| کد مطلب: ۵۴۸۳۸

با تمبک معنا می‌‏آفرید/درباره جمشید شمیرانی تمبک‌‏نواز برجسته کشورمان که ۳ روز پیش در ۸۴ سالگی، در فرانسه چشم بر جهان فرو بست

استاد جمشید شمیرانی، نوازنده نامدار تمبک و یکی از چهره‌‌های تاثیرگذار موسیقی ایران، در فرانسه درگذشت.

با تمبک معنا می‌‏آفرید/درباره جمشید شمیرانی تمبک‌‏نواز برجسته کشورمان که 3 روز پیش در ۸۴ سالگی، در فرانسه چشم بر جهان فرو بست

استاد جمشید شمیرانی، نوازنده نامدار تمبک و یکی از چهره‌‌های تاثیرگذار موسیقی ایران، در فرانسه درگذشت. بی‌تردید فقدان این استاد برجسته اکنون خلأیی است ژرف در دل فرهنگ و هنر ایران‌زمین؛ خلأیی که به غیاب نگاه نافذ و روح هنری او در ساحت تعلیم و تعقل بازمی‌گردد.

مردی‌که با نواهای دلنشین و آهنگین خود، نه‌صرفاً گوش‌ها، که روح و جان شنونده را به سفری در زمان، تاریخ و هویت این سرزمین می‌برد و نشان می‌داد ‌که چگونه سنت و خلاقیت، در جریانی هم‌آمیخته با هم، می‌توانند پدیدآورنده تجربه‌ای فراتر از زمان و مکان باشند؛ تجربه‌ای‌که در آن انسان می‌آموزد که زیبایی، تنها آرایه‌ای بیرونی نیست، بلکه حقیقتی اخلاقی و عرفانی است که جان را پالایش می‌کند و چشم‌دل را روشن. 

فیلسوفی با سخنانی ژرف 

حضور جمشید شمیرانی در عرصه هنر، همواره یادآور این حقیقت بود که تعلیم و آفرینش، دو بال ناگسستنی اندیشه و اخلاق‌اند و هر هنرمند یا آموزگار، وقتی این دو بال را با هم ببیند و پرورش دهد، می‌تواند دیگران را به اصلی توجه دهد تا به‌سوی خرد و حس آفرینش هدایت شوند. فقدان او، به‌معنای فقدان تنها یک انسان نیست، بلکه به‌معنای توقف بخشی از جریان مستمر تجربه جمعی ما از یکی از وجوه و جنبه هنر است؛ تجربه‌ای‌که نسل‌‌ها از طریق آن با تاریخ، اندیشه و هنر خود آشنا می‌شوند و ارزش‌‌های انسانی تعبیه در آنها را درک می‌کنند.

درگذشت او به ما یادآور می‌‌شود که یک هنرمند راستین، معلم زمان و حافظ فرهنگ خویش است، کسی‌که حتی در غیاب‌اش، میراثی معنوی، اخلاقی و هنری از خود بر جای می‌گذارد تا برای سنجش اعتبار هنر، سنجه و ترازو باشد و چراغ روشن ِراهی برای روندگان بسیار در زمین سبز آینده هنر.‌

استاد جمشید شمیرانی از شاگردان ممتاز و برجسته حسین تهرانی بود و نسل جدید نوازندگان ایرانی، میراث‌دار تعلیمات او به‌شمار می‌روند. او در نواختن تمبک، همچون فیلسوفی بود که با هر ضربه، سخنی ژرف و پرمعنا می‌گفت. آثار او نه‌صرفاً ریتم می‌آفرید، بلکه فلسفه‌ی هنر را نیز درعمل نشان می‌داد.

چنان‌که هنر در نگرش او، چیزی نیست جز بازنمایی تقابل سکوت و صدا، نظم و بی‌‌نظمی، ذهن و دل. سبک او مملو از ظرافت‌‌های ریتمیک و نوآوری‌‌های موزون بود، که همواره مرز میان سنت و خلاقیت را به زیباترین شکل ممکن نشان می‌داد. حضور او در جشن هنر شیراز، همکاری با هنرمندانی چون سعید هرمزی، غلامحسین بیگجه‌خانی، علی‌اصغر بهاری و در دهه‌‌های بعد با داریوش طلایی، مجید کیانی، محمود تبریزی‌زاده و محمد موسوی و نیز اجراهای بین‌المللی با حسین علیزاده و محمدرضا شجریان، نشان از وسعت تاثیر و تعامل هنری او داشت.

تجربه‌ای شهودی از موسیقی ایرانی

نگاهی به آثار شاخص استاد جمشید شمیرانی، از آلبوم «اشاره» که مروری بر 50 سال فعالیت هنری اوست، نشان می‌دهد که چگونه او در تلفیق سنت و نوآوری، استادانه عمل می‌کرد. در این آلبوم، شمیرانی با بهره‌گیری از تکنیک‌‌های پیچیده ریتمیک و تغییرات ظریف ضربی، نواهای تمبک را به‌گونه‌ای شکل می‌داد که هر قطعه هم‌زمان بیانگر تاریخ موسیقی ایرانی و تجربه شخصی او باشد.

در «جلوه گل» با آواز علیرضا قربانی، او از روش هم‌زمانی ضرب‌‌های سریع و سکوت‌‌های حساب‌شده بهره می‌برد تا حس شناوربودن آواز و فضای احساسی اثر را تقویت کند؛ بدین‌ترتیب هر ضربه تمبک، هم‌‌زمان با بیان حسی خواننده هماهنگ بود و لایه‌ای از گفت‌وگوی هنری میان سازوآواز ایجاد می‌کرد.

در اثر «دلگشا» با تار داریوش طلایی، شمیرانی از تکنیک‌‌های داینامیک و تغییرات سرعتِ ضرب بهره برد تا دیالوگ تمبک و تار را به‌گونه‌ای روان و متقابل شکل دهد؛ هر پیچش ریتمیک او نه‌تنها پشتیبان ملودی تار بود، بلکه درک ذوق ایرانی و روح لطیف قطعه را به شنونده منتقل می‌کرد و تجربه‌ای شهودی از جریان موسیقی ایرانی فراهم می‌آورد.

همچنین در «رنگ فرح» با آواز رضوی سروستانی، استاد با استفاده از ضرب‌‌های منقطع و تاکیدی، فضایی شاعرانه و استعاری خلق می‌کرد؛ سکوت‌‌های بین ضرب‌‌ها، خود تبدیل به لحظاتی از تأمل و انتظار می‌شد و نشان از فلسفه عمیق او در رابطه میان صدا، سکوت و معنا داشت.

زبان بیان احساس انسانی

در سطح بین‌المللی نیز، شمیرانی با هنرمندانی چون پیتر بروک، رس دالی، آنری آنیل، ژان پیر دروئه، سلیمان ترائوره، عمر سوزا و زامیر احمد همکاری کرد و در این تعاملات، تمبک را از مرزهای تکنیک صرف فراتر بُرد و به زبان جهانی هنر و بیان احساس انسانی تبدیل کرد. ده‌‌ها کنسرت او، نمونه‌ای بارز از روش‌شناختی و فلسفی او در نوازندگی تمبک بود؛ او نشان داد که هر ضربه، هر سکوت و هر تغییر ریتم می‌تواند حامل معنا و تجربه‌ای اخلاقی و فرهنگی باشد و سهمی بسزا در معرفی و گسترش موسیقی ایرانی در جهان داشته باشد.

در شیوه هنری استاد جمشید شمیرانی، هر ضربه تمبک بیش‌از‌آنکه صرفاً ریتم باشد، حامل معنا و زندگی بود؛ او با ظرافتی شگفت، تجربه‌‌های انسانی، تاریخ فرهنگی و اخلاق هنر را در بطن نواهای خود می‌گنجاند. در آثار او، سکوت‌‌ها به‌اندازه صداها اهمیت داشت و مخاطب می‌آموخت که در تأمل و انتظار، در فروتنی و شجاعت، در تضاد و هماهنگی، زندگی معنا می‌یابد.

هر پیچش ریتمیک و هر لحظه‌ی تاکیدی، حکایتی بود از تلاش انسان برای فهم خود و جهان و هر اجرای او، فرصتی بود برای شنونده تا با موسیقی، به فهمی شهودی از زیستن، خردورزی و ذوق هنری دست یابد. بدین‌ترتیب هنر شمیرانی نه‌تنها لذت زیبایی‌ شناختی می‌آفرید، بلکه ذهن و دل مخاطب را به گفت‌وگو با تاریخ، فرهنگ و فلسفه زندگی فرا می‌خواند و نشان می‌داد که موسیقی می‌تواند هم‌زمان آموزشی، اخلاقی و تأمل‌برانگیز باشد.

روش استاد شمیرانی، تلفیقی از دقت در تکنیک و تعهد به روح موسیقی بود. او نشان داد که تمبک، تنها یک ساز کوبه‌ای نیست، بلکه زبان روح و نمادی از تاریخ فرهنگی ملت است. نگاه فلسفی او به هنر، حکایت از این داشت که هر ضربه، هر سکوت و هر پیچش، در بطن خود پیامی اخلاقی، فرهنگی و ذوقی دارد و هنرمند باید با وجدان خویش و احترام به سنت‌‌ها، این پیام را برساند. حضور او در مرکز مطالعات شرقی دانشگاه سوربن فرانسه و آموزش شاگردان از ملیت‌‌های مختلف نیز گواهی بر روحیه استادانه او در انتقال دانش و پرورش ذوق موسیقایی جهانی است.

هنر واقعی، آموزگار زندگی است

اکنون که استاد جمشید شمیرانی از میان ما رفته است، جای خالی او نه‌تنها در صحنه موسیقی، بلکه در ضمیر فرهنگی و اخلاقی ما، گویی خلأیی پرناشدنی پدید آورده است. هر نغمه‌ای که بی‌صدای حضور او می‌گذرد، سکوتی سنگین در دل شنونده طنین می‌اندازد و یادآور آن است که هنر واقعی، فراتر از سرگرمی، آموزگار زندگی و شاهدی است بر اخلاق و اصالت انسانی. فقدان او، اتفاقی است تلخ اما حکایت از آن دارد که بزرگی هنر در پیوند آن با معرفت و وجدان هنرمند است و هر نوا و هر ضربه، پیامی از خرد، فروتنی و زیبایی به همراه دارد.

امروز، ما در حسرت صدا و حضور او می‌نشینیم، اما این حسرت، خود چراغی است که مسیر فهم عمیق‌‌تری از هنر، زندگی و معنای زیستن را روشن می‌کند؛ و صدای هنر جاودان او، همچنان چون ندای اخلاق و ذوق در قلب‌‌های ما می‌نوازد و ما را به فراگیری حقیقت و شکوه هنر فرا می‌خواند. یادش گرامی باد.

به کانال تلگرام هم میهن بپیوندید

دیدگاه

ویژه بیست‌و‌چهار ساعت
پربازدیدترین
آخرین اخبار