| کد مطلب: ۵۶۱۹۲

دو سیاست در یک اقلیم

طی هفته‌های اخیر انتقاداتی متوجه نحوه اداره سیاست خارجی توسط دولت بوده است. برخی از غلبه نوعی بلاتکلیفی و بی‌هدفی و بی‌تصمیمی سخن می‌گویند. برخی نیز بر آن‌اند که موضوع در سطوح راهبردی مطرح است و نباید آن را به حد اختیارات وزارت خارجه که بیشتر جنبه سیاستی و تاکتیکی دارد، تقلیل داد.

دو سیاست در یک اقلیم

طی هفته‌های اخیر انتقاداتی متوجه نحوه اداره سیاست خارجی توسط دولت بوده است. برخی از غلبه نوعی بلاتکلیفی و بی‌هدفی و بی‌تصمیمی سخن می‌گویند. برخی نیز بر آن‌اند که موضوع در سطوح راهبردی مطرح است و نباید آن را به حد اختیارات وزارت خارجه که بیشتر جنبه سیاستی و تاکتیکی دارد، تقلیل داد.

اما از وزارت خارجه  که انبان دانایی و تجربه و محل حضور زبده‌ترین و مجرب‌ترین کارشناسان روابط بین‌الملل کشور است، انتظار می‌رود که جای واقعی خود را در تصمیم‌گیری‌های راهبردی و سیاستی به دست آورند و ایده‌های راه‌گشایی را مطرح و شجاعانه از آنها دفاع کنند. اما به نظر نمی‌رسد که چنین باشد.

خاصه آنکه به تازگی یکی از معاونان وزارت خارجه آب پاکی روی دست ما ریخته و گفته است که «انتظار اینکه با یک مذاکره یا یک مجموعه مذاکره طی چند سال بتوانیم رفع پایدار تحریم‌ها را داشته باشیم، انتظاری عقلایی نیست.» این نظر نه‌تنها نادرست است، بلکه از آنجا که تزریق ناامیدی بیشتر به جامعه است، سنجیده نیز نیست.

اما گویا دولت با مشکل ناهماهنگی در حوزه سیاست خارجی مواجه است. به  نظر نمی‌رسد رئیس‌جمهور و وزیر خارجه دارای رویکرد واحدی در سیاست خارجی بوده و هم‌افزایی داشته باشند. این دو طی یک سال و چند ماه گذشته مواضع متفاوتی ابراز کرده‌اند. درحالی‌که آقای دکتر عراقچی در سخنرانی رای اعتمادشان از «نبرد ما با نظام سلطه نبردی دائمی است»، از «مدیریت تخاصم با آمریکا»، «دیپلماسی مقاومت» و تخصیص «تمامی ظرفیت‌های سیاسی و دیپلماتیک دولت چهاردهم برای شناساندن اهداف محور مقاومت» گفتند، تاکید آقای پزشکیان در مقاله تهران تایمز در 23 تیر 1403 بر تعامل با جهان و «سیاستی فرصت‌گرا با هدف ایجاد «تعادل» در روابط با همه کشورها و منطبق با منافع ملی و توسعه اقتصادی و نیازهای صلح و امنیت منطقه‌ و جهان» تاکید کردند. 

دیدگاهی که توسط آقای پزشکیان مطرح می‌شود، دیدگاهی است در ادامه دیدگاه غالب در دولت‌های خاتمی و روحانی. این دیدگاه بر تغییر رفتار آمریکا و متناسب با آن تغییر رفتار ایران و حرکت در جهت تنش‌زدایی و رفع تحریم‌ها استوار است. با این دیدگاه می‌توان به گشایشی امید داشت. اما مشکل این دیدگاه این است که کارگزاری در دولت ندارد و آقای پزشکیان با توجه به نداشتن تجربه و شناخت کافی در سیاست خارجی تاکنون نتوانسته است عاملیت لازم را داشته باشد.

لذا اگر خط معتقد به «تخاصم مبنایی و حل‌ناشدنی با نظام سلطه» در دولت غلبه داشته باشد و هم‌افزایی‌اش با محافلی در خارج از دولت باشد، در این صورت مشکل می‌توان انتظار گشایشی را در رابطه با جهان داشت. در چنین صورتی بعید است که طرف غربی و منطقه‌ای بپذیرد که در سطوح تاکتیکی و به صورت موردی امتیازی بدهد و دست طرف مقابل را برای ادامه به سیاق قبل باز بگذارد. حداقل در دوره جدید و با وجود ترامپ و شرایط بعد از 7 اکتبر در منطقه مشکل می‌توان بختی را برای چنین رویکردی قائل بود.

این موضوع در ارتباط با عربستان و شرکا هم صادق است. حساسیتی که این کشورها در قبال محور مقاومت دارند، کمتر از حساسیت آمریکا و اسرائیل نیست. لذا نمی‌توان از یک سو محور مقاومت را در رأس اولویت‌ها معرفی کرد و از سوی دیگر انتظار گشایشی در روابط با عربستان و شرکا از طریق سفرهای مکرر به آن کشورها را داشت. 

چنین رویکردی کار در مذاکرات هسته‌ای و تحریم‌ها را نیز دشوار می‌کند. به هر حال می‌دانیم که ادوار مذاکراتی مهم مستلزم تدارکات و تمهیداتی است و لازم است بستری آماده برای آن شکل بگیرد. مشکل مهم در این حوزه فقدان درکی درست از شرایط دائماً متحول است. در نتیجه فقدان چنین درکی فرصت‌ها و نیز اهرم‌های مهمی را از دست داده‌ایم.

یکی از بدیهیات سیاست خارجی این است که اهرم‌ها تاریخ مصرف دارند و اگر به موقع استفاده نشوند، می‌سوزند. یک نمونه بارز آن را ما در جریان جنگ تحمیلی با عراق به وضوح دیدیم. در ارتباط با مشکل هسته‌ای، ما در دوره نخست ریاست‌جمهوری ترامپ، اهرم‌های ارزنده‌ای داشتیم که سوختند. در دوره مرحوم رئیسی نیز اهرم‌هایی داشتیم که از دست رفتند. 

متاسفانه در دور دوم ریاست‌جمهوری ترامپ، مقامات ما تغییر شرایط در آمریکا و در منطقه و در شرایط داخلی ایران را وارد معادله نکردند. دشمنی کردن در ذات دشمن است و تردیدی در جنایات اسرائیل و آمریکا نیست. اما سوال این است که آیا دستگاه دیپلماسی ما آنچه را که ما برای جلوگیری از جنگ باید انجام می‌دادیم متوجه شد و سران نظام را متوجه کرد یا خیر؟ احتراز از جنگ امکان حفظ توان بازدارندگی را در حدی که قبل از جنگ وجود داشت،  می‌داد. شاید اگر متوجه تغییرات عمده می‌شدیم،  امکان جلوگیری از وقوع جنگ می‌توانست وجود داشته باشد. 

مسئله این است که اگر مذاکرات ما در سال ۱۴۰۴ دقیقاً با همان پیش‌فرض‌ها و اهداف سال 1394 انجام نمی‌شد، شاید امکان احتراز از جنگ و اسنپ‌بک وجود می‌داشت. مذاکره‌کنندگان ما دقیقاً بر سر همان مسائلی چانه‌زنی می‌کردند و قصد داشتند معامله کنند که ده سال پیش موضوع مذاکره بود. عقب‌نشینی‌های تاکتیکی هم در جنگ‌ها و هم در دیپلماسی امر معمول، لازم و عقلانی است و این روزها برخی مقامات از آن حرف می‌زنند؛ اما با تاخیر بسیار زیاد. گاه دیپلمات‌ها در مذاکرات بین‌المللی ملزم به انتخاب میان گزینه‌های بد و بدتر هستند.  

بعلاوه، مذاکره و دیدار رو در رو و بدون محدودیت خود زایا و زاینده است؛ نقطه‌نظرات واقعی طرف مقابل را به تدریج معلوم می‌کند؛ منشأ تفاهم متقابل می‌شود. داستان طرحی که ترامپ در 23 نوامبر برای اوکراین اعلام کرد و چیزی جز طرح تسلیم اوکراین نبود و تا 27 نوامبر به اوکراین فرصت داد که آن را بپذیرد، بسیار درس‌آموز است.

زلنسکی به جای اینکه آن را رد کند، پیشنهاد مذاکره در مورد آن را داد و مذاکره‌ای که انجام شد، ورق را برگرداند و این بار روسیه عصبانی شد. اوکراین بر مبنای امکانات و اهرم‌هایی که داشت، واقع‌بینانه برخورد کرد و توانست از طریق دیپلماسی، طرح آمریکا را به نفع خود اصلاح و تعدیل کند. درحالی‌که اگر ما بودیم حتماً بلافاصله چنین طرحی را رد می‌کردیم.

چانه‌زنی از طریق رسانه‌ها در مورد اموری مانند شکل و فرمت مذاکرات و مطالب قابل طرح در مذاکرات و نتیجه نهایی مذاکرات و در تعلیق نگه داشتن اصل مذاکرات راه‌حل نیست. مواضع نهایی کشورها در جریان مذاکره در اتاق دربسته مشخص می‌شود. آنچه که در رسانه‌ گفته می‌شود، متوجه سیاست داخلی و پایگاه‌های اجتماعی در داخل است. آنها را نباید مبنای کار قرار داد.

در اتاق مذاکره نیز هیچ کس را به زور ملزم به امضای هیچ کاغذی نمی‌کنند. بعلاوه، اگر مذاکره جامع و در ارتباط با موضوع‌های متنوع باشد، امکان تهاتر ایجاد می‌شود، یعنی یک طرف می‌تواند در یک حوزه امتیاز بیشتری بگیرد و در حوزه دیگری امتیاز بیشتری بدهد. بی‌توجهی به این قبیل امور یعنی ادامه بن‌بست.

به کانال تلگرام هم میهن بپیوندید

دیدگاه

ویژه دیپلماسی
پربازدیدترین
آخرین اخبار