| کد مطلب: ۵۸۳۷۳

نزاع با اندیشمندان/درباره واکنش خانه اندیشمندان علوم انسانی به سخنان شهردار تهران و رویارویی بی پایان او با این نهاد

پاسخ‌های علیرضا زاکانی، شهردار تهران به انتقادهای دانشجویی که در روز ۱۶ آذرماه، برخورد او با خانه اندیشمندان علوم انسانی را نشانه‌ای از اعتقاد نداشتن او به آزادی اندیشه دانسته بود، منجر به پاسخ بلندبالای این نهاد شد تا بار دیگر موضوع برخورد شهرداری تهران با این مجموعه خبرساز شود.

نزاع با اندیشمندان/درباره واکنش خانه اندیشمندان علوم انسانی به سخنان شهردار تهران و رویارویی بی پایان او با این نهاد

پاسخ‌های علیرضا زاکانی، شهردار تهران به انتقادهای دانشجویی که در روز 16 آذرماه، برخورد او با خانه اندیشمندان علوم انسانی را نشانه‌ای از اعتقاد نداشتن او به آزادی اندیشه دانسته بود، منجر به پاسخ بلندبالای این نهاد شد تا بار دیگر موضوع برخورد شهرداری تهران با این مجموعه خبرساز شود. زاکانی در آن نشست بنا به سیاقی که البته اغلب جز آن‌هم نمی‌توان از او انتظار داشت، گفته بود: «این‌ها که می‌گویی شعار است؛ قصه نگو، بگیر بشین» ولی اینک باید دید در برابر نکات مهمی که در بیانیه آخر خانه اندیشمندان آمده است، چه جوابی در چنته دارد؟ 

بدقولی‌های زاکانی

خانه اندیشمندان علوم انسانی در یک‌دهه اخیر همانی بود که ژاله آموزگار استاد برجسته زبان و ادبیات فارسی، وقتی دو سال پیش زمزمه‌های عزم جزم شهرداری تهران و علیرضا زاکانی برای تعطیلی آن به گوش می‌رسید، این نهاد فرهنگی را بدان تشبیه کرد؛ پایگاهی برای حضور و سخنرانی صاحبنظران و یادکرد خدمات خدمتگزاران فرهنگ. همو در پایان پیام کوتاه خود زنهار داده بود: «آیا خردمندانه‌تر نیست که به‌جای بریدن درختان بارور، در آبیاری آن‌ها بکوشیم و اگر نیازی به ایجاد مرکز فرهنگی دیگری هست، نهال جدیدی بکاریم؟»

واکنش شهردار تهران به این سخن و صدها سخن ناموران دیگر عرصه فرهنگ، البته از این‌گوش شنیدن و از آن‌گوش در کردن بوده است. آنقدر سماجت ورزید و از این‌دادگاه به آن‌دادگاه رفت تا بتواند بهانه‌ای برای اخراج عوامل این موسسه از مکان ساختمان خیابان ورشو بیابد و ظفرمندانه قدرت خود را به رخ متفکران قوم بکشد.

با آنچه البته از او پیش‌تر نیز دیده و شنیده بودیم، بیش‌ازاین انتظار نمی‌رفت. او زمانی در مناظره‌های انتخاباتی خطاب به پزشکیان و وقتی مورد این پرسش قرار گرفته بود که «تا آخر می‌مانی؟»، برای اینکه دیگران را گمراه کند که کاندیدای پوششی نیست، گفته بود: «تا آخر می‌مانم و نمی‌گذارم رئیس‌جمهور شوی». بدان حرف‌اش که عمل نکرد.

بعدتر در ماجرای بازپس‌گیری ساختمان ورشو نیز بار دیگر بدقولی خود را علنی ساخت؛ وقتی اردیبهشت‌ماه امسال، مسعود پزشکیان پس از درخواست ۴۴ انجمن علمی و استمداد خانه اندیشمندان، هم با او تلفنی صحبت کرد و هم خطاب به او نوشت: «جناب آقای زاکانی، برای استفاده عزیزان نخبه از آن مجموعه، دستور فرمایید مشکل را حل نمایند. آن‌ها می‌توانند تأثیر بسیار مهمی در جامعه داشته باشند.» این‌بار نیز زاکانی نخست گفت، نسبت به اجرای‌احکام پیگیری نخواهد کرد و خانه اندیشمندان می‌تواند به کار خود ادامه دهد، اما فقط دوهفته پس از آن، در روزهای پایانی همان‌ماه، با پیگیری شهرداری تهران، اجراییه رسمی دادگاه مبنی بر تخلیه ساختمان و تحویل آن به شهرداری، به خانه اندیشمندان ابلاغ شد و پس از تخلیه ساختمان، آه از نهاد بسیارانی برآمد؛ آن‌گاه که فیلمی کوتاه نشان می‌داد، مردی تیشه‌به‌دست در حال تخریب تابلوی این موسسه است.

عادت انحصارطلبی و گریز از رقابت سالم 

زاکانی در 16 آذرماه البته از این نیز گفته بود که نمی‌توان اندیشمندان را به گروهی خاص تقلیل داد و باید این نهاد برای دیگر صاحبنظران نیز جایی باز کند. گویی در ذهن زاکانی، عمده مدیران و مشارکت‌کنندگان در برنامه‌های خانه اندیشمندان به جناح سیاسی خاصی یعنی اصلاح‌طلبان و تحول‌خواهان تعلق دارند، بنابراین این تعلق‌ها مانع از حضور و دعوت از همفکران اندیشمند زاکانی در برنامه‌های این مجموعه شده است.

این البته نباید چندان محل تعجب باشد زیرا برای زاکانی و دوستانش مدت‌هاست راندن در جاده‌های اختصاصی و بردن در رقابت‌های بدون رقیب به امری عادی بدل شده است. اینجا هم او چنان سخن می‌گوید که گویی کسی مانع مشارکت افراد در نهادهای علمی شده است.

از نظر زاکانی احتمالاً شکل مناسب مدیریت چنین مجموعه‌ای چیزی است شبیه برگزاری انتخابات دو مجلس اخیر که در آن نمایندگانی با آرای اندک، خود را نماینده مردم تلقی می‌کنند. همین امر ازقضا در پاسخ خانه اندیشمندان نیز انعکاس یافته است:«برخلاف ادعای شهردار تهران، خانه اندیشمندان علوم انسانی در طول سال‌های فعالیت خود همواره محلی برای گفت‌وگو و تضارب آرای جریان‌های مختلف فکری و فرهنگی مختلف کشور و چتر فراگیری برای اصحاب علم و فرهنگ بوده است و ظرفیت‌های موجود در ساختمان ورشو را به‌صورت عادلانه و با روی‌گشاده در اختیار بیش از ۲۷۰ انجمن علمی، موسسه فرهنگی و نهاد مدنی قرار داده بود.

بنابراین ادعای شهردار تهران مبنی بر اینکه با تعطیلی خانه اندیشمندان درصدد بوده که زمینه استفاده همه گروه‌ها و مجموعه‌های علمی و فرهنگی از ظرفیت موجود در ساختمان ورشو را فراهم سازد، نادرست و عوام‌فریبانه است. نگاهی گذرا به فهرست فعالیت‌های خانه اندیشمندان نشان می‌دهد که این موسسه از تمام طیف‌های فکری و فرهنگی موجود در جامعه برای پربار کردن جلسات و نشست‌ها بهره گرفته است.»

بستن راه‌های تعامل

بیانیه خانه اندیشمندان اما حاوی نکات مهم دیگری نیز هست. ازجمله نشان می‌دهد زاکانی تقریباً تمام راه‌های مصالحه و تعامل را بسته است و نه‌فقط به توصیه پزشکیان وقعی ننهاده، بلکه حتی پیشنهاد هیئت‌امنایی شدن مجموعه را ـ که به‌طور رسمی از طرف 14عضو شورای شهر تهران (دوسوم اعضا) مطرح شده، رئیس شورا هم با آن موافقت کرده بود و خانه اندیشمندان نیز با آن مخالفتی نداشت ـ درعمل منتفی کرده است: «شهرداری تهران به‌رغم اعلام موافقت با این پیشنهاد و درحالی‌که روند گفت‌وگو و توافق در مسیر مناسبی قرارگرفته بود، تنها نیم‌ساعت پس از تاکید آقای چمران در صحن علنی شورا برای تسریع بر انجام این توافق، ساختمان ورشو را به تصرف خود درآورد و فضا را برای تعامل، گفت‌وگو و توافق مسدود کرد و خانه اندیشمندان را برای تخلیه کامل ساختمان تحت‌فشار  قرار داد.»

قیاس مع‌الفارق

یکی دیگر از بخش‌های حاشیه‌ساز زاکانی در مراسم 16 آذرماه، مقایسه وضعیت خانه اندیشمندان علوم انسانی با بانک آینده بود: «مسئله ملک خانه اندیشمندان عین مسئله بانک آینده است. دانشجو نباید قصه بگوید، باید حرف متقن بزند. ارزش ملک خانه اندیشمندان علوم انسانی ۱۵۰۰ میلیارد است و این ملک عمومی است. نمی‌توانیم آن را در اختیار یک عده بگذاریم.» همین شباهت‌سازی نیز موجب واکنش خانه اندیشمندان شده است: «شهردار تهران با بی‌شرمی، موضوع خانه اندیشمندان علوم انسانی را مشابه اختلاس در بانک آینده دانسته اما این یک قیاس مع‌الفارق است؛ چراکه سرسوزنی مشابهت بین این دو موضوع وجود ندارد و اساساً اختلاف شهرداری تهران با خانه اندیشمندان، هیچ ارتباطی با موضوعات مالی ندارد.

شهردار تهران با طرح این ادعا توهین بزرگی به اصحاب علم و فرهنگ، پیشکسوتان و فرهیختگان کشور و خدمتگزاران ایشان در خانه اندیشمندان کرده است؛ بزرگان و فرزانگانی که عاشقانه و بدون چشمداشت مالی برای اعتلای ایران، ارتقای اندیشه و ارائه خدمات فرهنگی فاخر به شهروندان تهرانی و هموطنان فرهیخته در اقصی‌نقاط ایران و جهان، در خانه اندیشمندان جمع می‌شدند و تنها انتظارشان این بود که علم و فرهنگ میدان تاخت‌وتاز دعواهای جناحی و سیاسی نشود.»

با وجدان آگاه جامعه چه می‌کنید؟

آنچه زاکانی با خانه اندیشمندان علوم انسانی کرد، نه نخستین تجربه از مواجهه قدرتمداران با اهالی فرهنگ و دانشگاه است و نه آخرین آنها خواهد بود، اما به هر روی با این تصمیم‌های او، نه فقط مشکلی حل نخواهد شد، بلکه مشکلی نیز بر مشکلات پیشین اهالی فرهنگ بار خواهد شد ضمن اینکه باید دید همانطور که در بیانیه خانه اندیشمندان آمده است: «شهردار تهران در برابر نهیب وجدان آگاه و بیدار جامعه و پرسش از علت خاموش کردن چراغ یک مجموعه فرهنگی که سرمایه اجتماعی بزرگ و ارزشمندی برای کشور ایجاد کرده بود، چه پاسخی دارد؟» 

به بیانی دیگر اگر زاکانی توانست از ظرفیتهایی گسترده همچون سازمان فرهنگی هنری شهرداری، و صدها فرهنگسرا، خانه فرهنگ، کتابخانه و ... استفاده بهینه‌ای داشته باشد، از خانه اندیشمندان نیز خواهد توانست. همین امر نیز در بیانیه مورد توجه قرار گرفته است: «آیا شهرداری تهران به جای اختصاص این همه وقت و انرژی برای گرفتن ساختمان ورشو بهتر نبود صدها ساختمان بلا استفاده و راکد خود در سطح شهر را برای انجام فعالیت های فرهنگی فعال می‌کرد؟»

به کانال تلگرام هم میهن بپیوندید

مطالب ویژه
دیدگاه

ویژه بیست‌و‌چهار ساعت
آخرین اخبار