وقت جداییها/با مرگ هوشمند عقیلی موسیقی ایران یکی از خوشصداترین خوانندگان خود را از دست داد
هوشمند عقیلی، خواننده قدیمی و شهیر ایرانی، ۱۴ شهریورماه ۱۴۰۴ در سن ۸۸ سالگی و از پس دورهای بیماری در لسآنجلس درگذشت.

هوشمند عقیلی، خواننده قدیمی و شهیر ایرانی، ۱۴ شهریورماه ۱۴۰۴ در سن ۸۸ سالگی و از پس دورهای بیماری در لسآنجلس درگذشت. با مرگ او موسیقی ایرانی، یکی دیگر از خوشصداترین و توانمندترین آوازخوانان خود را که تسلطی چشمگیر بر اجرای موسیقی سنتی دستگاهی و پاپ ـ هر دو را داشت ـ از دست داد.
چنین توانایی و تلفیقی البته در ایران، سنتی دیرینه بود و لااقل از دوران داریوش رفیعی رگههایی از آن نمودار شد. بعدتر نیز کسانی مانند پوران و دلکش و در نسل بعد خوانندگانی همچون عقیلی، هایده، ستار، مهستی و حمیرا این سبک را تداوم بخشیدند. بعد از انقلاب، علیرضا افتخاری و معین در این زمینه درخشیدند هرچند بیشتر آثار این هنرمندان به حوزه پاپ نزدیک شد. اینک نیز آثار همایون شجریان و علیرضا قربانی را میتوان در چنین ترکیبی به تماشا نشست.
شاگردی تاج اصفهانی، مهرتاش و محمود کریمی
عقیلی، سوم مردادماه ۱۳۱۶ در اصفهان دیده به جهان گشود. اصلیت پدر و مادرش البته به آباده شیراز میرسید. از کودکی صدای خوش او توجهها را به خود جلب کرد و عقیلی درنهایت امر اجازه یافت بهشرط آنکه آوازخوانی مانع از تحصیل نشود، صبحهای جمعه به محضر خواننده بزرگ موسیقی سنتی ایران، تاج اصفهانی برسد و دستگاههای همایون و سهگاه را نزد او فرا گیرد. در همین دوران البته مشغول تحصیل در دبیرستان ادب بود و در همین مدرسه برای نخستینبار خوانندگی در میان عموم را آزمود. به دانشگاه نیز راه یافت و در همان شهر زادگاه، به تحصیل رشته ادبیات زبان انگلیسی پرداخت تا به قولی که به پدر داده بود، وفا کرده باشد.
پس از اصفهان، اما رحل اقامت در تهران افکند و اینبار در «جامعه باربد» همراه با شاگردانی دیگر چون محمدرضا شجریان و محمد منتشری، درس استاد اسماعیل مهرتاش را تجربه کرد. استاد بعدی او نیز، محمود کریمی بود که در «هنرستان موسیقی ملی» به او آموزش آواز داد. کریمی به شاگردانش میآموخت، بهنحوی بخوانند که مفهوم اشعار بهطور کامل در بیان وضوح یابد، هر کلمه بهدرستی و معنادار ادا شود و هیچ هجایی در آواز گم نشود.
همین یک نکته ازجمله مشخصههای آوازخوانی پرصلابت و دقیق هوشمند عقیلی بود. او دههها بعد از این آموزشها در مصاحبهای دوباره بر اهمیت تلفظ کلمات در هنگام خوانندگی، تاکید کرد و خوردن هجای پایانی مصراعها را توجیهناپذیر دانست و برای نمونه، شنوندگان را به خوانندگان غربی چون فرانک سیناترا ارجاع داد که این قاعده را بهخوبی رعایت میکنند.
شهرت با «فردا تو میآیی»
قدرت آوازخوانی تکنیکی عقیلی، راه موفقیت او را هموار کرد و شهرتش به جایی رسید که در مراسم گشایش تلویزیون ایران در کنار شخصیتهای معتبری چون حسین قوامی و مرتضی حنانه قرار گرفت. در سالهای پیش از انقلاب، او با ترانههایی چون «فردا تو میآیی» و «دریا» (شن داغ) به محبوبیتی فوقالعاده نزد جوانان علاقهمند به موسیقی پاپ نیز رسید و هنوز که هنوز است، این ترانهها شنیده میشوند و مورد استقبال قرار میگیرند. در آن سالها او البته به کار دولتی در وزارت تعاون و امور روستایی نیز مشغول بود و از طریق همین شغل برای تحصیل در دوره کارشناسیارشد در زمینه فعالیت تعاونیها نیز به انگلستان اعزام شد.
مدافع موسیقی شش و هشت
عقیلی با موسیقی سنتی آغاز کرد اما بعدتر بیشتر در زمینه موسیقی پاپ فعالیت کرد و با وجود ذهنیت منفی که نزد سنتیگرایان موسیقی ایرانی برای حضور آوازخوان در کاباره وجود داشت، از این امر نیز پرهیز نداشت و ازقضا یکی از خوانندگان گرانقیمت ایران بود. ازایننظر او را میتوان با جمال وفایی مقایسه کرد که او نیز از شاگردان استاد مهرتاش و از دوستان نزدیک محمدرضا شجریان بود اما بعدتر راهی متفاوت را با شجریان در موسیقی پیمود و البته در آخرین مصاحبهای هم که از او منتشر شده، انتخاب خود را خطا ندانسته است.
عقیلی نیز با وجود خاستگاه سنتی خود، چنین کرد و بعدتر نیز در مصاحبهای به این نکته اذعان کرد که به این مرزبندیها چندان اعتقادی ندارد. از نظر عقیلی، ذهنیت رایج در فضای موسیقی سنتی ایرانی که روی خوشی به موسیقی شاد نشان نمیداد، چندان قابلاعتنا نیست و ازقضا، موسیقی «شش و هشت» را نیز باید یکی از اجزای فراموششده این موسیقی دانست.
منتقد موسیقی لسآنجلسی
بااینهمه او انتقادهایی نیز به موسیقی پاپ رایج در لسآنجلس در دهه ۱۳۸۰ داشت و حتی در گفتوگویی با اختر قاسمی در همانسالها، در زمینه جو موسیقایی این شهر گفت: «فقط یک کلام؛ «با کمال خجالت متأسفم». تأثرانگیزتر از همه ویدئوکلیپهایی است که میسازند. مثلا ًدر شعر از درد، هجر و غربت صحبت میشود و در کلیپ دخترها و پسرهای خوشگل در حال رقصیدن یا با ماشین و هواپیما در حال سفر و شاد و خوش هستند. اینها اصلاً همخوانی ندارند». آنچه البته عقیلی و بسیاری از خوانندگان نسل او بدان انتقاد داشتند، فراتر از اینها غلبه تصویر بر صدا بهواسطه رونق ساختن ویدئوکلیپها بهاقتضای مناسبات بازار بود.
کلامی در میانه ابتذال و پیچیدگی
عقیلی در دوران فعالیت خود قریب به ۱۴۰ ترانه خواند و در ۱۶ آلبوم موسیقی فردی و مشترک حضور داشت. او در استفاده از کلام نیز به نظر خاص خود رسیده بود. بر آن بود که کلام ترانه باید ساده و نزدیک به زبان محاوره باشد اما درعینحال، هم از ابتذال بهدور باشد، هم از نوگراییهایی که فهم کلام را دشوار میکند. شاید یکی از ترانهسرایانی که در سرودن آنچه مدنظر عقیلی بود، تبحری خاص دارد، جهانبخش پازوکی باشد؛ همشهری عقیلی که از جوانی نیز با یکدیگر سابقه رفاقت داشتند و کلام و ملودی بسیاری از موفقترین آوازهای عقیلی از ذهن او سرچشمه گرفته است.
عقیلی البته با ترانهسرایان دیگری چون تورج نگهبان، بیژن سمندر، معینی کرمانشاهی، لیلا کسری، هما میرافشار و ایرج رزمجو نیز همکاری کرد و به استفاده از اشعار شاعرانی چون حافظ، منوچهری دامغانی، وحشی بافقی، باباطاهر، فرخی یزدی، سیمین بهبهانی، مهدی اخوانثالث و پژمان بختیاری نیز علاقه نشان داد.
بازخوانیخوان حرفهای
عقیلی به بازخوانی آثار محبوب خود نیز علاقهای وافر داشت و در این زمینه چندان در قید اینکه آثار تکراری بخواند، نبود. تشخص صدای عقیلی نیز در دادن رنگی خاص به این ترانههای بازخوانیشده، موثر بود. در این بازخوانیها هم، تعصبی روی ایرانیبودن ترانهها نداشت و به همیندلیل در کارنامه او، هم «تو ای پری کجایی» و «شد خزان» دیده میشود، هم بازخوانی ترانههایی چون Around the World و When I Fall in Love. در این بازخوانیهای خارجی البته بهخصوص آهنگ Sway که عقیلی خواند، شهرتی بیشازهمه بههمزد؛ شاید جدا از کیفیت ممتاز این اثر و بهطرزیکه عقیلی خود نسبت بدان انتقاد داشت، بهواسطه نماهنگ زیبایی که برای آن ساخته شده بود.
وطنپرستی دور از سیاست و حاشیه
هوشمند عقیلی، هنرمندی بود بهدور از حاشیههای رایج در عرصه هنر که گاه از پیامدهای اجتنابناپذیر شهرت قلمداد میشود. او چنین نمیاندیشید و مدیریت این حاشیهها را ضروری میدانست. به سلامت بدنی خود هم حساسیت داشت و از ورزش غافل نمیماند. به خوانندگان نیز توصیه اکید میکرد که برای حفظ تارهای صوتی خود، دود و سیگار را از زندگی خود حذف کنند.
درعینحال با وجود ترانههایی که درباره وطن و ایران خواند، در تمام سالهای غربتنشینی از وسوسه پیوستن به گروههای سیاسی دور ماند. او وطنپرستی راسخ بود که بهصراحت در گفتوگویی پس از حمله آمریکا به افغانستان و عراق، امکان رهایی ایران از طریق حمله نظامی آمریکا را نادرست دانست: «ملت ایران باید خودش برای سرنوشت خودش تصمیم بگیرد، نه به کمک یک نیروی خارجی». در کنار این البته از نژادپرستی و بیگانهستیزی نیز بهدور بود و بر آن بود که راه آزادی و دموکراسی در ایران، از مسیر احترام انسانها به عقاید و مداراجویی میگذرد.