پلنگی که ماه را فتح کرد/به بهانه خداحافظی کورش یغمایی از دنیای موسیقی
یغمایی اینک ۷۹ سال سن دارد و بیراه نیست، بگوییم بیش از ۷۰ سال از عمرش را با موسیقی گذرانده است، چه زمانیکه در کودکی به یادگیری ساز سنتور مشغول شد، چه بعدتر که به گیتار گرایش پیدا کرد و نقش او با گیتاری در دست، به یکی از شمایل خاطرهساز موسیقی ایرانی بدل شد
چندیپیش کورش یغمایی با انتشار خبری در اینستاگرام، از خداحافظی خود با دنیای موسیقی همزمان با انتشار آخرین آلبوماش، که از سوی یک کمپانی آمریکایی تهیه شده و ناماش «پلاک ۴۴» است، خبر داد و در پیامی کوتاه نوشت: «دستکم شما یاران مهربانم آگاه هستید که برای ادامه کار در زمینه موزیک و گذر از این کورهراه سنگلاخ و دشوار، آن هم با نداشتن کمترین امکانات، هرآنچه در توان داشتهام برای فرهنگ و هویت پرشکوه و ورجاوند ایران نازنینم بهکار گرفتهام. خداوند ایران را بپاید.»
یغمایی اینک ۷۹ سال سن دارد و بیراه نیست، بگوییم بیش از 70 سال از عمرش را با موسیقی گذرانده است، چه زمانیکه در کودکی به یادگیری ساز سنتور مشغول شد، چه بعدتر که به گیتار گرایش پیدا کرد و نقش او با گیتاری در دست، به یکی از شمایل خاطرهساز موسیقی ایرانی بدل شد؛ بهخصوص وقتی او در آغاز دهه ۱۳۵۰ با فروش بیش از پنج میلیون نسخهای «گل یخ»، گویی رهِ صدساله را یکشبه پیمود و بسیاری از جوانان را به این سبک و موسیقی متمایزی که در نامیدناش به راک اختلاف دیدگاههایی وجود دارد، علاقهمند کرد.

این ترانه هم شهرت جهانی پیدا کرد، هم در آن دوران و حتی در سالهای اخیر همواره موردتوجه قرار گرفته؛ چنانچه در سال ۲۰۱۸، ناز خواننده رپ آمریکایی، ملودی آهنگ «آدم و حوا» را از آهنگ «گل یخ» یغمایی سمپل کرد یا چندیپیش صفحات مجازی باشگاههای معتبر فوتبال اروپا، ملودی این ترانه را بازتاب دادند.
یغمایی فقط «گل یخ» را نخوانده
نام یغمایی با «گل یخ» گره خورده، اما واقعیت آن است که این اشتهار گاهی مانع توجه به دو موضوع بسیار مهم در زیست هنری او شده است؛ یکی، سایر آثار بسیار مهمی که در تمام این دههها فعالیت ساخته است و دیگری، ممنوعیتها و محدودیتهای مخربی که او در سالهای پس از انقلاب پیش روی خود دید و موسیقی ایرانی را از یکی از فرصتهای طلایی آشنایی نسل جوانتر با موسیقی مهم و جدی، محروم کرد.
با همه این توصیفات، یغمایی هیچگاه کار موسیقی را رها نکرد و با هر مشقتی بود، از این عرصه دست نکشید. بعدتر پسرش کاوه نیز همراه پدر در این راه شد و بدینترتیب امروز وقتی کارنامه یغمایی را مرور میکنیم، با آثاری قابل تأمل و شنیدنی مواجه میشویم که شاید نظیر «گل یخ» به حافظه جمعی راه نیافته باشند، اما استاندارد ساخته شدهاند و بعید نیست روزی دوباره کشف شوند.
آلبومهای یغمایی
یغمایی اولین آلبوم استودیویی خود را در سال ۱۳۵۲ منتشر کرد. در این آلبوم، ترانههایی همچون «ریحان»، «هوار هوار»، «شب یلدا» و «پاییز» نیز بسیار موردتوجه قرار گرفت و در آن یغمایی با ترانهسراهایی بزرگ نظیر منصور تهرانی، اردلان سرفراز و رحیم معینیکرمانشاهی همکاری کرد. این آلبوم دههها بعد نیز به دست یک کمپانی معتبر آمریکایی منتشر شد.

با همه این موفقیتها، یغمایی پس از انقلاب ۱۶ سال از خوانندگی محروم ماند تا اینکه در سال ۱۳۷۳، با آلبوم «سیب نقرهای» به میدان موسیقی بازگشت. در این آلبوم، یغمایی سراغ اشعار شاعران معروفی همچون سعدی، حسین منزوی و مشفق کاشانی رفت، بهخصوص با ترانهای که نام آلبوم نیز براساس آن انتخاب شده بود، دوباره ناماش بر سر زبانها افتاد.
دو سال بعد و در سال ۱۳۷۵، آلبوم «ماه و پلنگ» موفقیتی دیگر برای یغمایی بهبار آورد؛ بهویژه کاری که او روی اشعار حسین منزوی انجام داده بود، موردتوجه قرار گرفت. ازقضا میان شعر منزوی و وضعیت یغمایی، شباهتی نیز انگار وجود داشت. شاید بههمیندلیل یغمایی ترجیح داده بود در آغاز این اثر، متنی را نیز با بیان خود دکلمه کند: «میگویند پلنگ را خوی غریبی است، که هیچکس و هیچچیز را بالاتر از خود نمیتواند دید.
در شبهای بدر کامل، دیدار ماه بلندتر، پلنگ را به خشم و جنونی میکشاند که از سنگها و صخرهها برجهد و حریف گستاخ را از افلاک به خاک فرو کشد. فاجعه زندگی پلنگ نیز وقتی شکل میگیرد که میپندارد در جهشی از فراز قله بر ماه دست خواهد یافت، اما غرور شکسته پلنگ وقتی به باطلبودن خیالش پی میبرد، که به خیره، چنگ در هوا زده و نومید و خسته با استخوانهای درهمشکسته از پرواز بیثمرش بر صخرههای تیز، فرو افتاده است و زخمهای مهلکاش مهتاب را به خون میآلاید.»
منزوی، یغمایی را میسرود
یغمایی از منظری، پلنگ موسیقی ایران بود که در برخی آثارش ازقضا فاتح ماه نیز شد. مروری بر کارنامه او در سالهای بعد در آلبومهایی نظیر «کابوس» و «تفنگ دسته نقره» نشان میدهد، میان او و ذهنیتی که در شعر منزوی وجود دارد، قرابتهایی روحی وجود دارد و انگار منزوی آن، شاعری است که یغمایی را میسراید.
نتیجه این همکاری نیز البته گاه بسیار زیباست. بااینهمه آن ویرانی که منزوی به سویش رفت، هیچگاه در یغمایی پدیدار نشد و اینگونه او توانسته است در دهههای اخیر نیز با آلبومهای «ملک جمشید» و «یاغی» در موسیقی خود ممارست ورزد. مهمترین اتفاق برای یغمایی دراینمیان اما انتشار آلبوم «بازگشت از لبه پرتگاه» در آمریکا بود؛ اثری شامل بازنشر تکآهنگهای دهه 50 کورش یغمایی با بهترین کیفیت که هم اهمیت تلاشهای آغازین او را بار دیگر بهیاد آورد، هم به جهانیشدن صدایش کمک کرد. با همه این تفاسیر، با اعلام خبر خداحافظی یغمایی، بار دیگر این پرسش پیش میآید که راهی که او کوبید و هموار کرد، چه سرانجامی خواهد یافت؟