| کد مطلب: ۵۸۱۹۱

فیلمساز اکتیویست/درباره راب راینر فیلمساز تاریخ‌ساز هالیوود که جسد او و همسرش دیروز در خانه پیدا شد

راب راینر و همسرش، میشل سینگر را در لس‌آنجلس، مرده پیدا کردند و تا ‌ساعت نگارش این‌متن، پرونده به‌عنوان «قتل احتمالی» در حال پیگیری است.

فیلمساز اکتیویست/درباره راب راینر فیلمساز تاریخ‌ساز هالیوود که جسد او و همسرش دیروز در خانه پیدا شد

راب راینر و همسرش، میشل سینگر را در لس‌آنجلس، مرده پیدا کردند و تا ‌ساعت نگارش این‌متن، پرونده به‌عنوان «قتل احتمالی» در حال پیگیری است. برخی رسانه‌ها و بیشتر از آن شایعه‌هایی که در محافل سینمایی پخش شده، می‌گوید که قاتل، پسر خودشان است. طولی نکشید که موج پیام‌های تسلیت و بزرگداشت از سوی چهره‌های برجسته هنری از راه رسید. دراین‌میان ادای‌احترام سیاستمداران کالیفرنیا و گروهی از مهمترین سیاسستمداران آمریکا جلب‌توجه کرد. 

راب راینر؛ بازیگر، کارگردان، تهیه‌کننده و کنشگر سیاسی آمریکایی بود که کارنامه‌ای بیش از پنج‌دهه را دربرگرفت و تقریباً از هر مرز اصلی فرهنگ عامه معاصر آمریکا، عبور کرد. او در سال ۱۹۴۷ در نیویورک متولد شد و پسر کارل راینر، یکی از نویسندگان و اجراکنندگان بنیان‌گذار کمدی تلویزیونی بود. این تبار، او را از سنین پایین به سازوکار صنعت سرگرمی نزدیک کرد؛ اما مسیر او را از پیش تعیین نکرد. هویت عمومی راینر، نه بر پایه وراثت، بلکه بر تلاش پیوسته برای حرکت میان اجرای نویسندگی و مشارکت سیاسی بنا شد.

راینر نخست با نقش مایکل استیویچ در «همگی در خانواده»‌، به شهرت گسترده رسید. نقشی که او را در کانون یکی از مهم‌ترین نبردهای فرهنگی تلویزیون آمریکا قرار داد. به‌عنوان همتای لیبرال و تحصیلکرده آرچی بانکر، شخصیت راینر جابه‌جایی‌های نسلی و ایدئولوژیک دهه ۱۹۷۰ را مجسم کرد. این اجرا، او را مشهور کرد؛ اما هم‌زمان او را در ذهن عمومی به‌عنوان چهره‌ای سیاسی به‌همان‌اندازه کمدی، تثبیت کرد.

راینر بعدها بخش بزرگی از حرفه خود را صرف رهایی آگاهانه از محدودیت‌های این هویت کرد. از اوایل دهه ۱۹۸۰، او به‌طور قاطع به کارگردانی و تهیه‌کنندگی روی آورد. با گذر زمان، او کمتر به‌عنوان بازیگر و بیشتر به‌عنوان فیلمسازی شناخته شد که توانایی غیرمعمولی در جابه‌جایی میان ژانرها، بدون ازدست‌دادن کنترل مؤلفانه داشت. برخلاف بسیاری از کارگردانان که آثارشان با یک لحن یا موضوع تعریف می‌‌شود، کارنامه راینر با دامنه دسترسی‌پذیری و ثبات مشخص شد. او نه رادیکالِ سبک‌گرا بود، نه تکنسینِ صرفِ استودیو؛ بلکه قصه‌گویی بود که ساختار اجرا و مخاطب را می‌شناخت.

راینر فیلمساز

تأثیر راینر به‌عنوان کارگردان، بر توالی چشمگیری از فیلم‌ها میان میانه‌دهه ۱۹۸۰ تا اوایل‌دهه ۱۹۹۰ استوار است. شمار اندکی از فیلمسازان آمریکایی توانسته‌اند در چنین بازه کوتاهی، مجموعه‌ای از آثار تحسین‌شده و ماندگار فرهنگی را در ژانرهای گوناگون پدید آورند. در سال ۱۹۸۴، راینر فیلم «این اسپینال تپ است»‌ را ساخت و با این فیلم، شکل تازه‌ای از کمدی را به مخاطبان جریان اصلی معرفی کرد.

سبک شبه‌مستند آن، مرز میان واقعیت و تخیل را محو کرد و شیوه ارائه هجو بر پرده را به‌طور پایدار دگرگون ساخت. نفوذ این فیلم، فراتر از کمدی رفت و قالب‌های بعدی تلویزیون و سینما را شکل داد. راینر در سال ۱۹۸۶، فیلم «کنار من بمان» را ساخت و توانایی‌اش در پرداخت واقع‌گرایی عاطفی بدون اتکا به طعنه را نشان داد. تصویر نوجوانی در این‌فیلم، از احساسات‌گرایی پرهیز کرد، درعین‌حال عمیقاً انسانی باقی ماند و به مرجع روایت‌های بلوغ بعدی بدل شد. فیلم «عروس شاهزاده» محصول سال ۱۹۸۷، فانتزی عشق و کمدی را به شیوه‌ای درهم‌آمیخت که از سلسله‌مراتب ژانری سر باز زد.

دوام آن، نه از جلوه‌ها بلکه از لحن برآمد؛ طعنه‌آمیز بدون بدبینی و صادق بدون اغراق. راینر با فیلم «وقتی هری سالی را دید» (۱۹۸۹)، کمدی رمانتیک مدرن را بازتعریف کرد. ساختار مبتنی بر دیالوگ و نگاه بالغ به صمیمیت، الگویی پدید آورد که آثار بی‌شماری کوشیدند آن را تکرار کنند. فیلم‌های «میزری» (۱۹۹۰) و «چند مرد خوب» (۱۹۹۲)، راینر را در سوی‌دیگر طیف نشان دادند؛ تنش مهارشده رویارویی اخلاقی و قدرت نهادی «چند مرد خوب»، به‌ویژه پرسش‌های اقتدار، وفاداری و حقیقت را در کانون یک درام دادگاهی جریان اصلی نشاند و به فیلم، ماندگاری فرهنگی بخشید.

برای نسلی که در دهه 1990 فیلم‌دیدن را تجربه کرد، تجربه تماشای فیلمی با بازی جک نیکلسن ـ که علناً درباره ارتش آمریکا و در قالب روایت یک داستان، به پشت‌پرده رفتار ارتش پرداخت ـ جذابیت متفاوتی داشت. فیلم آشکارا در عین ایجاد جذابیت با حضور تام کروز و دمی مور، وقت خود را صرف هشدار درباره روحیه نظامی‌گری آمریکا کرد.

راینر اکتیویست

مشغولیت سیاسی راینر، مقطعی یا نمادین نبود؛ بلکه پایدار، اجرایی و پرهزینه بود. او آشکارا خود را دموکرات لیبرال می‌دانست و از اواخر دهه ۱۹۹۰، به‌طور فزاینده در سیاست عمومی فعال شد. برای بسیاری از مخاطبان برنامه‌های سیاسی و خبری ـ به‌ویژه نسل جوان‌تر ـ باورکردنی نبود کسی که جلوی دوربین و در برابر ترامپ با حرارت و شوق از مردم‌سالاری، برابری حقوق زنان و مردان و ایستادن حرف می‌زند، کارگردان «وقتی هری سلی را ملاقات کرد» است.

شاید مهم‌ترین دستاورد سیاسی راینر، نقش‌آفرینی در شکل‌دهی نظام آموزش اوان‌کودکی کالیفرنیا، از طریقProposition 10  بود که تأمین مالی بلندمدت برنامه‌های رشد کودکی را برقرار کرد. راینر صرفاً از این ابتکار حمایت نکرد، بلکه در طراحی کارزار، سپس اجرای آن، مشارکت داشت و سال‌ها در جایگاه رهبری بر اجرای آن نظارت کرد. پس از ۲۰۱۶ صدای سیاسی او، تندتر و رویارویانه‌تر شد. او به منتقد صریح دونالد ترامپ بدل شد و مخالفت خود را، نه در قالب حزبی، بلکه به‌مثابه دفاع از هنجارهای دموکراتیک و مشروعیت نهادی صورت‌بندی کرد.

او به ایجاد ابتکارهایی برای بررسی مداخله روس‌ها در انتخابات آمریکا کمک کرد و در حضورهای رسانه‌ای، استدلال آورد که دموکراسی به دفاع فعال نیاز دارد؛ نه اعتماد منفعلانه. راینر پذیرفت که این سطح از درگیری، پیامدهای حرفه‌ای دارد و از آن عقب ننشست. موضع او صریح بود؛ بی‌طرفی سیاسی، زمانی‌که اصول بنیادین دموکراسی در خطر است، گزینه‌ای اخلاقی نیست.  آنچه راینر را از بسیاری چهره‌های فعال سیاسی در سرگرمی متمایز می‌کرد، نه حجم بلکه روش بود. او کنشگر نمایشی نبود و بر ژست‌های نمادین یا خشم‌های مقطعی تکیه نمی‌کرد.

رویکرد او نهادی و سیاست‌محور بود. برخلاف سلبریتی‌هایی که مشارکت را به تأیید یا حضورهای جمع‌آوری کمک‌مالی محدود می‌کنند، راینر زمان خود را صرف فهم سازوکارهای قانون‌گذاری ابتکارهای رأی‌گیری و چارچوب‌های تنظیم‌گری کرد. او آماده بود تا کارزارها را ببازد، انتقاد را جذب کند و پس از فروکش‌کردن توجه عمومی، درگیر بماند. او همچنین از لیبرال‌های تکنوکراتی که سیاست را عمدتاً مدیریت می‌دانند، فاصله داشت. سیاست او لحن اخلاقی داشت و درباره ارزش‌ها، مسئولیت و تعهد اجتماعی، آشکارا سخن می‌گفت؛ حتی زمانی‌که این سخن‌گفتن، او را در معرض تمسخر یا واکنش منفی قرار می‌داد.

در قیاس با چهره‌های جنگ فرهنگی در راست، او در گفتار  از شکایت‌محوری و دفاع‌هویتی پرهیز می‌کرد. او سیاست را به‌عنوان پروژه‌ای جمعی صورت‌بندی می‌کرد؛ نه رقابتی قبیله‌ای. همین چارچوب، او را هدف خصومت ایدئولوژیک قرار داد اما به کنشگری‌اش انسجام بخشید. تقابل و تعامل دوستانه راینر با چهره‌های رسانه‌ای خاصی مانند بیل مار در آمریکا، در سال‌های اخیر به‌شدت جذاب شد.

راینر در برابر تلاش شخصیتی مانند بیل مار که تلاش کرد به‌هردلیل، مبنای فعالیت سیاسی لیبرال را به چالش بکشد، مقاوت کرد. باز هم باید گفت که شور و شوق و تعهد سیاسی راینر، به‌قدری جدی بود که شناختن کارگردان هالیوودی از لابه‌لای حرف‌ها و فعالیت‌اش، آسان نبود. زندگی سیاسی راینر، آیینه فلسفه فیلمسازی او بود؛ وضوح به‌جای نمایش، محتوا به‌جای اجرا و باور به اهمیت نهادها، زیرا مردم درون آن‌ها زندگی می‌کنند. اما... 

بخشی از هالیوود 

فیلم «وقتی هری سلی را ملاقات کرد» را باید بخشی از هویت تاریخ هالیوود دانست. رستوران معروفی که صحنه فیلمبرداری در نیویورک بوده، با این فیلم ماندگار شده و برای نشستن بر سر آن میز، سرودست می‌شکنند. هنوز هم جمله «من همان را می‌خورم که او دارد می‌خورد» در قالب‌ها و زمینه‌های مختلف تکرار می‌شود.

میشل سینگر، همسر راینر که با او جان سپرده، عکاس، تهیه‌کننده و بازیگر مطرحی بود که به‌عنوان عکاس در همان فیلم مشغول بود و راینر به او دل باخت. راینر، پایان‌بندی فیلم را برای میشل سینگر تغییر داد. عکاسی که ترامپ هم به او مدیون است. عکس معروف ترامپ روی جلد کتاب «ترامپ: هنر معامله» که آن را پرفروش کرد، کار سینگر بود.

به کانال تلگرام هم میهن بپیوندید

مطالب ویژه
دیدگاه

ویژه بیست‌و‌چهار ساعت
پربازدیدترین
آخرین اخبار