنوعی در آمریکا شد. در واکنش به تهدید ناشی از ظهور دیپ‌سیک و نیاز فوری به حفظ برتری فناورانه، پاسخ آمریکا عظیم و با پشتوانه‌ دولتی بود.  سم آلتمن (اوپن‌ای‌آی)، همراه لری الیسون (اوراکل) و ماسایوشی سان (سافت‌بَنک) در کاخ سفید حاضر شدند و از پروژه‌ ۵۰۰ میلیارد دلاری استارگیت پرده برداشتند.

این پروژه که هدف‌اش ساخت دیتاسنترهایی با مقیاس گیگاوات در خاک آمریکا بود، نشان‌دهنده‌ پایان دوران «لسه‌فر» در حوزه‌ هوش مصنوعی بود. دولت ترامپ که در ژانویه‌ ۲۰۲۵ قدرت را در دست گرفته بود، با آغوش باز از این پروژه استقبال کرد. هوش مصنوعی دیگر صرفاً یک محصول تجاری نبود؛ بلکه زیرساخت حیاتی امنیت ملی محسوب می‌شد، که مستقیماً با پروژه‌های تاریخی بزرگی مانند پروژه‌ منهتن در دهه ۱۹۴۰ مقایسه می‌شد.

سال ۲۰۲۵ را باید سالی دانست که هوش مصنوعی از یک «ربات گفت‌وگوگر» صرف، فراتر رفت و به یک «کارگزار» تبدیل شد. مدل‌های نوین همچون (اوپن‌ای‌آی اُ۳) و (کلاد 3/5  اُپوس) دیگر تنها به تولید متن محدود نبودند؛ بلکه توانایی «استدلال» پیدا کردند و می‌توانستند ابزارها و برنامه‌های دیگر را کنترل کنند.

بخش مهمی از این پیشرفت، به‌دلیل قابلیت «استدلال طولانی‌زنجیره» حاصل شد؛ یعنی مدل‌ها آموختند که پیش از ارائه پاسخ، «تأمل» کرده و مراحل حل مسئله را بررسی کنند، که این قابلیت به‌شدت خطاهای توهم‌آمیز در حل مسائل پیچیده‌ریاضی و کدنویسی را کاهش داد. فی-فی لی با شرکت نوپای وُرلد لَبز، مدل‌هایی را با قابلیت «هوش فضایی» معرفی کرد که درکی سه‌بعدی از جهان فیزیکی دارند، امری که گامی حیاتی برای ورود هوش مصنوعی به دنیای فیزیکی و روباتیک محسوب می‌شود.

پانتئون خدایان جدید 

3 تایم با انتخاب هشت‌نفر روی جلد، تلاش کرده است تا طیف‌های مختلف قدرت در زیست‌بوم هوش مصنوعی را نمایندگی کند. در اینجا به تحلیل عمیق شخصیت، فلسفه و تضادهای درونی هر یک می‌پردازیم.

جنسن هوانگ، مدیرعامل اِنویدیا، در سال ۲۰۲۵ شاید مهم‌ترین فرد روی کره زمین بود. شرکت او که ارزش بازارش با نوسانات تریلیون دلاری همراه بود، به‌عنوان «تأمین‌کننده اکسیژن» برای کل صنعت هوش مصنوعی شناخته می‌شد. بااین‌حال تایم تصویر مردی را ترسیم می‌کند که در اوج قدرت، عمیقاً مضطرب است: هوانگ ۶۲ ساله، که هفت‌روز هفته و از ساعت پنج صبح کار می‌کند، اعتراف کرده که دائماً در «حالت اضطراب» از ورشکستگی به‌سر می‌برد و معتقد است، اِنویدیا همیشه «30 روز با نابودی فاصله دارد».

این ذهنیت مضطرب که ریشه در تجارب نزدیک به شکست این شرکت در دهه‌ 90 دارد، در سال ۲۰۲۵ با تهدیدات واقعی (مانند رقابت با ای‌ام‌دی و مدل‌های ارزان‌قیمت دیپ‌سیک) تشدید شد. هوانگ درعین‌حال، هوش مصنوعی را فراتر از یک صنعت می‌بیند؛ آن را «موتور تولید ناخالص داخلی» آینده می‌خواند و در چارچوب تفکر تکنوناسیونالیستی، بر این باور است که هر کشوری باید به ساخت «هوش مصنوعی حاکمیتی» خود بپردازد.

سم آلتمن، مدیرعامل اوپن ای‌آی در سال ۲۰۲۵ نقشی فراتر از یک مدیرعامل ایفا کرد و عملاً به «دیپلمات ارشد» هوش مصنوعی تبدیل شد. او در ژوئن همان سال، مانیفست خود را با عنوان «تکینگی (سینگولاریتی) ملایم» در یک مقاله‌ وبلاگی منتشر کرد. فلسفه‌ تکینگی ملایم او تلاشی بود برای کاهش ترس عمومی از «فرابشری‌شدن» هوش مصنوعی؛ او استدلال می‌کرد که تکینگی (نقطه‌ای که هوش ماشین از انسان فراتر می‌رود) یک انفجار ناگهانی نخواهد بود، بلکه فرآیندی تدریجی و قابل مدیریت است که در آن «شگفتی‌ها، عادی می‌شوند.»

اما در این مسیر، یک تضاد بزرگ خودنمایی می‌کرد: درحالی‌که آلتمن از «توزیع عادلانه» و لزوم «درآمد پایه همگانی» سخن می‌گفت، تمرکز عظیم قدرت و ثروت در مراکز داده‌ پروژه‌ استارگیت نشان می‌داد که مسیر واقعی صنعت به سمت تمرکز شدید ثروت است، نه توزیع آن. ازاین‌رو منتقدان او را متهم می‌کنند که با عادی‌سازی مفاهیم پایان بازی هوش مصنوعی، جامعه را برای سلب مسئولیت انسانی در قبال آینده آماده می‌کند.

حضور ایلان ماسک، مدیرعامل ایکس در این فهرست اجتناب‌ناپذیر بود، چراکه شرکت ایکس‌ای‌آی او، با راه‌اندازی ابررایانه «کُلوسوس» در تنسی، خود را به‌عنوان رقیب جدی اوپن‌ای‌آی تثبیت کرد. با‌این‌حال نقش اصلی ماسک در سال ۲۰۲۵، بُعدی سیاسی داشت. مدل‌های گراک او با وعده «حقیقت‌جویی محض» و بدون فیلترهای سیاسی رایج در مدل‌های گوگل یا اوپن‌ای‌آی عرضه شدند؛ مدل‌هایی که گاهی به‌خاطر تولید محتوای بسیار جنجالی مورد انتقاد شدید قرار گرفتند، اما ماسک آن‌ها را نماد آزادی‌بیان در عصر الگوریتم نامید.

نزدیکی او به دولت ترامپ و نقش احتمالی‌اش در «کمیسیون بهره‌وری دولت»، او را به پلی میان سیلیکون‌ولی و کاخ سفید تبدیل کرد. ماسک نماینده‌ جناح «شتاب‌گرا» است؛ گروهی که معتقدند مسائل ایمنی نباید مانع سرعت در توسعه هوش مصنوعی شوند، به‌ویژه در رقابت فزاینده با چین.

دمیس هاسابیس،  مدیرعامل گوگل دیپ‌مایند، نماینده‌ آرمان‌گرایی علمی در این گروه است. دریافت جایزه نوبل شیمی در سال ۲۰۲۵ (مشترک با جان جامپر) برای پروژه آلفافولد، نقطه اوج ادغام موفقیت‌آمیز هوش مصنوعی و علوم طبیعی بود. آلفافولد با پیش‌بینی ساختار سه‌بعدی تقریباً تمام پروتئین‌های شناخته‌شده، موفقیتی عظیم کسب کرد؛ هاسابیس این دستاورد را «فشرده‌سازی یک‌میلیارد سال تحقیق دکترا در یک‌سال» توصیف کرد.

از دیدگاه او، هدف نهایی هوش مصنوعی صرفاً ساخت ربات‌های گفت‌وگوگر نیست، بلکه حل مسائل بنیادین بشریت در حوزه‌هایی چون انرژی، بیماری و مواد است. او برخلاف ایلان ماسک، رویکردی محتاطانه‌تر دارد و هشدار می‌دهد که صرفاً بزرگ‌تر کردن مدل‌ها برای رسیدن به هوش عمومی مصنوعی، کافی نیست و صنعت هنوز به «نوآوری‌های بنیادین» بیشتری نیاز دارد.

مارک زاکربرگ مدیرعامل متا که سال‌ها با مدل‌های لاما و رویکرد متن‌باز خود را به‌عنوان «رابین هود» هوش مصنوعی معرفی می‌کرد (کسی که فناوری را از انحصار گوگل و اوپن‌ای‌آی خارج می‌کند)، در سال ۲۰۲۵ یک چرخش استراتژیک بزرگ داشت. گزارش‌ها نشان داد که شرکت او ـ مِتا ـ در حال توسعه مدلی بسته و تجاری با نام رمز «پروژه‌ آووکادو» است که قرار است در سال ۲۰۲۶ عرضه شود.

این تغییر ناگهانی نشان‌دهنده‌ فشار شدید سهامداران، برای کسب درآمد مستقیم از سرمایه‌گذاری‌های عظیم در حوزه‌ هوش‌مصنوعی بود. زاکربرگ به این نتیجه رسید که در جنگ تمام‌عیار هوش مصنوعی، ایدئولوژی «متن‌باز» محدودیت‌های جدی دارد و برای بقا در کنار غول‌های فناوری، باید مسیر کسب‌و‌کار انحصاری را در پیش بگیرد.

داریو آمودی، مدیرعامل آنتروپیک، شرکتی که با وعده‌ «ایمنی» در هوش مصنوعی تأسیس شد، در سال ۲۰۲۵ با یک پارادوکس اخلاقی جدی مواجه گردید. برای اینکه مدل‌های ایمن او (سری کلاد) در بازار همچنان مرتبط و مورد استفاده باقی بمانند، او چاره‌ای جز مشارکت در مسابقه‌ افزایش قدرت و ظرفیت محاسباتی نداشت. دکترین آمودی این بود که «ایمنی» بدون «قدرت»، بی‌معنی است؛ اگر مدل‌های ایمن ضعیف باشند، هیچ‌کس از آن‌ها استفاده نخواهد کرد. او در مقالات و سخنرانی‌هایش در سال ۲۰۲۵ صریح‌تر از همیشه هشدار داد که این مدل‌ها پتانسیل نابودی تا ۵۰ درصد از مشاغل دفتری را دارند و می‌توانند خطرات جدی برای امنیت ملی ایجاد کنند.

فی-فی لی، مدیرعامل وُرلد لَبز، با مفهوم «هوش فضایی» تلاش کرد تا هوش مصنوعی را از محدوده متن و پیکسل خارج کرده و به دنیای فیزیکی وارد کند؛ شرکت نوپای او، وُرلد لَبز، روی مدل‌هایی کار می‌کند که قوانین فیزیک جهان واقعی را درک می‌کنند.

لیزا سو، مدیرعامل ای‌ام‌دی، تنها کسی بود که جرأت کرد انحصار سخت‌افزاری اِنویدیا را به چالش بکشد. چیپ‌های سری ام‌آی۳۵۰ او نشان دادند که جایگزینی برای محصولات جنسن هوانگ وجود دارد و این امر به شرکت‌های بزرگ فناوری، قدرت چانه‌زنی حیاتی در برابر غول سخت‌افزار داد.

افق 50 ساله: جهان در ۲۰۷۵

4 اگر سال ۲۰۲۵ آغاز عصر ماشین‌های متفکر است، 50 سال بعد جهان چه‌شکلی خواهد داشت؟ گزارش تایم و تحلیل‌های پیرامونی، سه سناریوی کلان را برای سال ۲۰۷۵ ترسیم می‌کنند.

در این دیدگاه خوش‌بینانه و آرمان‌شهری (یوتوپیا) که توسط افرادی چون جنسن هوانگ و سم آلتمن ترویج می‌شود، هوش مصنوعی مسیر را برای عصر پساکمیابی هموار می‌کند و هزینه‌ کالاها و خدمات را تقریباً به صفر می‌رساند. دمیس هاسابیس پیش‌بینی می‌کند که تا سال ۲۰۷۵، هوش‌مصنوعی با حل تمام بیماری‌های زیست‌شناختی (بیولوژیک)، به‌شدت طول عمر انسان را افزایش خواهد داد.

علاوه بر این، با حل مشکل همجوشی هسته‌ای توسط هوش مصنوعی، انرژی نامحدود در دسترس قرار می‌گیرد و انسان به یک گونه‌ بین‌سیاره‌ای تبدیل خواهد شد، که این امر محدودیت‌های کنونی زمین را برای همیشه از بین می‌برد. منتقدان و حتی برخی از خودِ معماران هوش مصنوعی (مانند ایلان ماسک) هشدار می‌دهند که در سناریوی بدبینانه (دیستوپیا)، انسان تا سال ۲۰۷۵ ممکن است به‌طورکامل «عاملیت» و قدرت تصمیم‌گیری خود را از دست بدهد.

در این چشم‌انداز، اگر هوش ماشین میلیاردها برابر انسان شود، ما در بهترین حالت به «حیوانات خانگی» محبوب آن‌ها تبدیل خواهیم شد؛ موجوداتی‌که در رفاه و آسایش کامل به‌سر می‌برند، اما عملاً هیچ قدرتی برای تصمیم‌گیری یا تغییر سرنوشت خود ندارند. بدتر از آن، اگر تمام ثروت تولیدشده توسط هوش مصنوعی در انحصار همان «معماران» و مالکان الگوریتم‌ها باقی بماند، جامعه ۲۰۷۵ به دو طبقه مجزا تقسیم خواهد شد؛ مالکان خدای‌گونه‌ الگوریتم‌ها و توده‌های بی‌مصرف که صرفاً با دریافت درآمد پایه، حیات خود را ادامه می‌دهند.

سناریوی سوم، بر ادغام بیولوژیک و دیجیتال تأکید دارد که پروژه‌هایی مانند نورالینک مظهر آن هستند. در این دیدگاه، مرز میان انسان و ماشین تا سال ۲۰۷۵ به‌طورکامل ازبین‌رفته است؛ ما دیگر با هوش مصنوعی صرفاً «صحبت» یا تعامل نمی‌کنیم، بلکه آن را «تجربه» و حس می‌کنیم. 

معمارانی بر فراز ابرها، بدون نردبان

انتخاب «معماران هوش مصنوعی» به‌عنوان شخصیت سال ۲۰۲۵، انتخابی است که تاریخ قضاوت سختی درباره آن خواهد داشت. این هشت‌نفر (و همتایانشان)، نه‌تنها تکنولوژی، بلکه ساختار واقعیت را تغییر داده‌اند. آن‌ها شبیه پرومته‌هایی هستند که آتش را دزدیده‌اند، اما برخلاف پرومته، خودشان بر مسند خدایان تکیه زده‌اند. تصویر آن‌ها روی جلد تایم، معلق در آسمان، نمادی دقیق از وضعیت بشریت در سال ۲۰۲۵ است؛ ما به ارتفاعات خیره‌کننده‌ای از توانایی تکنولوژیک رسیده‌ایم، اما زیر پایمان خالی است.

سازه‌های نهادی، اخلاقی و قانونی ما (مانند همان ساختمان نیمه‌کاره در عکس ۱۹۳۲) هنوز کامل نشده‌اند. آیا این معماران ما را به سلامت، به طبقه بعدی تمدن خواهند برد؟ یا سقوطی در انتظار است؟ پاسخ این سوال را نه در کدهای آن‌ها، بلکه در تصمیمات سیاسی و اخلاقی سال‌های پیش‌ِرو خواهیم یافت. آنچه مسلم است، این است که در سال ۲۰۲۵، بشریت کنترل فرمان را با مخلوقات خود شریک شد و دیگر هرگز به‌تنهایی رانندگی نخواهد کرد.

به کانال تلگرام هم میهن بپیوندید

مطالب ویژه
دیدگاه

ویژه فناوری
پربازدیدترین
آخرین اخبار