تحلیل مهرداد خدیر از ماجرای اینترنت سفید: برابرترها جای دیگرند: نشانی نادرست ندهیم
مهرداد خدیر نوشت: اعتراض به خط سفید به خاطر این احساس است که بعضی برابرترند منتها اگر سراغ کار به دستان اصلی بروند هزینه دارد و شاید برخی زیاد در دست رس نباشد اما چند فعال رسانه ای و هنری که نقشی در این تبعیض ندارند و در اختیار آنان قرار گرفته بدم دست ترند برای ابراز خشم.
به گزارش هممیهن آنلاین، مهرداد خدیر در عصر ایران نوشت:
دوست روزنامهنگاری که رسانۀ متبوع او خط بیفیلتر در اختیار او گذاشته میگفت در صفحۀ خود در اینستاگرام یا توییتر آماج حملات و انتقادات قرار گرفته و گله میکرد نمیدانم چرا باید به خاطر استفاده از بدیهیترین ابزار متهم شوم در حالی که من مانع استفاده از اینترنت آزاد برای کثیری از مردم ایران نیستم و خشم خود را باید به جانب فیلترکنندگان روانه کنند.
به بیان دیگر میخواست بگوید اگر من خط سفید نداشته باشم مشکل فیلترینگ حل نمیشود.
در پاسخ گفتم: شما که از علیرضا قربانی محبوبتر نیستی. به او هم اعتراض میکنند و این اعتراض در واقع به جانب کسی نیست بلکه علیه تبعیض است و از این رو باید قدر دانسته شود.
نمیشود که از بام تا شام در ستایش عدالت بگویند و انواع تعاریف را برای عدالت ارایه کنند ولی هر جا که بتوانند تبعض روا دارند.
یکی از جذابیتهای تشیع برای ایرانیان این بوده که به اصول سه گانه دین اسلام (توحید، نبوت و معاد) دو اصل دیگر (عدل و امامت) را اضافه کردهاند و حالا جماعتی به نام دین یکی از اصول دین در باور شیعه ۱۲ امامی را در عمل نقض میکنند.
چرا در عمل؟ چون «تعرف الاشیاء باضدادها». یعنی هر چیزی با ضد آن شناخته میشود. روشنایی به میزانی است که تاریکی نیست و تاریکی به میزانی که روشنایی نیست. فقر به میزانی است که ثروت نیست و ثروت به میزانی است که فقر نیست. حکالت تبعیض و عدالت نیز همین است. تبعیض به میزانی است که عدالت نیست و عدالت به میزانی است که تبعیض نیست.
نهایت این بوده که اصطلاح تبعیض مثبت را ابداع کردهاند. یعنی برای جبران و البته بر اساس توافق جمعی به بخشی امتیاز بیشتری میدهند تا فاصله و کمبود جبران شود.
در دوران تحصیل دوستی روانه جبهه شد و طبعا از درس بازماند و در پایان سال در امتحانات دچار مشکل شد. جان خود را کف دست گذاشته بود و آن قدر آدم اهل تحلیلی بود که بعد از ورود ایران به خاک عراق تکلیف را از خود ساقط می دانست و در واقع مخالف ادامه جنگ بعد از بازپس گیری خرمشهر بود. در توجیه هم گفته بود من مقلد آیتالله مرعشی نجفی هستم که با نظر مهندس بازرگان موافق است و جنگ را در خاک عراق را بیش از این به صلاح نمیداند.
بازگشت و بر سر استفاده از سهمیه رزمندگان در کنکور با خود جدال داشت و او را قانع کردم که این تبعیض نیست. بلکه جبران فاصلهای است که ایجاد شده ولی باز زیر بار نرفت و نمیدانم نهایتا استفاده کرد یا نه و به هر رو اکنون دندانپزشک است و در شهرستانی در مرکز درمانی و نه مطب خصوصی شاغل به کار و شاید در آستانه بازنشستگی.
تا این حد قابل قبول است ولی اگر قرار باشد این امتیاز به صورت موروثی برای نسل بعدی ادامه یابد نام آن تبعیض مثبت نیست تبعیض عریان است و احتمالا به قصد حامی پروری و ایجاد طبقه جدید.
این مقدمات برای آن بود که بگویم بهترین واکنش به اعتراضات خط سفید را در نوشته خانم شهیندخت مولاوردی دیدم که هم اکنون دبیر کل جمعیت حقوق بشر زنان است و در دولت اول آقای روحانی معاون رییس جمهوری بود و مورد غضب اصولگرایی ایرانی که چون با مفهوم «برابری» مشکل دارند به هر که از برابری بگوید انگ میزنند و البته در این فقره به استاد و مراد خود شیخ فضلالله نوری اقتدا می کنند که میگفت هر متنی که از برابری و مساوات بگوید دینی نیست چون نه زن با مرد برابر است نه مسلمان با کافر.نه عالم با عامی و مفهوم برابری را کاملا غیر دینی میدانست و البته برابری ریشه در سنت ندارد و برگرفته از شعار انقلاب فرانسه است.
اینها را خانم مولاوردی البته ننوشته بلکه آنچه او نوشته این است:
«در فضیلت برابری» سلسله یادداشتهای یک پزشک اعصاب درباره جهانِ انسان است با نگاهی به کتاب «نردبان شکسته »نوشته« کیت پین». و در یک کلام این همه خشم و استیصال عامه مردم را حاصل احساس بیعدالتی و احساس تبعیض میداند.
او صادقانه و جای دیگر هم نوشته:
از خدا پنهان نیست از شما چه پنهان؟دلم رضا نداد این را صادقانه نگویم که در دوره مسوولیتم مدتی به اینترنت بدون فیلتر و پراکسی دست رسی پیدا کردم و به قول فوکو در نظریه قدرت: و ما بی آن که لزوما خود آگاهی داشته باشیم... حقیقتا آن را نه به عنوان امتیاز و رانت بلکه بخشی از لوازم مدیریتی و پروتکل امنیت سایبری در سطح عضو هیات دولت تلقی می کردیم لذا بعد از خروج از دولت به پیامک تمدید آن پاسخ ندادم و ادامه پیدا نکرد و تمام و شاید خدا رحم کرد برای چنین روزهایی و امروز همه تلاشم برای برچیدن بسترهای این نابرابری هاست....
کتاب «نردبان شکسته» کیت پینِ روانشناس به بررسیِ این مسئله میپردازد که چگونه نابرابری نهتنها ما را از لحاظ اقتصادی از هم جدا میکند، بلکه پیامدهای عمیقی در طرز فکر، نحوهی واکنش به استرس، عملکرد سیستم ایمنی بدن و حتا نگرش به مفاهیم اخلاقی چون عدالت و انصاف دارد.
چند جمله از آن کتاب به انتقال مفهوم یاری می رساند:
- گداها به میلیونرها حسادت نمیکنند، هرچند به گداهای دیگری که موفقترند غبطه میخورند.
- فقر با نابرابریِ اقتصادی بسیار متفاوت است. فقر به آنچه شخص دارد یا ندارد مربوط است، درحالیکه نابرابری نحوهٔ توزیعِ پول را توصیف و فاصلهٔ میان دارا و ندار را ترسیم میکند.
یافتههای تحقیقاتیِ جدید در روانشناسی، علوم اعصاب و اقتصادِ رفتاری نهتنها آشکار میکند نابرابری رفتار افراد را به شکلهای قابلپیشبینی تغییر میدهد، بلکه این دیدگاهِ ناقص که فقر را نتیجه عدم موفقیت فردی میداند، اصلاح میکند. در میان جوامع پیشرفته، نابرابری در اصل نه میزان پول آدمها، بلکه احساسشان نسبتبه جایگاهی است که دیگران دارند.چیزیکه مهم است احساسِ فقیربودن است، نه صرفاً فقیربودن.
حالا می رسم به اصل مطلب: خشم مردم از فلان چهره سیاسی یا رسانه ای یا هنری نیست که چرا خط سفید داری. چون او هم نداشته باشد باز به آنها نمی دهند. حتی احساس نمی کنند با ریاکاری مواجه شده اند از جنس توصیفات رامبد جوان برای ایران در حالی که منتظر تولد فرزند خود در کانادا بود و سرانجام ناچار شده توضیح دهد هر چند دل چسب نبود.
اصل قصه جای دیگری است: احساس نابرابری.خواست مردم روشن است: عدالت و برابری.
یک مثال روشن می کند. اگر در یک شرکت با ۱۰ کارمند به همه ۱۰ میلیون تومان پاداش غیر منتظره و اضافه بر حقوق بدهند همه خوش حال می شوند اما کافی است به یکی به جای ۱۰ میلیون ۵ میلیون یا ۱۵ میلیون بدهند. به خاطر ۵ تومان کمتر احساس تبعیض می کند یا دیگران به خاطر ۵ تومان بیشتر احساس تبعیض و فراموش می کنند مبلغ اضافی دریافت کرده اند و به تفاوت می اندیشند.
فیلترینگ غیر اخلاقی است و ضد انسانی. چون اولا امکان دست رسی به سایت های غیر اخلاقی را به خاطر ناچار شدن به استفاده از فیلتر شکن فراهم می سازد و ثانیا به نابرخورداران احساس تبعیض می دهد.
انقلاب ایران با شعار عدالت و رفع تبعیض به پیروزی رسید. تصور عامه این بود که ایران کشور ثروتمندی است منتها ثروت آنان در اختیار یک مشت آدم فاسد است که بیشتر این ثروت را برای خود برمی دارند و بقیه به مردم می رسد و ااگر به جای آن آدم های فاسد آدم های صالح بیاید ثروت بین همه توزیع می شود. کل داستان همین است و باقی فلسفه بافی است.
اگر در زمان جنگ مردم اعتراضی نداشتند به خاطر این بود که حس تبعیض نبود. اگر نداریم همه نداریم و اگر داریم با هم می خوریم و می دیدند فرزندان مقامات هم به جبهه می روند.
داستان، روشن است. اعتراض به تبعیض و نابرابری است. (البته دل بستن زیاده از حد به آرمانی به نام عدالت و حتی برابری ممکن است به سرنوشت دوستمان فواد شمس بینجامد که همواره او را برحذر میداشتم از آن حد باور در حالی که با مفروض دانستن بیعدالتی رنج کمتری را متحمل میشوی یا باور به بخت و اقبال.)
اصل هفتم در مزرعه حیوانات یا قلعه حیوانات این بود:
«همه حیوانات با هم برابرند» اما پس از چندی دل شان برای امتیازات تنگ شد و چون نمی توانستند برابری را نقض کنند آن اصل را این گونه اصلاح کردند:
«همۀ حیوانات با هم برابرند، اما بعضی برابرترند!»
اعتراض به خط سفید به خاطر این احساس است که بعضی برابرترند منتها اگر سراغ کار به دستان اصلی بروند هزینه دارد و شاید برخی زیاد در دست رس نباشد اما چند فعال رسانه ای و هنری که نقشی در این تبعیض ندارند و در اختیار آنان قرار گرفته بدم دست ترند برای ابراز خشم.
از در و دیوار این جامعه تبعیض میبارد. در سهمیه دانشگاه، در استخدام و البته در اینترنت و به تعبیر دکتر کیت پین در نردبان شکسته سیستم کاری میکند که به گدای پولدارتر از خود حسادت کنیم نه به ثروتمند در حالی که نه میتوان بر اعتراض به تبعیض خرده گرفت نه استفاده کنندگان از حق طبیعی به مثابه ابزار.
به اسم عدالت ما در میدان مسابقه و مقایسه انداختهاند و در این فضا چگونه می توان انتظار داشت دونده و تماشاگر برای دونده سوار بر دوچرخه و موتور سوار هورا بکشد؟