فشار به مردم چرا؟
مسئله این است که در جامعه امروزی معنا و مصادیق خشونت گسترش یافته است و حکومت و جامعه ایران هم باید در حدود متعارف به این تحولات احترام بگذارد. بهویژه که پیشتر با بسیاری از آنها از طریق کنوانسیونهای بینالمللی موافقت کردهایم.
یکی از دو گزارش اصلی شماره امروز «هممیهن»، درباره دستورالعمل در حال تدوین برای مقابله با خشونت علیه زنان و گزارش دیگر درباره سخنان اخیر آقای پزشکیان در مخالفت با فشار علیه مردم است.
ادبیات آقای پزشکیان خاص خودش است. مسائل را خیلی ساده و روان مطرح میکند؛ حتی اگر به لحاظ نظری و تحلیلی پیچیده باشد. وی اخیراً از فشار بیجهت به مردم و ناراضیسازی آنان و نیز جریانسازی در ماجرای ماراتن کیش انتقاد کرده است. روشن است اختلاف بر سر مصداق فشار بر مردم است؛ زیرا آنان هم که مشغول فشار آوردن هستند، معتقدند که این کارها لازم و طبیعی است و چهبسا آن را در ذیل عنوان امربهمعروف و نهیازمنکر تعریف کنند.
ولی واقعیت این است که ظاهراً آقای پزشکیان این برداشت را قبول ندارد و میان اعتقادات شخصی با امر اجتماعی تمایزی قائل است. در واقع، آنگونه که مشاهده میشود در حوزه رفتار شخصی چارچوبهایی را قبول دارد که لزوماً قبول و انجام آنها را بر دیگران الزامی نمیبیند.
به نظر میرسد که نگاه وی به پوشش یا چگونگی حضور زنان در عرصه عمومی امری برآمده از دل تحولات متعارف اجتماعی است. این مسئله نهفقط درباره پوشش زنان، بلکه نسبت به مفهوم خشونت علیه زنان نیز تسری مییابد.
مسئله این است که برخی از نیروهای سیاسی که ابزار مهمی در قدرت دارند، نمیخواهند تغییرات اجتماعی را طبیعی بدانند و آن را بپذیرند. البته، برخی از تغییرات را که به سود خود بدانند، میپذیرند و حتی به تغییراتی هم که نامشروع میدانند اگر در جهت منافع و تحکیم قدرت خودشان باشد، تن میدهند و حتی استقبال میکنند. ولی بهطور کلی، بنیان تغییر را قبول ندارند و رد میکنند.
نمونه رفتار ریاکارانه آنان را در ماجرای ماراتن کیش میتوان دید. این برنامه در تمام سالهای دولت خودشان برقرار بود؛ ولی هنگامی که توانستند بلافاصله در این دولت بازی درآورند، فریاد «وااسلاما» و «حجاب رفت» و «متدینان آزردهخاطر شدند» درآوردند؛ گویی خاطر مومنین در دولتهای اصولگرا اصلاً آزرده نمیشود، چون خیالشان جمع است.
مسئله خشونت علیه زنان هم از همین نوع است. ۸سال است که این لایحه به مجلس داده شده، ولی هنوز به سرانجام نرسیده؛ درحالیکه لوایح محدودکننده علیه زنان بهسرعت و با تندترین رویکردها تصویب و نهایی میشود. این نگاه، مردسالاری خود را پشت اسلام پنهان کرده و درکی از جایگاه زنان در جامعه امروز ندارد و برخلاف ادعاهایش زن را موجودی با حقوق اندک در برابر مرد میبیند و میخواهد این نگاه را به نام دین غالب کند و همین موجب دوری بسیاری از زنان و جوانان از دین شده است.
خشونت علیه زنان و دختران، دیگر چون گذشته منحصر به زدن با چوب و شلاق نیست، هرچند هنوز هم مواردی از این رفتار وجود دارد که مراجع رسیدگیکننده چنان که باید حساسیت کافی به خرج نمیدهند.
ولی مسئله این است که در جامعه امروزی معنا و مصادیق خشونت گسترش یافته است و حکومت و جامعه ایران هم باید در حدود متعارف به این تحولات احترام بگذارد. بهویژه که پیشتر با بسیاری از آنها از طریق کنوانسیونهای بینالمللی موافقت کردهایم.