| کد مطلب: ۵۸۲۱۱

نماد توفیق و ناکامی راک ایرانی

کورش یغمایی شاهد عجیبی بر توفیق و عدم‌توفیق موسیقی راک در ایران است. یعنی هم شهرت فزاینده‌ او و فرزندش را می‌توان معیاری بر محبوبیت موسیقی راک در ایران دانست و هم استثنا‌بودن یغمایی‌ها را می‌توان نشانه‌ای بر عدم‌مقبولیت این موسیقی در ایران دانست.

نماد توفیق و ناکامی راک ایرانی

از موسیقی محیط‌های تفرج طبقه متوسط در تهران دهه‌ 40، در 15سال اخیر بارها نوشتم. اینکه صدای غالب این فضاها، گروه‌های بیت بودند؛ گروه‌های راکی که به‌دلایلی آن‌ها را با عنوان گروه‌های بیت یا گروه‌های جاز می‌شناسیم که واکاوی این اسم‌گذاری خودش یک مثنوی هفتادمن است که باشد به‌وقت‌اش. در این‌دهه بسیاری فعال بودند ولی شهرت زیاد متعلق به بلک‌کتس، تک‌خال‌ها، گُلدن رینگز، اعجوبه‌ها، ب.پ.فلاوی و چند گروه دیگر بود. گروهی که کورش یغمایی در آن ساز می‌زد؛ «رایچرز» گروه مطرحی نبود.

اما یک حرکت جسورانه کورش یغمایی او را به شهرتی فزاینده رساند؛ خواندن ترانه «گل یخ» در سال ۱۳۵۱. یغمایی پس از این ترانه دیگر یک ستاره بزرگ بود.  قصدم نوشتن از «گل یخ» نیست. از آن بسیار نوشتند و خواهند نوشت. اما یغمایی با خواندن یک ترانه ساده روی میزان ساده، چهار چهارم عملاً اولین ترانه بزرگ (مگا هیت) موسیقی عام‌پسند ایران با فرم استاندارد راک را خلق کرد.  گروه‌های بیت چندان علاقه‌ای به فارسی و به‌اصطلاح اورجینال‌خواندن نداشتند.

حتی اگر ترانه‌های فارسی هم می‌خواندند ـ که کم بود ـ اغلب ملودی‌های فولک را با تنظیم راک بازخوانی می‌کردند. خیلی کم بودند گروه‌هایی مثل مهاجمان که «رقص رقص رقص» را در نیمه اول دهه 40 با ترانه‌ای اورجینال به فارسی خواندند. همین ترانه هم بعد از حدود پنج‌دهه، برای علاقمندان به این شکل موسیقی، بدل به موضوع شد. 

قبل از «گل یخ» یغمایی، ترانه‌ هیت بزرگ موسیقی این جریان «ای یار بلا» از گروه گلدن‌رینگ بود که یک شیشُ هشت خالص بود. سال‌ها بعد هم سعید دبیری (که ترانه را سروده و ملودی کلام را ساخته) گفت که من می‌خواستم یک شیشُ هشت باباکرمی بسازم. آرایش سازها، راک بود ولی صدادهی گروه به‌قول خود استاد دبیری، خیلی باباکرمی بود و به‌نظر می‌آید تاثیر قابل‌توجهی بر موسیقی پاپ (موسیقی با ادوات غیرایرانی و کلام فارسی) بعد از خودش گذاشت. این اتفاق در سال ۱۳۴۶ رخ داد.

جریان بیت‌بند‌ها به‌تدریج در اواخر دهه ۱۳۴۰ به حاشیه رفت و جای خودش را داشت به ترانه‌هایی می‌داد که شهیار قنبری از آن با عنوان ترانه نوین یاد می‌کند؛ ترانه‌های که آن اوایل، بیشتر از استودیو طنین و برنامه‌های تلویزیونی مثل «زنگوله‌ها» بیرون می‌آمد. یعنی همان جریانی که صدای غالب پاپ دهه ۱۳۵۰ خورشیدی شد.

این جریان به‌واسطه رویکرد خاصی که در تنظیم‌ها داشت، چندان قرابت مستقیمی با موسیقی راک پیدا نکرد. اغلب آن‌ها دست‌کم ارکستر زهی داشتند و پیانو و ویولن، سازهای مهم آن بودند. گیتار الکتریک، آن شخصیت غالب و بیسیک را در این موسیقی نداشت ولی کورش یغمایی را همه با آن گیتار الکتریک‌اش می‌شناختند. هر ویدئویی هم که از او منتشر می‌شد، گیتارش در دستانش بود. 

کورش یغمایی شاهد عجیبی بر توفیق و عدم‌توفیق موسیقی راک در ایران است. یعنی هم شهرت فزاینده‌ او و فرزندش را می‌توان معیاری بر محبوبیت موسیقی راک در ایران دانست و هم استثنا‌بودن یغمایی‌ها را می‌توان نشانه‌ای بر عدم‌مقبولیت این موسیقی در ایران دانست. البته منظورم در ابعاد بسیار گسترده است؛ چون راک ایرانی اتفاقاً امروز پویا‌تر از گذشته است، ولی محملی برای ارائه به مخاطب ندارد. 

این بحث را که راک در ایران مقبولیت گسترده ندارد، می‌توان بیشتر ناظر به پیش از انقلاب دانست هرچند که در سال ۱۳۴۶، سی‌هزار مخاطب تهرانی به امجدیه رفتند تا در فستیوالی شرکت کنند که صدای غالب آن راک بود. مسئله موسیقی راک در ایران بحثی پیچیده است و به آسیب‌شناسی خاص خودش نیاز دارد. ولی به‌هرروی کورش یغمایی پدیده‌ای بود که با ترانه فارسی‌خواندن در فرم و ساختار موسیقی راک، چهره یگانه و مهمی در این جریان بود و باقی ماند. 

کورش یغمایی در این سال‌ها ایران ماند، زندگی کرد و کار کرد. به زودی هم آلبوم جدیدی را ارائه می‌دهد. در سال ۱۳۹۷ آلبوم «ملک جمشید» را روی تلگرام برای علاقمندانش در ایران منتشر کرد و چه‌حیف که چهره‌ای بزرگ از دوران طلایی پاپ ایران در پیش از انقلاب، ۴۷ سال است که در وطن مانده ولی یک‌بار هم روی صحنه نرفته است.  حدود 10سال پیش از یکی از دوستانم که به خانواده یغمایی نزدیک است، پرسیدم که چرا استاد فعالیت رسمی نمی‌کنند؟ گفت یغمایی معتقد است که چه‌کسی در دفتر موسیقی ارشاد این صلاحیت را دارد که به من بگوید، کار بکن یا کار نکن؟

نمی‌دانم ذهنیت خود رفیق ما بود یا واقعاً  یغمایی این نکته را گفته بود اما خالق لحظه‌های مهمی در موسیقی عامه‌پسند معاصر، سال‌ها به‌دلیل پاسخ ساده و سرراست این پرسش، مجوز نگرفت. ولی شاید خیلی زودتر از این‌که کار از کار بگذرد، کسی باید از متولیان فرهنگی می‌پرسید: چه‌کسی می‌تواند به یک هنرمند بگوید این‌کار را بکن یا آن‌کار را نکن؟

به کانال تلگرام هم میهن بپیوندید

مطالب ویژه
دیدگاه

ویژه فرهنگ
پربازدیدترین
آخرین اخبار