میخواست ما دوباره ببینیم
درگذشت واحد خاکدان، خاموشی چشمی است که «دیدن» را به ما میآموخت. او از تبار هنرمندانی بود که میان «چشم» و «دل» پلی میزدند.
درگذشت واحد خاکدان، خاموشی چشمی است که «دیدن» را به ما میآموخت. او از تبار هنرمندانی بود که میان «چشم» و «دل» پلی میزدند.
باید پذیرفت که بحران جمعیت، نشانهی بیماری عمیقتری است و آن؛ گسست میان ملت و آرمان ماست. جامعهای که جوانانش نسبت به آن احساس تعلق نمیکنند، آیندهای نمیسازد. امروزه بسیاری از جوانان ایرانی میان «ماندن» و «رفتن» در تردیدند و این تردید خود بزرگترین تهدید برای هویت ملی است.
ناصر تقوایی، مردی از تبار جنوب و نمکخوردهی آفتاب و دریا، از میان ما رفت و با رفتنش نهتنها یکی از بزرگترین فیلمسازان ایران، بلکه وجدان بیدار تصویر در این خاک خاموش شد.
پژمان را نمیتوان تنها یک آهنگساز دانست. او پژوهشگری بود که مرز میان موسیقی کلاسیک غربی و ریشههای بومی ایران را درنوردید. آثارش، از اپرای «جشن دهقان» و «دلاور سهند» تا باله «روشنایی» و «سمندر»، جلوهای از تلاشی پیگیر برای همنشینی شرق و غرب، سنت و نوآوری، ریشه و افق بود.