شیفته قدرت از کاخ الیزه تا زندان/کتاب خاطرات نیکولاس سارکوزی رئیسجمهور سابق فرانسه از گذران ۲۰ روز در زندان منتشر شد
«به جهنم خوش آمدید!» به ازای هر ۲۴ ساعتی که نیکولاس سارکوزی، رئیسجمهور سابق فرانسه، پشت میلههای زندان گذرانده، بیش از ۱۰ صفحه از شرح وقایع زندان لاسانته La Sante را نوشته است.
«به جهنم خوش آمدید!» به ازای هر 24 ساعتی که نیکولاس سارکوزی، رئیسجمهور سابق فرانسه، پشت میلههای زندان گذرانده، بیش از 10 صفحه از شرح وقایع زندان لاسانته La Sante را نوشته است. او در کتاب جدید خود که روز چهارشنبه یعنی یک ماه پس از آزادی از زندان در دهم نوامبر، روانه بازار شد، مینویسد: «میتوانست یک هتل ارزانقیمت باشد، اگر که درب زرهی و چشمی روی آن را نادیده بگیرید.» سارکوزی میگوید برای این کتاب دستنوشته روزانه 7، 8 ساعت روی صندلی ناراحت و پشت میزی با پایههای لق در سلولی 12 مترمربعی وقت گذاشته است.
سارکوزی در ماه سپتامبر بهدلیل توطئه جنایی برای دریافت کمکهای مالی جهت کمپین ریاستجمهوری خود در سال 2007 به 5 سال زندان محکوم شد. دوران محکومیت او از 21 اکتبر آغاز شد و کمتر از سه هفته بعد در 10 نوامبر، تا زمان برگزاری جلسه تجدیدنظر پایان یافت و او بهطور مشروط آزاد شد. طنزها و میمهای مختلفی درباره این کتاب، شبکههای اجتماعی فرانسه را فرا گرفت.
یکی از مفسران یوتیوب مینویسد: «20 روز رفته زندان و فکر میکنه ماندلاست.» روزنامه فرانسوی لیبراسیون هم او را کسی خطاب کرده که میخواسته نسخه «سولژنیتسین» باشد. الکساندر ایساپویچ سولژنیتسین، نویسنده سرشناس روسی بود که به دلیل کمک به آگاهی جهانی از سرکوب سیاسی در شوروی، بهویژه سیستم زندان گولاگ، اردوگاههای کار اجباری، مشهور بود و در سال 1970 جایزه نوبل ادبیات را بهدست آورد.
اما سارکوزی مقایسه خود با آلفرد دریفوس را میپسندد. دریفوس افسر ارتش یهودیتباری بود که در سال 1894 بهاشتباه به خیانت محکوم شد. سارکوزی در کتاب خود مینویسد که شباهتهای میان پرونده این دو نفر «حیرتانگیز» است اما خب بهگزارش نیویورکر این دو پرونده اصلاً شبیه یکدیگر نیستند.

با این حال، مثل جزیره شیطان، جایی که دریفوس 4 سال از عمر خود را عمدتاً در سلول انفرادی گذراند، زندان لا سانته نیز فضای طاقتفرسایی دارد. سارکوزی مینویسد: «زندان شبها پرسروصداتر از طول روز است. همسایهام در سلول کناری بخشی از وقت خود را با خواندن ترانه انیمیشن «شیر شاه» گذراند و بقیه آن را با زدن قاشق خود به میلههای زندان که صدای کرکنندهای ایجاد میکرد.
سارکوزی پیش از آنکه به زندان برود اعلام کرد که دو اثر ادبی را با خود میبرد: «کونت مونت کریستو» و زندگینامه عیسی مسیح بهنوشته ژان-کریستین پتیتفیلز. شاید صبر و بردباری مسیح الهامبخش او بوده باشد اما نمیتواند بگوید که لالایی ناخواسته او ترانه «هاکونا متاتا» (واژهای که به زبان سواحیلی یعنی «نگرانی نداشته باش» که یکی از محبوبترین ترانههای انیمیشین شیر شاه است) بوده یا «آیا امشب میتونی عشق را احساس کنی.»
سارکوزی وقتشناسی را «بیماری» خود میداند. مرد وظیفهشناسی مثل او در راهرویی پر از «آدمکش، خلافکار و هر نوع کلاهبرداری که فکرش را کنید» چه کار میکرد؟ مخمصهای که سارکوزی در آن گرفتار شده، همانگونه دادگاهی که در پاریس به آن رسیده، نتیجه توطئه برای درخواست پول از دولت لیبی، تحت دیکتاتوری سرهنگ معمر قذافی، بهمنظور تامین مالی مبارزات انتخاباتی ریاستجمهوری خود در سال 2007 نبوده است.
سارکوزی همچنان اصرار دارد که کاملاً بیگناه است و سقوط خود را کار گروهی از دشمنان پنهان از جمله یک قاضی فرانسوی، رسانه تحقیقی مدیاپارت Mediapart، کسی که تصمیم گرفت نشان شوالیهگری لژیون افتخار را از او سلب کند و در آخر تنفر از او میداند. سارکوزی بهعنوان شخصیت اصلی ماجرا، خود در زمینه انفعال یک شگفتی است. او مینویسد: «چنانچه بسته شدن در سنگین کشویی روی ریل را با سرعت تشریفاتی کندی تماشا میکردم، به طنز تلخ موقعیتی که در آن گرفتار شدم و این زندگی عجیبم فکر میکردم. چرا من باید در موقعیتهای بد بسیاری زندگی کرده باشم؟»
روند کاغذبازی ورود به زندان سارکوزی هم متمایز بوده است: «من بهطور اتوماتیک در تمام مدارک اول اسم و فامیلم را نوشتم، تصمیم گرفته بودم که برای سلامت روانم جای دیگری باشم.» این همان مردی است که زمانی وعده داده بود برای شستن تفالههای انسانی از حومه پاریس از ماشینهای شستوشوی صنعتی استفاده خواهد کرد.
اما او حالا نرمتر شده، آسیبپذیرتر یا حداقل میخواهد خوانندگان این کتاب، اعضای رسانه و احتمالاً قضات او را چنین فردی ببینند. پس از بازرسی بدنی کامل، به سلولش میرود. او مینویسد: «تا جایی که چشم میدید نگهبانان پشت سر هم، سر تا پا آبی به تن داشتند. انگار که برنامهریزی کرده بودند وقتی رد میشوم، آنها آنجا باشند.»
4 روز پیش از ورود به زندان، نیکولاس سارکوزی رئیسجمهور سابقی بود که مهمان امانوئل مکرون، رئیسجمهور کنونی در کاخ الیزه بود. او حالا زندانی شماره 320535 بود. «کسی میتواند تناقض چشمگیرتری را تصور کند؟ وضعیتی مضحکتر؟» سارکوزی شجاعانه تلاش میکند نسبت به خودش ترحم نداشته باشد، اما در هر صورت واضح است که سلول شماره 11 را دوست ندارد. سلولی با میز و صندلی بهدرد نخور و دوش حمام هم بدتر از آن. تشک خواب سفتترین تشکی است که تابه حال احساس کرده و آینه آنقدر پایین نصب شده که سارکوزی باید «دولا خم شود تا موها یا ریشش را مرتب کند.» بهدلایل امنیتی او در سلول انفرادی قرار داشت و دو نگهبان شب تا صبح نگهبانی میدادند.
سارکوزی که مدتهاست اهل دویدن است و مشروبات الکلی نمیخورد، روتینی دارد که تلاش میکند تعادل فیزیکی و ذهنی خود را حفظ کند. غذای زندان را نمیخورد و با خوردن ماست، اسنکهای انرژیزا، آب معدنی، آب سیب و «چند شیرینی» که اجازه داشت در یک یخچال کوچک نگه دارد، خود را سیر میکرد («نه تمایلی دارد و نه اینکه بلد باشد آشپزی کند» سارکوزی وجود بشقاب داغ را نادیده میگیرد، حتی با اینکه یکی از رئیس کارکنان پیشین طرز تهیه تخممرغ آبپز را نوشته است). با این حال سلول او یک تلویزیون دارد و اجازه دارد از یک تردمیل استفاده کند. اتاقش «تمیز و نسبتاً نورانی»است. او مینویسد اگر خوراکیهای انرژیزا و چشمی روی در نبودند، انگار که در یک «هتل ارزانقیمت» زندگی میکرد.
سارکوزی در کتاب خود به لحظهای اشاره میکند که روح هر زندانی را آزرده میکند. او مینویسد: «از اولین یکشنبه میترسیدم.» همسرش، کارلا برونی، مدل و خواننده و 4 فرزندش در کنارش نبودند. سومین نوهاش زمانی که در زندان بود بهدنیا آمد. سارکوزی مینویسد در طول 18 سال ازدواجش او و برونی تا زمانی که به زندان افتاد هیچوقت بیشتر از چند روز از هم دور نبودهاند. (سارکوزی ادعا میکند اصرار داشته با او همانند دیگر زندانیها برخورد شود، اما وبسایت مدیاپارت اخیراً گزارش داد که وزیر دادگستری فرانسه برای اعطای امتیاز ویژه بازدید مداخله کرده بود).
در مدت زمانی که سارکوزی در زندان بود، هر روز دسته گل بزرگ و مرموزی به خانه سارکوزی و برونی ارسال میشد. روی کارت این دستهگل همیشه یک پیام نوشته شده بود: «کونت مونت کریستو.» گویا فرستنده یکی از دوستان سارکوزی بوده که برای تقویت روحیه این خانواده گل میفرستاده.
سارکوزی ادعا میکند که مردی ملایم، «احساساتی لاعلاج» و بخشنده است اما شرایط فعلی او را مجبور به ارزیابی دوباره کرده است. مشخص نیست که سارکوزی چگونه در مدت 20 روز توانسته شاهکار الکساندر دوماس، زندگینامه حضرت عیسی مسیح، «نامه به یک گروگان» آنتوان دو سن اگزوپری و کمی سارتر بخواند و در کنار آن کتاب هم بنویسد، اما این تجربه تاثیر مطبوعی داشته است.
سارکوزی توضیح میدهد، کتاب دوماس «پیام دوگانهای را میرساند. بالطبع تولد دوباره، اما همچنین انتقام.» ادموند دانتس تمام افرادی را که او را آزردهخاطر کرده بودند، فراموش نمیکند بلکه «تکتک شاکیها را پیدا میکند و آنها را تحت مجازاتی که حقشان است، قرار میدهد.»
بهگزارش نیویورکر «خاطرات یک زندانی» در حال حاضر پرفروشترین کتاب در سایت آمازون فرانسه است. صدها نفر از حامیان او برای دریافت امضا به خانه سارکوزی در پاریس آمدند. اما لورن کالینز، خبرنگار نیویورکر این کتاب را در بهترین حالت اثری متوسط معرفی میکند. کالینز مینویسد: «بخش عمدهای از آن مثل مقاله پایانترم کشدار است، پر از جزئیات بیربط و تکرارهای اغراقآمیز. برای مثال، نه یک بار بلکه دو بار متوجه میشویم که «بسیاری از نگهبانان زندان از قلمروهای فرادریایی فرانسه آمدهاند» و همواره او را «با عنوان رئیسجمهور» خطاب میکنند.»
یکی از مباحث مهم کتاب «خاطرات یک زندانی» به بخش سیاست برمیگردد. دههها بود که سیاستمداران فرانسوی، از چپ افراطی گرفته تا راست میانه از توافقی بهنام «جبهه جمهوریخواهان» حمایت کردند و در انتخاباتهای مهم، فارغ از هر عقیدهای، با یکدیگر متحد میشدند تا از به قدرت رسیدن جبهه ملی راستگرایان که حالا با نام «مجمع ملی» شناخته میشوند، جلوگیری کنند.
سارکوزی در میانه روایت خود، که تا قبل از آن انعطافپذیر و آسیبپذیر است و با عزم ثابت دیگر به سیاست برنمیگردد، روایتی شوکهکننده دارد: او به مارین لوپن، رئیس پیشین حزب مجمع ملی قول میدهد که در انتخابات ریاستجمهوری 2027 دیگر از جبهه جمهوریخواهان حمایت نکند.
این چرخش رویکرد کاملاً غیرمنتظره نبود: وینسنت بولوره، یکی از حامیان دیرینه سارکوزی و مالک انتشارات فایارد و ناشر کتاب «خاطرات یک زندانی» تمام تلاش خود را برای پیروزی راستهای افراطی انجام داده است. اما این اقدام برای یک رئیسجمهور فرانسه بیسابقه است و لیبرالیسون هم آن را «گامی حیاتی در اتحاد راستگرایان با راستهای افراطی» خوانده است.
سارکوزی همچنان حامیان وفادار خود را دارد. او برای این تغییر عقیده خود توضیحی ارائه نمیکند و بلافاصله به لحظهای اشاره میکند که لوپن، کارلا برونی را تحسین میکند؛ لحظهای که پس از دادگاه، برونی سراغ خبرنگار مدیاپارت میرود، فوم بادگیر میکروفن او را از جا میکند و آن را روی زمین میاندازد. لوپن به سارکوزی گفت: «او این کار را خیلی باکلاس و ملایمت قابلتوجهی انجام داد.» 20 روز پشت میلههای زندان و کمی بعد از آن ممکن است فرانسه برای اولینبار در نزدیک به یک قرن، یک رئیس دولت راست افراطی داشته باشد.
سارکوزی: شیفته قدرت، از الیزه تا دادگاه
نیکولاس سارکوزی فرزند سوم خانواده مهاجری بود که پدر و مادرش در دوران کودکی از یکدیگر جدا شدند. او در نهایت در 6 مه سال 2007 به ششمین رئیسجمهور جمهوری پنجم فرانسه تبدیل شد. (جمهوری پنجم فرانسه نام دولت کنونی است که از 5 اکتبر 1958 و پس از فروپاشی جمهوری چهارم، توسط شارل دوگل تاسیس شد). اما ماجرای ورود سارکوزی به سیاست از شهرستان «او دو سن» در «نویی سور سن»، محلهای در حومه غربی پاریس برمیگردد. در آوریل 1983، آشیل پرتی، شهرداری کهنهکار این منطقه پس از 36 سال صدارت بر اثر حمله قلبی درگذشت و در شهری که از نظر سیاسی همیشه آرامش برقرار بود، آشوبی بهپا میشود.
در 29 آوریل 1983، در شورای شهر «نویی سور سن» جنبوجوشی برای انتخاب شهردار جدید بهپا شد چون این اولین باری بود که اعضای شورای شهر نویی باید انتخاباتی برگزار میکردند که با مشکل بزرگی مواجه شده بود. این مشکل نامزدی غافلگیرکننده مرد جوان حدوداً 28 ساله به نام نیکولاس سارکوزی بود که برای شهردار شدن تصمیم شجاعانهای گرفته بود. اعضای شورای شهر او را بسیار جوان میدیدند. دو هفته قبل از این جلسه سارکوزی بههمراه دوست خود پاتریک بالکنی بهسرعت به دیدار شارل پاسکوا، یکی از اعضای شورای شهر رفتند.
در آن زمان پاسکوا برای انجام یک جراحی کوچک در کلینیکی در نویی بستری بود. سارکوزی به او میگوید که باید خیلی سریع از کلینیک مرخص شود چون باید برای شهرداری نامزد شود. شارل پاسکوا فردی نزدیک به شهردار فقید بود. آنها برای کمپین خود فقط 15 روز زمان داشتند و نیکولاس سارکوزی مسئول برگزاری این کمپین شد. سارکوزی جلسات متعددی با اعضای منتخب شهری برگزار کرد تا حمایت آنها را برای رای به شارل پاسکوا جلب کند.
پاسکوا معتقد بود سارکوزی که از سال 1977 در شهرداری نویی کار کرده کسی است که میتواند به انتخاب او کمک کند. اما کار سارکوزی خیلی زود چرخشی به خود گرفت. او متوجه شد که پاسکوا سبک مناسبی برای اداره منطقه اعیاننشین نویی ندارد و نمیتواند برای انتخاب او رای کافی جمع کند.
بنابراین سارکوزی به این نتیجه میرسد که این خودش است که میتواند شهردار شود. این فرصت بزرگی برای حیات سیاسی سارکوزی بهشمار میرفت. او اقدامات بسیاری برای متقاعد کردن 49 عضو شورای شهر انجام داد. او سراغ تک تک اعضا رفت، ساعت 10 شب به خانههایشان میرفت تا بتواند آنها را متقاعد کند به او رای دهند.
از سوی دیگر شارل پاسکوا تمایلی برای متوقف کردن کمپین خود نداشت بنابراین با ژاک شیراک رئیسجمهور حزب «تجمع برای جمهوری» که بعدها به «اتحاد برای جنبش مردمی» تغییر نام داد، تماس میگیرد و از او درخواست کمک میکند. شیراک هم از مشاور خود، برنارد پونس میخواهد تا مشکلی بهنام سارکوزی را حل کند و به او بفهماند که این شارل پاسکوا است که باید شهردار بعدی نویی باشد. برنارد پونس در مستند «سارکوزی: شیفته قدرت، از الیزه تا دادگاه» میگوید: «سارکوزی خیلی سریع به من نشان داد که هیچ مشکلی وجود ندارد. هیچ اتفاقی نیفتاده است. بلکه مشکل حل شده و نیکولاس سارکوزی شهردار بعدی نویی خواهد بود.»
ژان فرانسوا پروبست، یکی از اعضای پیشین حزب «تجمع برای جمهوری» میگوید سارکوزی خیلی جرأت داشت که خلاف گفتههای ژاک شیراک، رئیس حزب، شارل پاسکوا، نفر دوم و برنارد پونس عمل کرد. پروبست در تماس تلفنی به شیراک میگوید: «میتوانی با شارل پاسکوا تماس بگیری و بگویی که او شهردار نویی نخواهد شد.» شارل پاسکوا یکی از مقامات برجستهای بود که سارکوزی توانست او را متقاعد کند از رقابت شهرداری کنارهگیری کند. حالا سارکوزی برای رسیدن به مقام شهرداری باید اکثریت آرای شورای شهر یعنی دستکم 25 رای را بهدست میآورد و در نهایت با کسب 26 رای توانست به اولین موفقیت سیاسی خود برسد.
سقوط سارکوزی پس از 35 سال
در 19 سپتامبر سال 1989 هواپیمای پرواز 772 شرکت فرانسوی UTA از انجامینا، پایتخت کشور چاد به پاریس میرفت که لاشه آن در شنهای اخراییرنگ صحرای تنره پیدا شد. هیچکس جان سالم بهدر نبرد. نتیجه بررسیها حاکی از وجود یک بمب در چمدانی در بخش بار هواپیما بود که باعث شد هواپیما به دو نیم تقسیم شود و در صحرا سقوط کند. قطعات تایمر این بمب به سازمان اطلاعاتی لیبی مربوط میشد و در نهایت به محکومیت غیابی 6 شهروند تبعه لیبی در سال 1999 از جمله عبدالله السنوسی، برادر همسر معمر قذافی، رهبر لیبی و رئیس دستگاه اطلاعاتی بهعنوان مغز متفکر این حمله انجامید.
اما به گزارش مجله نیولاینز، نام سنوسی دههها بعد دوباره بهعنوان ابزار چانهزنی در ظهور سیاسی یک نامزد ریاستجمهوری فرانسه، نیکولاس سارکوزی مطرح شد. در 25 سپتامبر، 12 سال پس از افشای روابط سارکوزی با رژیم لیبی، یک دادگاه جنایی پاریس، سارکوزی را به اتهام توطئه با قذافی از طریق سنوسی برای تامین بودجه کمپین انتخاباتی ریاستجمهوری موفق خود در سال 2007 در ازای دریافت مزایای اقتصادی و دیپلماتیک و وعده لغو حکم بازداشت سنوسی، به 5 سال زندان محکوم کرد.
این حکم، سارکوزی 70 ساله را به اولین رئیس دولت فرانسه از زمان فیلیپ پتن، مارشال فرانسوی و رئیس دولت دستنشانده فرانسه ویشی (از سال 1940 تا 1944) تبدیل کرد که به زندان میرود. بیشتر تمرکز رسانههای فرانسوی بر نمایش سیاسی متمرکز بود: چرا حالا که اتهام فساد موسوم به «ماجرای لیبی» از سوی دادگاه رد شده است سارکوزی به زندان میرود؟ چرا از اتهامی مانند «توطئه جنایی» که معمولاً برای تروریسم و جرائم سازمانیافته در نظر گرفته میشود، علیه یک رئیسجمهور سابق استفاده میشود؟
اما در طول این نمایش سیاسی، تقریباً کسی به این موضوع توجه نکرد که دادگاه قربانیان واقعی «ماجرای لیبی» یعنی خانوادههای قربانیان پرواز 772 UTA را معرفی کرده و به سارکوزی و دو نفر از متحدان نزدیکش دستور داده که به آنها غرامت نمادین بپردازد. بهگزارش مجله نیولاینز قضات حکم دادند که کمپین سارکوزی با ورود به مذاکرات مخفیانه با رژیم لیبی و اشاره به امتیازات قضایی ویژه برای سنوسی، زخم تازهای به این خانوادهها زده است. آنها قربانیان سیاسی انتزاعی نبودند بلکه علاوه بر از دست دادن عزیزان خود دههها بعد متوجه شدند که از غم و اندوه آنها به عنوان اهرمی برای مذاکره در جهت دستیابی به قدرت سیاسی استفاده شده است.
ماجرا به دسامبر 2007 و هفت ماه پس از روی کار آمدن سارکوزی برمیگردد؛ زمانی که رئیسجمهور فرانسه از قذافی که در آن زمان بهعنوان حامی تروریسم و متهم به نقض حقوق بشر شناخته میشد، روی فرش قرمز کاخ الیزه استقبال کرد و او را شریک خود خواند. این اتفاق برای بازماندگان هواپیمای 772 بسیار شوکهکننده بود؛ دیداری که قرار بود 72 ساعت باشد 5 روز طول کشید.
زمانی که جتهای فرانسوی به حملات ناتو علیه رژیم قذافی پیوستند، سیفالاسلام قذافی، پسر معمر قذافی، ادعا کرد که لیبی در سال 2007 «50 میلیون یورو»، بیش از دو برابر سقف قانونی کمپینهای انتخاباتی فرانسه به سارکوزی کمکمالی کرده است. قذافی پیش از سرنگونی خود به خبرنگار روزنامه فرانسوی لو فیگارو گفت: «ما کسانی بودیم که بودجهای را (برای سارکوزی) تامین کردیم که توانست در انتخابات برنده شود. او از من درخواست حمایت مالی کرد و ما از او حمایت کردیم.»
در آن زمان خیلیها این اظهارات قذافی را تبلیغات یک رژیم درمانده میدانستند. اما در آوریل 2012، در میانه یک انتخابات دیگر، رسانه فرانسوی مدیاپارت یک یادداشت داخلی در لیبی را منتشر کرد که تعهد ادعای حمایت مالی رژیم لیبی از تیم سارکوزی را ثبت کرده بود. اگرچه اصالت این سند بعدها در دادگاه مورد بحث قرار گرفت اما این افشاگریها باعث شد قضات فرانسوی در سال 2013 تحقیقات رسمی خود را آغاز کنند.
تحقیقات دادگاه نشان داد که سارکوزی «به همکاران نزدیک خود اجازه داد تا برای دریافت یا تلاش برای دریافت کمکهای مالی» جهت تسریع روند کمپین ریاستجمهوری خود در سال 2007 سراغ مقامات لیبی بروند. دادگاه سارکوزی را از اتهامات جزئیتر فساد و اختلاس تبرئه کرد.
با اینکه وعده کمکهای میلیون دلاری لیبی به ستاد انتخاباتی سارکوزی اثبات نشد اما قضات حکم دادند که صرف اقدام به چنین معاملهای که شامل اشاراتی به تسهیل پرونده یک تروریست محکومشده بود، خیانت به جمهوری است. دادگاه همچنین خانوادههای قربانیان پرواز 772 UTA را بهعنوان قربانیان این خیانت به رسمیت شناخت و به سارکوزی و دو متحد نزدیکش دستور داد به این خانوادهها غرامتی نمادین و فقط 3هزار یورو پرداخت کنند.