اقتصاد هوش مصنوعی در ایران
در سالهای اخیر که هوش مصنوعی از یک فناوری نوظهور به زیرساختی راهبردی برای رشد اقتصادی اغلب کشورها تبدیل شده است، زمزمههای اهمیت و اثرگذاری آن از منظر اقتصادی در کشور ما به گوش میرسد.
در سالهای اخیر که هوش مصنوعی از یک فناوری نوظهور به زیرساختی راهبردی برای رشد اقتصادی اغلب کشورها تبدیل شده است، زمزمههای اهمیت و اثرگذاری آن از منظر اقتصادی در کشور ما به گوش میرسد. زیرساختی که به همان نسبتی که فرصت میآفریند، میتواند شکافها و نابرابریهای جدیدی ایجاد کند. موج توجه به هوش مصنوعی چندسالی است که بالا گرفته، اما فاصلهی میان سرعت تحول جهانی و توان سیاستگذاری داخلی، هر روز بیشتر به چشم میآید.
اکنون مسئلهی اصلی ما دیگر این نیست که «هوش مصنوعی چه هست؟»، بلکه این است که «چگونه میتواند بهرهوری ملی را افزایش دهد و همزمان از انحصارهای خطرناک جلوگیری شود؟»؛ پرسشی بنیادین که در قلب اقتصاد دیجیتال ایران جای گرفته است. نخستین نکتهای که باید به آن توجه کرد، شکاف مقرراتی است. رشد هوش مصنوعی در جهان بهقدری سریع بوده که بسیاری از کشورها نیز هنوز چارچوبهای پایدار و جامعی برای آن تدوین نکردهاند.
بااینحال تفاوت مهمی میان ایران و کشورهای پیشرو وجود دارد: آنها تقریباً از مرحلهی سیاستگذاری عبور کردهاند و حالا همزمان، هم مشغول قانونگذاری، هم سرمایهگذاری و بهرهوری در بهکارگیری آن هستند. اما ما هنوز در مرحله گفتوگو و بیان دغدغهها قرار داریم! نبود قوانین شفاف دربارهی مالکیت داده، حقوق ناشی از تولید محتوا با کمک مدلهای مولد، مسئولیتپذیری الگوریتمی و استانداردهای امنیت داده، باعث شده که توسعه داخلی هوش مصنوعی اغلب با ابهام، ناهمگونی و بعضاً خطرات اجتماعی همراه شود.
در غیاب چنین چارچوبی، نمیتوان انتظار داشت کسبوکارها و سرمایهگذاران صرفاً با اعتماد به آینده سرمایهگذاری کنند یا دانشگاهها و بخش خصوصی در تعامل مؤثر و چرخهی اقتصادی هوش مصنوعی قرار بگیرند. ازسویدیگر فرصتهای بهرهوریای که هوش مصنوعی ایجاد میکند، برای اقتصاد ایران بسیار تعیینکننده است.
بخش بزرگی از اقتصاد ما سالهاست با بهرهوری پایین دستوپنجه نرم میکند؛ از صنعت گرفته تا دولت و خدمات. هوش مصنوعی – بهویژه نسل جدید مدلهای مولد، سامانههای پیشبینی و ابزارهای پردازش خودکار ـ میتواند در کوتاهمدت اثرات قابل اعتمادتری نسبت به بسیاری از سیاستهای کلاسیک، تحریک اقتصادی ایجاد کند.
برای نمونه، در صنایع تولیدی میتواند باعث کاهش توقف خطوط، بهبود نگهداری تجهیزات و کاهش ضایعات شود. در بخش مالی میتواند مدیریت ریسک، پایش تراکنشها و تخصیص هوشمند منابع را تقویت کند. حتی در دولت، بهشرط اراده و شفافیت، میتواند سادهسازی فرآیندهای اداری، کاهش بروکراسی و افزایش کیفیت خدمات عمومی را امکانپذیر کند.
اما دستیابی به این مزایا بدون دسترسی به داده و زیرساختهای پایش و پالایش داده، قابل تصور نیست. بخش بزرگی از دادههای عمومی و دولتی همچنان در سطوح مختلف اداری محبوس است و امکان استفادهی پژوهشی یا نوآورانه از آنها فراهم نیست. درحالیکه تجربه کشورهای موفق نشان داده که بازکردن دادههای غیرحساس دولتی مانند دادههای سلامت یا حملونقل میتواند ظرف چندسال، اکوسیستم بزرگی از شرکتهای مبتنی بر هوش مصنوعی ایجاد کند.
بنابراین، اگرچه سیاستگذاری هوش مصنوعی مهم است، اما بدون شفافیت، درعمل حرکت چندانی صورت نخواهد گرفت. در کنار فرصتها و چالشها، موضوع تهدید انحصار دیجیتال یکی از حساسترین بخشهای این بحث است. هوش مصنوعی ماهیتاً فناوریای مقیاسگراست؛ هرچه داده، توان محاسباتی و دسترسی به بازار بیشتری داشته باشید، احتمال موفقیت بیشتر است.
همین ویژگی میتواند منجر به شکلگیری انحصارهای قدرتمند هم شود؛ انحصارهایی که کنترل جریان داده و توزیع قدرت اقتصادی را در دست میگیرند. در ایران نیز نشانههایی از این روند دیده میشود؛ برخی شرکتهای بزرگ با اتکا به دادههای انباشته، در حال ساخت مزیتهای رقابتیای هستند که رقبا را بهتدریج حذف میکند.
انحصار در حوزههای مبتنی بر هوش مصنوعی فقط یک مسئله اقتصادی نیست؛ مسئلهای سیاسی، اجتماعی و حتی فرهنگی است، زیرا شرکتی که دادهها و الگوریتمها را کنترل میکند، کنترل رفتار کاربر، جریان اطلاعات و حتی قالبهای تصمیمگیری را نیز در دست دارد. بنابراین لازم است قانونگذار، همانطور که کشورهای دیگر تجربه کردهاند، از همین امروز به ابزارهای ضدانحصار، مقررات شفاف درباره دسترسی منصفانه به داده و استانداردهای قابل رقابت فکر کند. گام مهم بعدی، سرمایهگذاری هدفمند است.
کشورهای مختلف راههای متفاوتی را رفتهاند، اما همهی آنها یک وجه مشترک دارند؛ بدون سرمایهگذاری دولت در زیرساختهای پایه مانند ابرمحاسباتی، شبکههای داده و حمایت از پژوهش، بخش خصوصی بهتنهایی نمیتواند رقابت منطقهای یا جهانی ایجاد کند. در ایران نیز لازم است نگاه بودجهای و حمایتی به هوش مصنوعی از سطح شعار به سطح برنامهریزی واقعی ارتقا یابد.
ایجاد مراکز داده امن، دسترسی پژوهشگران به توان پردازشی، تسهیل همکاری بین دانشگاه و صنعت و حمایت از شرکتهای نوپا در مراحل اولیه، همگی از ملزومات یک اکوسیستم پایدار هستند. درنهایت باید گفت که اقتصاد هوش مصنوعی برای ایران یک مسیر استراتژیک و ضروری است.
باتوجه به فشارهای تحریمی و محدودیتهای سنتی رشد و نیاز به جهش بهرهوری، این فناوری میتواند یکی از معدود ابزارهایی باشد که به کشور امکان میدهد مسیر توسعه خود را بازتعریف کند. اما اگر این تحول بدون مقررات دقیق، بدون سیاست داده، بدون شفافیت، بدون سرمایهگذاری هدفمند و بدون نظارت بر انحصار پیش رود، نهتنها بهرهوری افزایش نخواهد یافت، بلکه شکافهای اجتماعی و اقتصادی نیز عمیقتر میشود.
بنابراین اکنون زمان آن رسیده که کشور ما نیز رویکردی فعال و نه واکنشی نسبت به هوش مصنوعی اتخاذ کند. با ترکیبی از سیاستگذاری هوشمند، بازکردن دادههای عمومی، توسعه زیرساختها و ایجاد فضای رقابتی سالم، میتوان اقتصاد هوش مصنوعی را نه بهعنوان یک تهدید، که بهعنوان موتور محرک یک تحول بزرگ در اقتصاد دیجیتال کشور تبدیل کرد.