باقی همه فانیاند و فانی باقی است*
باید گفت که فانی بیش از هرچیز، «اهل متن» بود؛ اهل دقت، وسواس علمی و احترام به دانشی که بیسروصدا منتقل میشود.
روزهایی که میگذرند، برای اهل فرهنگ، چندان خوش و گوارا نیستند. یکطرف، به هزار بهانه خانه اندیشمندان علوم انسانی را تسخیر میکنند و نامش را به تیشه ظلم و زور میزدایند و در طرفدیگر، کاسبان فرهنگی و سرمایهگذاران «تاکشو»های رنگارنگ و اینفلوئنسرها با تمام قوا مشغول تولید محتوای مبتذل و پست و شبهآگاهیهایی از جنس «جالب است که بدانید…» هستند.
در این اوضاع، حتی وصف وضعیت جهان فرهنگی ایرانی چندان ساده نیست. تقارن ازدستدادن شخصیتی مانند استاد کامران فانی، با بلندی گرفتن اقبال ظاهری «تاکشو»ها، برای من تداعیکننده معانی بسیاری است. استاد کامران فانی، عمری را در عرصه فرهنگ به تلاش، کوشش و ثمردهی گذراند. او کتابشناس، مترجم، ویراستار و پژوهشگر بود، اما هیچکدام از این عناوین، او را به تمامی وصف نمیکند.
باید گفت که فانی بیش از هرچیز، «اهل متن» بود؛ اهل دقت، وسواس علمی و احترام به دانشی که بیسروصدا منتقل میشود. در زمانی که بسیاری بهدنبال اخذ نتیجه فوری، تیتر درخشان و دیدهشدن سریع هستند، او به سنت اندیشهورزی، تأمل، کار مداوم، خاموش و پیگیر باور داشت. با اینکه اهل متن بود اما نیاز نمیدید که از خود اثری مکتوب و تألیفی بهجا گذارد. گفته بود: «آنقدر کتاب برای خواندن دارم که وقت کتابنوشتن پیدا نمیکنم…» این را بگذارید پیش وضعیت ناساز امروز ما. میراث مهم فانی – بهزعم من - شیوه زیست او در جهان فرهنگی ایران است.
شیوهای که بر پایه فروتنی، دقت و اخلاق حرفهای استوار بود. در دورهای که بسیاری خود را صاحبنظر میدانند بیآنکه حتی یکبار به عمق متنی فرو رفته باشند، فانی نمونه کسی بود که سالها خواند، سنجید و به کار بست. نکتهای که در شرح و وصف شخصیت او بهدفعات ذکر شده، جامعالاطراف بودن فانی و احاطه کامل و گاه اعجابانگیز او بر امور مختلف بود.
این را هم بگذارید در مقابل آنچه امروز میبینیم، افرادی به مدد «الگوریتمهای شبکه» یا تکرر شرکت در «تاکشو»های وطنی مرجعیت پیدا میکنند، بیآنکه در زندگی مطالعهای عمیق و تأملی دقیق کرده باشند، جلوی دوربین تاکشوها مینشینند. کارشان هم در اثر آن تکرر و به اعتبار دوربین چنان بالا میگیرد که حتی اگر هزار اراجیف سرهم کنند، درباره سابقه تحصیلی خود دروغ بگویند یا شعر فلان شاعر معاصر را بهجای مولانا هم جا بزنند، بازهم از اعتبار و مرجعیتشان کم نمیشود.
البته که اینها کورسوهای گذرایی هستند که نه تاریخ آنها را به یاد خواهد آورد و نه نقشی در برساختن فرهنگ ملی ایران دارند. کامران فانیها هستند که نشسته در کنجی، سخت به کار خویش مشغول هستند و دل در گرو فرهنگ و دانش دارند و برای آگاهی و آگاهسازی میکوشند؛ بیآنکه سودای اشتهار، کسب درآمد و «ترند و وایرال»شدن داشته باشند.
رسم است که پس از مرگ بزرگی چون او، دوستان و همکاران و دوستدارانش مینویسند و میگویند که حیف از وجود چنین شخصیتی که مردم از شناسایی او واماندند و او از دست رفت. باید در مورد افرادی چون استاد کامران فانی چنین گفت که آنها وقتی برای مشهورشدن نداشتند که مردم آنها را بشناسند.
آنها به خوبی میدانند که عمر کوتاه است و کار نکرده، بسیار. آنها به اعتبار دوربین و الگوریتم مشهور نمیشوند، دانش اندوختهاند و میاندوزند، تأمل کردهاند و میکنند و برونداد این تأملات و اندوختنها، کارهای بزرگ و ماندنی و ماندگاری است که تا فرهنگ ایرانی پابرجاست، باقی خواهد ماند. فرهنگ ملی ایران طی قرنها به سعی و تلاش زنان و مردانی چنین، ذرهذره گرد آمده تا بهمثابه کوهی زرین سربرکشیده و جاودان شده است.
دانهدانه شنهای این کوه عظیم را توانایانی چون کامران فانی گردهم آورده و خود به اعتبار آن بنای عظیمی که ساختهاند و در برپاداشتناش نقش داشتهاند، حیاتی ابدی پیدا کردهاند. ما چنان در قوانین ناهمگون سرمایهداری، تبلیغ، جهان شبکههای اجتماعی و زرقوبرق حل شدهایم که دیگر کندی طبیعی اندوختن دانش و تجربه را برنمیتابیم، تأمل و تعمق از جهان ما رخت بربسته.
ترجیح میدهیم بهجای خواندن، گوش به اراجیف جوانی لوده بدهیم که سواد ندارد، ولی پر از ادعا و غرور است و از سر جهل و بیفرهنگی چندان جسارت دارد که روبهروی دوربین بنشیند و مطالبی کژ و مژ را بهنام خرد، آگاهی و دانش به خورد مخاطب بدهد. اما دوره امثال کامران فانی هرگز بهسر نخواهد آمد، آنها هستند که میمانند و جزئی از فرهنگ تابنده و جاویدان ایرانی خواهند شد.
*از رباعی استاد بهاءالدین خرمشاهی در وصف استاد کامران فانی