ملیشدن نفت افتخار یا اسارت؟گفتارهایی از فریدون مجلسی، محمود کاشانی، داریوش رحمانیان و بهرام پروینگنابادی در نشست بررسی کتاب «ولی افتاد مشکلها»
رویداد گفتوگو درباره کتابِ «ولی افتاد مشکلها»، کتابی که ماجرای ملیشدن نفت را از زبان راویان واقعی و خیالی نقل میکند؛ ماجرایی بزرگ که به شکست میانجامد و ماجرایی کوچک عاطفی که به ثمر میرسد روز شنبه ۲۲ آذر در کتابفروشی فرهنگان فرشته برگزار شد.
رویداد گفتوگو درباره کتابِ «ولی افتاد مشکلها»، کتابی که ماجرای ملیشدن نفت را از زبان راویان واقعی و خیالی نقل میکند؛ ماجرایی بزرگ که به شکست میانجامد و ماجرایی کوچک عاطفی که به ثمر میرسد روز شنبه ۲۲ آذر در کتابفروشی فرهنگان فرشته برگزار شد. در این رویداد فریدون مجلسی، نویسنده کتاب، محمود کاشانی، حقوقدان و عضو هیئت علمی دانشگاه شهید بهشتی، داریوش رحمانیان، استاد تاریخ دانشگاه تهران، بهرام پروینگنابادی، استاد و مدیرگروه ادبیات دانشگاه آزاد تهران شمال و محمدعلی نیازی، پژوهشگر فلسفه حضور یافتند و روایت این کتاب را بررسی کردند.

در آغاز محمدعلی نیازی مجری این رویداد در سخنان کوتاهی گفت: کتاب «ولی افتاد مشکلها» داستانی تاریخی از فریدون مجلسی، منتشرشده توسط انتشارات مروارید؛ روایتی برخاسته از دل حوادث تلخوشیرین تاریخ معاصر ایران است؛ داستانی که شکست و امید، عقلانیت و هیجان، و سیاست و عشق را در کنار هم پیش میبرد؛ از هیجان وحدتآفرین آغاز نهضت ملی تا فروپاشی پس از رویداد ۲۸ مرداد.
تاریخ معاصر کشور، سرشار از حوادث و رویدادهای مهم و عظیم تاریخی، سیاسی و اجتماعی است که هر کدام بر خاک این مرزوبوم تأثیری سترگ برجای گذاشته و شرایط زندگی در آن را تغییر دادهاند. برخی از این اتفاقات، رخدادهای تلخ و دردناکیاند که از بیتدبیری و اقدامات غلط حاکمان و سران کشور سرچشمه میگیرد و برخی دیگر بهعنوان نتیجه رضایتبخش و موفقیتآمیز سالها مقاومت و مبارزه مردم کشور با هدف رسیدن به حقوقشان در زمینههای مختلف شناخته میشوند.
یک از این رویدادها که موجب شکلگیری تجربههای تلخوشیرین فراوانی حول محور خود شده است، ملیشدن صنعت نفت در 31 اسفندماه سال 1329 است؛ رخدادی که در آغاز میتوانست نویدبخش آیندهای روشن و ایرانی آزاد باشد، اما به دلیل مشکلات متعدد، در استقرار خود ناموفق عمل کرد و با شکست در کودتای 28 مرداد سال 1332، موجب حاکم شدن رخوت و ناامیدی بر فضای سیاسی و اجتماعی کشور در آن زمان شد. ملیشدن نفت در ایران و اتفاقات پس از آن، همواره از مهمترین رویدادهای تاریخ ایران معاصر به شمار آمده و کُتب متعددی در روایت و بررسی آن نوشته شدهاند.
اسیر افتخار
فریدون مجلسی، دیپلمات و نویسنده کتاب در این رویداد گفت: اینکه چرا من این کتاب را نوشتم، کار سادهای نبود. پرداختن به جدیترین و خشنترین مسائل تاریخی که خودمان با آنها درگیر بودهایم و تجربه زیسته داشتهایم و تبدیل آنها به داستان، کار دشواری است. داستان باید نرمش داشته باشد، کشش داشته باشد، درحالیکه تاریخ، بهویژه تاریخ مکتوب، اغلب خشکتر از خود واقعه است.
وی توضیح داد: ما با برخی از این موضوعات بزرگ شدهایم. تعدادی از کسانی که اینجا حضور دارند، از جمله آقای دکتر شمساردکانی، جزو معدود بازماندگان کسانی هستند که شاهد آن جریان بودند. ما آن زمان نوجوان بودیم، شاید حتی از نوجوان هم کوچکتر، اما سیاستزده بودیم، در محیطهای سیاسی و خانههای سیاسی رشد کرده بودیم و تحت تأثیر آن فضا قرار داشتیم.
شخصاً معتقدم در طول زمان از آن تجربهها درس گرفتم و تدریجاً از یک نوع تعصب خاص به سمت گرایشی رفتم که سعی کردم بیطرفانهتر باشد. وقتی نویسندهای میخواهد رمانی تجربی بنویسد که مبتنی بر تحقیق است، باید رعایت نوشتار غیرجانبدارانه را بکند. البته انصافاً انسان نمیتواند همیشه هر آنچه در بن دل و احساسش دارد را کاملاً کنار بگذارد. من هم کاملاً آگاه هستم که در چه جاهایی انحراف داشتهام و در چه جاهایی آگاهی و اطلاعاتم کمتر بوده است.
این دیپلمات اسبق اظهار کرد: بحث کتاب دو جنبه دارد؛ یکی خود مسئله ملی کردن نفت و دیگری وقایع بعد از ملی شدن. من جزو کسانی هستم که با بیشترین و بهترین دلایل موافق اصل ملی شدن نفت و تصویب قانون آن بودهام. هیچکدام از اختلافاتی که بعدها میان افراد و جریانها به وجود آمد، مانع از قدردانی از اصل ملی شدن نفت نمیشود. من معتقدم باید جلوی خسرانها، بیعدالتیها و اهانتها گرفته میشد و این امکان فراهم میشد که ملت ایران همانطور که در بند کوتاه قانون ملی شدن نفت آمده، از این سعادت بهرهمند شود.
وی ادامه داد: من از «بعد از ملی شدن» صحبت میکنم. وقتی از سعادت ملت ایران حرف میزنیم، باید مشخص کنیم این سعادت چیست، چگونه محقق میشود و چگونه میتوان از منابع بهرهبرداری کرد. مسئله فقط جنبه مادی ندارد، اما اگر قرار بود ملت از منافع نفت بهرهمند شوند، باید این فرآیند به سرانجامی میرسید.

بدون تردید، عنوان ملی شدن نفت برای همیشه متعلق به مرحوم دکتر مصدق و مرحوم آیتالله کاشانی باقی خواهد ماند. نقش مرحوم آیتالله کاشانی بهویژه در واقعه تیر، نقشی اساسی در زنده شدن دوباره امکان بهرهمندی ازصنعت نفت بود. تمرکز من بر دکتر مصدق روی یک نکته مشخص است، ایشان به دلیل پیشینه حقوقی خود، حتی مسائل سیاسی را بیش از حد از منظر حقوقی بررسی میکردند. من به عنوان کسی که تخصصم علوم سیاسی و اقتصاد سیاسی است، معتقدم وظیفه دولت دفاع از حقوق ملت نیست، بلکه دفاع از منافع ملت است. در سیاست گاهی لازم است معامله کرد، گاهی از بخشی از حقوق گذشت؛ اینجا دادگاه نیست، بلکه مواجهه با واقعیتهاست.
مجلسی تشریح کرد: ملی کردن نفت به معنای بازگرداندن مالکیت به ملت بود، اما این کار شروطی داشت؛ توان مدیریتی، علمی و فنی. ۷۰ سال گذشته و هنوز ما به دلیل نداشتن دانش و فناوری لازم، دچار مشکلات جدی در زنجیره تولید و تبدیل نفت هستیم. در آن زمان، بهجای همکاری با کسانی که حاضر بودند در برابر دریافت پول به ما کمک کنند، با شعارهای احساسی ناسیونالیستی آنها را راندیم، درحالیکه چنین امکانی اساساً وجود نداشت.
برای نمونه، عربستان از تجربه ایران درس گرفت. آنها با قرارداد ۵۰-۵۰ شروع کردند، سپس بهتدریج سهام آرامکو را خریدند و در نهایت مالک کامل شدند. این مسیر با آرامش و تفاهم طی شد. ما اما ملی کردن را تحت تأثیر شعارهای ضدامپریالیستی به مصادره تبدیل کردیم؛ مصادرهای که از نظر بینالمللی غیرقانونی بود. نتیجه آن هم تعطیلی چندساله صنعت نفت و تحمیل خسارتهای سنگین بود.
وی درخصوص عنوان کتاب توضیح داد: عنوان اولیه کتاب «اسیر افتخار» بود. منظورم این بود که افتخاری ایجاد شده، اما ما خود اسیر آن افتخار شدهایم. در فرآیند انتشار، ایراداتی مطرح شد، تغییراتی اعمال شد و در نهایت عنوان تغییر کرد. اما من تلاش کردم در کتاب، مشکلات، وقایع و نقش افراد مختلف را از دیدگاه خودم بیان کنم؛ بدون ورود به جدال. بهعنوان فردی سکولار، همچنان با بسیاری از دوستان و همدورهایهای قدیمی، حتی با وجود اختلافنظرها، روابط دوستانه دارم و این روش را تغییر نخواهم داد.
حسادت، خط پنهان تاریخ
بهرام پروینگنابادی، پژوهشگر، نویسنده ادبیات فارسی در این رویداد اظهار کرد: بنده در مورد مصرف محتوای تاریخی و سیاسی طبیعتاً صلاحیت ندارم، هرچند عقایدی داشته باشم، اما در مورد فرم کتاب و شکل داستانی، چند لحظهای اگر مصدع اوقات میشود، عرض کنم. آقای مجلسی در مقدمه گفتند این در واقع خاطرات است و داستان به آن معنایی که ما معمولاً در ذهن داریم، نیست.
وی ادامه داد: یک سنتی در ادبیات ما وجود دارد. از نخستین کتابهایی که امروزه به دست ما رسیده در زبان فارسی، روایت موضوعات جدی است. مثلاً کتابهایی که درباره جنگ نوشته شده؛ میگویند لشکرکشی ایرانیان به این شکل بوده. حتی کتابهای صوفیه، وقتی اصول و حقایق تصوف را بیان میکنند، بعد از بحث نظری، آیات و احادیث میآورند و سپس حکایات را نقل میکنند. جمله جنید را در نظر داشته باشید که میگوید «تفکر یک لشکری از لشکریان خداست». اینها سعی میکردند تمام دریافتهایشان از جهان را در قالب حکایت بیان کنند.
این پژوهشگر ادبیات فارسی توضیح داد: در دنیای مدرن، رمان نوع ادبی اصلی است. ما هرچه به سمت مدرنیته میرویم، از شعر فاصله میگیریم و به رمان و ادبیات داستانی، بهویژه داستان کوتاه به شکل جدید آن، نزدیکتر میشویم. وقایع سال ۳۲، هر نامی که برایش بگذاریم، باعث شد در ادبیات معاصر ما ژانرهای قدرتمندی شکل بگیرد. چه در شعر و چه در داستان. از شعرهای مهدی اخوانثالث برای مرحوم دکتر مصدق، مانند «یار نیامد گرد سوار نیامد»، تا رمانها و آثاری مثل «پس از تندر» و... همه در این ژانر قرار میگیرند و هرکدام از زاویهای به آن واقعه نگاه کردهاند.
وی ادامه داد: به نظر من، آقای دکتر مجلسی هم همین هدف را دنبال کردهاند. از نظر شکل روایت، من این اثر را رمان به معنای کلاسیکش نمیدانم؛ چون در رمان معمولاً گرهافکنی داریم، چند گره پشت سر هم شکل میگیرد و بعد گرهها باز میشوند و تکنیکهای خاصی دارد. آقای دکتر مجلسی ادعای رماننویسی هم نکردهاند، اما چند کار هوشمندانه انجام دادهاند.
اول از همه نثر پاکیزه کتاب است؛ واقعاً نثر سالمی دارد و خواننده را با خودش میکشد. دوم اینکه شروع داستان با یک ماجرای جنایی است. وقایع سال ۳۲ ذاتاً سیاسی و تکاندهندهاند، اما آغاز با ماجرای قتل مرحوم افشارطوس بسیار تأثیرگذار است. برای خود من، با توجه به خاطراتی که از کودکی و شنیدن روایتهایی درباره حسین خطیبی داشتم، خواندن این بخش آنقدر جذاب بود که چند بار آن فصل را خواندم.
بهرام پروینگنابادی اظهار کرد: در رمان مدرن شما آزادی دارید که وارد ذهن شخصیت شوید و همه چیز از صافی ذهن یک فرد روایت شود. این ویژگی دنیای مدرن و فردگراست. در این کتاب هم فردیت وجود دارد، اما نه آنقدر عمیق. بااینحال، داستان افشارطوس کشش بالایی ایجاد میکند و روایت را پیش میبرد. همیشه در داستانها، چه ادبیات عرفانی و چه ادبیات سیاسی، عنصر عشق کشش ایجاد میکند. عشق نویسنده به شخصیتی به نام پروین، یک عشق نجیبانه است؛ عشقی که بهنظر من امروز کمتر میتوان نمونههایی از آن را یافت. این عنصر هم به جذابیت داستان افزوده است.
وی تاکید کرد: میگویند رمان جایی است برای برانداختن گفتمانها. در این کتاب هم دیدگاهها و گفتمانهای مختلف از زبان شخصیتهای گوناگون مطرح میشود؛ بهویژه از خلال پرسشها و گفتوگوهای جوانی که میخواهد سر از وقایع سال ۳۲ دربیاورد. این گفتوگوها بدون تکنیکهای پیچیده، اما مؤثر، روایت را جلو میبرد.
نکته مهم این است که نویسنده دنبال اثبات یک چیز مشخص نیست. پایان داستان عمداً باز گذاشته شده و نتیجهگیری نهایی به خواننده سپرده شده است. مخاطب این کتاب، طبقه متوسطِ تحصیلکرده است و نویسنده در طول روایت نشانههایی میدهد تا خواننده خودش به نتیجه برسد. هیچکدام از شخصیتها حرف آخر را نمیزنند.
بهرام پروینگنابادی در نهایت گفت: آنهایی که نظر میدهند، آدمهای تندرو نیستند. نگاهشان منطقی است، حتی اگر زاویه دید متفاوتی داشته باشند. این شاید ناشی از شخصیت خود آقای دکتر مجلسی باشد که دیپلمات است و از تندروی پرهیز میکند. خواننده در نهایت میتواند با دیدگاههای مختلف، از ملیگرا تا سوسیالیست، آشنا شود و این یکی از نقاط قوت کتاب است.
آقای دکتر مجلسی در مقدمه و در پایان کتاب به این خط اشاره میکنند. این یک عیب تاریخی بزرگ ملت ماست. اگر حسادتهای فردی نبود، شاید خیلی چیزها تغییر میکرد. به نظر من، کتاب چیزی است بین رمان تاریخی، خاطرات و گفتوگو. نثر سالم، ادب حاکم بر روایت، دیالوگهای آگاهکننده و نگاه چندجانبه به وقایع، باعث میشود خواننده به درک پیچیدهتری از آن دوره برسد.
نفت گره اصلی منافع انگلستان
محمود کاشانی، حقوقدان در این رویداد اظهار داشت: ایران بهناروا در شهریور ۱۳۲۰ اشغال شد، درحالیکه دولت ایران در جریان جنگ جهانی دوم اعلام بیطرفی کرده بود. بر اساس کنوانسیونهای بینالمللی، زمانی که یک دولت اعلام بیطرفی میکند، کشورهای درگیر جنگ حق ندارند آن کشور را وارد منازعه کرده و به قلمرو آن وارد شوند. با این حال، این اتفاق در ایران رخ داد و انگلستان توانست روسها را قانع کند و در نتیجه، ایران از شمال و جنوب اشغال شد.
وی ادامه داد: هدف اصلی انگلستان این بود که رضاشاه را از سلطنت و پادشاهی کنار بزند؛ موضوعی که داستانی شگفتانگیز دارد، اما متأسفانه در بسیاری موارد بر آن سرپوش گذاشته شده است.دهه ۱۳۲۰ تا ۱۳۳۰ را میتوان دوران افتخارآمیز و مبارزات سیاسی درخشان ملت ایران دانست؛ دورهای که مبارزه در راه برگزاری انتخابات آزاد و استقرار دموکراسی در ایران به اوج رسید. هیچ دورهای در تاریخ ایران به اندازه این مقطع، از نظر اسناد و مدارک مربوط به مبارزات سیاسی ملت ایران، پربار نیست.
این حقوقدان اظهار کرد: مشروطیت تا حدی یک اندیشه وارداتی بود که شکل گرفت، اما در نهضت ملی ایران، اندیشههای دموکراسی، حقوق مردم و حکومت قانون فراتر از مفاهیم وارداتی رفت و در حد کشورهای اروپایی و آمریکا به اوج رسید. از این جهت، این دوران بسیار افتخارآمیز است.
وی ادامه داد: پرسش اساسی این است که چرا نهضت ملی شکست خورد؟ اینکه چگونه نهضتی که همه دلایل و پشتوانههای پیروزی را داشت، در مدت دو سال و چهار ماه به شکست کشیده شد؛ نهضتی که مردم در سراسر کشور پشت آن بودند و مجلسی نیرومند در کشور وجود داشت، اما در نهایت با شکست مواجه شد.
ایران به دنبال آن بود که حاکمیت ملت ایران را بر منابع نفتی کشور برقرار کند؛ امری که به زیان انگلستان تمام میشد. انگلستان از سال ۱۳۱۲ کنترل منابع نفتی ایران را در دست داشت و تنها حاضر بود از طریق قراردادها، سهم اندکی به ایران بدهد، آن هم تا پایان قرارداد شصتسالهای که از ۱۳۱۲ تا ۱۳۷۲ اعتبار داشت. انگلستان بهشدت با دموکراسی در ایران مخالف بود، زیرا سالها تلاش کرده بود عوامل وابسته به خود را وارد مجالس کند و از این طریق کنترل سیاسی کشور را در دست بگیرد.
کاشانی گفت: در کتاب «پاسخ به تاریخ» که خاطرات محمدرضاشاه پس از خروج از ایران است، پاراگراف بسیار مهمی وجود دارد. در آن آمده که در دوران اشغال ایران، وزیرمختار انگلستان فشار میآورد تا افراد مورد نظر این کشور وارد مجلس چهاردهم شوند. او فهرستی ۸۰ نفره به نخستوزیر وقت ارائه میکند، درحالیکه کل مجلس ۱۳۶ نماینده داشت. این رویدادها بسیار پیچیده هستند؛ تا حدی که حتی پیشگامان و رهبران نهضت ملی ایران نیز به برنامهریزی انگلستان برای شکست نهضت پی نبردند. این یک واقعیت مستند و انکارناپذیر است.
وی اظهار کرد:رویدادهای سالهای 1330 تا 1332 پیچیدهترین رویدادهای تاریخ دموکراسیهای جهان است. در بیش از ۲۵۰ سال سابقه دموکراسی در اروپا و آمریکا، در هیچ پارلمانی چنین رویداد پیچیدهای رخ نداده است. در این کتاب، سه موضوع بهطور جدی بررسی شده است: نخست قتل افشارطوس، دوم نقش حزب توده در سالهای 1330 تا 1332، و سوم این پرسش که آنچه در سال 1332 رخ داد، کودتا علیه شخص مصدق بود یا خیر.
کاشانی در نهایت گفت: آنچه در این کتاب مطالعه کردهام، تلاشی برای شناسایی رازهای پیچیده این دوره است؛ از قتل افشارطوس گرفته تا نقش حزب توده و برنامهریزی انگلستان در سال 1332.
تاریخ چاهنشین و ماهنشینساز
داریوش رحمانیان، استاد تاریخ نیز در پایان این رویداد گفت: یکی از گرفتاریهای ما که ابتدا در بخش نخبگانی و دانشگاهی شکل میگیرد و سپس در سطح عمومی جامعه به شکلی بسیار نامطلوب بازتولید میشود، شتابزدگی در دوگانهسازی است؛ دوگانههایی که غالباً خاستگاهی سیاستزده، ایدئولوژیزده، فرقهزده و حکومتزده دارند و ما در قالب آنها فکر میکنیم، منازعه میکنیم و وارد جنگ و دعوا میشویم.
وی ادامه داد: در حوزه تاریخ که خود یکی از پیچیدهترین حوزههای دانشگاهی و معرفتی است، بسیاری از این جنگها و منازعات مبتنی بر دوگانهباوریهایی خام و سطحی است. افراد اسیر این دوگانهها میشوند و در چارچوب آنها برخورد میکنند. من این وضعیت را «تاریخ چاهنشین و ماهنشینساز» نامیدهام؛ یعنی گروهی را به چاه میفرستیم و گروهی دیگر را به ماه میبریم. این نگاه، کشور ما را دچار آسیبهای جدی کرده و بسیاری از مصیبتهای ما حاصل همین ضعف تحلیلی است.
این استاد تاریخ اظهار کرد: ما دوگانههای فراوانی داریم؛ مانند زن و مرد، خردمند و دیوانه، شرق و غرب، وحشی و متمدن. در جهان تاریخی و فرهنگی انسان، نمیتوان گفت این دوگانهها اساساً وجود ندارند یا نباید به کار گرفته شوند، اما نکته مهم این است که این دوگانهها به شکل مطلق و صفر و صدی وجود ندارند. ما با یک طیف روبهرو هستیم؛ نه صفر یا صد، بلکه میان این دو، دهها امکان و وضعیت متفاوت وجود دارد.
من نه مخالف مطلق آقای دکتر مجلسی هستم و نه موافق مطلق. در بخشهایی از کتاب، با تحلیلها، دیدگاهها و شیوه مواجهه نویسنده با مسائل، کاملاً موافق، همدل و همراه هستم و حتی این رویکرد را ستایش میکنم؛ اما در بخشهایی دیگر، دقیقاً نظر مخالف دارم و نسبت به برخی داوریها و تعابیر آزرده میشوم.
رحمانیان توضیح داد: آیا اینکه در برخی موارد موافق و در برخی موارد مخالف باشم، امر ناپسندی است؟ اساساً مگر میتوان از این وضعیت گریخت؟ همه ما چنین هستیم. یکی از مهمترین گرفتاریهای ما این است که مخالف را به دشمن تبدیل میکنیم؛ مخالف رأی، مخالف روایت، مخالف فهم، مخالف باور و مخالف تحلیل خود را دشمن میسازیم. این همان فرقهگرایی است.
در تاریخ و جهان تاریخی انسان، قرار نیست همه یکگونه بیاندیشند. اگر من با آقای دکتر مجلسی مخالف باشم، به این معنا نیست که دشمن ایشان هستم. بهویژه در تاریخ، اگر بپذیریم که روایت تاریخی اساساً نمیتواند کاملاً بیطرفانه باشد و هیچ انسانی نمیتواند عاری از پیشفرضها، تجربهها، عواطف و موقعیت اجتماعی خود داوری کند، آنگاه تاریخ به بهترین میدان تمرین رواداری و مدارا تبدیل میشود؛ همان امری که اساس دموکراسی است.
وی تشریح کرد: این کتاب نقاط قوت مهمی دارد که من بسیار مایلم این نوع نگاه در تاریخنگاری ما رواج یابد. در عین حال، نقاط ضعفی نیز دارد. بهعنوان نمونه، من با بخشی از شیوه نگارش و داوری نویسنده، بهویژه در جاهایی که با نوعی سادهسازی همراه است، مخالفم. یکی از بزرگترین بدبختیهای ما ایرانیان از میانه دوره قاجار به اینسو، این بوده که آرمانخواهی، قانونخواهی و دموکراسیطلبی را بیش از حد ساده تصور کردهایم.
گویی دموکراسی کالایی است که میتوان آن را آماده وارد کرد و با سرعت به نتیجه رسید. درحالیکه دموکراسی نیازمند اخلاق، فرهنگ، تاریخ، زیرساخت، آموزش، تجربه و نهادسازی است. نمیتوان راهی را که در کشورهای دیگر دههها یا قرنها طول کشیده، یکشبه پیمود.
این استاد تاریخ تاکید کرد: همین سادهپنداری به خود آرمانها آسیب زده است. عنوان کتاب «ولی افتاد مشکلها» به نظر من عنوانی بسیار دقیق است. ما آرمانهای بزرگی داشتیم، اما بهدلیل سادهاندیشی، آسانگیری و کوتاهپنداشتن راه، دچار مشکل شدیم. اگر رهبران و نخبگان ما میدانستند پیمودن راه دموکراسی تا چه اندازه دشوار است، شاید بسیاری از این آسیبها رخ نمیداد.
یکی از بخشهای درخشان کتاب، نگاه یک دیپلمات ورزیده، ایراندوست و فرهیخته است. آموزههای دیپلماسی در ادبیات کلاسیک ما، بهویژه در آثار سعدی، بهروشنی وجود دارد. کتاب با زبانی معتدل و لطیف بر پرهیز از بلندپروازیهای غیرواقعبینانه تأکید میکند و این را با سنت فکری ما پیوند میزند.
وی افزود: نهضت ملی را از منظر آسیبشناسی مورد توجه قرار میدهد. این پرسش مطرح میشود که برخی تصمیمها، از جمله رد برخی پیشنهادها، بر چه مبنایی اتخاذ شد. بدون آنکه قضاوت نهایی ارائه شود، کتاب تلاش میکند پیچیدگی شرایط و محدودیت آگاهی انسان تاریخی را نشان دهد. یکی از خطاهای بزرگ در تحلیل تاریخ، تصور وحدت و انسجام کامل شخصیتهاست.
انسانها در طول زمان دگرگون میشوند و حتی در یک لحظه نیز ممکن است دچار تردید باشند. هیچ انسانی علم غیب ندارد. مصدق نیز نمیدانست آینده چه رخدادهایی را در پی خواهد داشت. کتاب در بسیاری از موارد روایت را باز و محتاطانه طرح میکند و همین ویژگی برای من ارزشمند است.
رحمانیان تشریح کرد: کتاب چهار روایت کلی از کودتای ۲۸ مرداد را بررسی میکند، روایت مصدقیها، روایت شاهطرفداران، روایت حزب توده و روایت جریانهای مذهبی. گرچه شمار روایتها بیش از این است، اما این دستهبندی تا حدی راهگشاست. با این حال، به نظر من نقش آمریکا و انگلستان در کتاب کمرنگتر از اسناد موجود ترسیم شده و این مسئله محل بحث جدی است.
به طور کلی امروز دیگر این تصور که مورخ میتواند کاملاً بیطرف باشد، محل تردید است. ادعای پاکی مطلق چشم، ذهن و قلم، ادعای بزرگی است. همه ما با عینکهای خود به جهان نگاه میکنیم. اگر این واقعیت را بپذیریم و به جای دشمنسازی، گفتوگو را جایگزین کنیم، شاید بتوانیم گامی واقعی در مسیر فهم تاریخ و مدارا برداریم.