| کد مطلب: ۵۶۱۹۱

بهرام قاسمی سخنگوی پیشین وزارت امور خارجه در گفت‌وگو با «هم‌‏میهن»: دیپلماسی نوشدارو پس از جنگ و نزاع است

وزارت امور خارجه دولت چهاردهم در یکی از پرچالش‌ترین و سخت‌ترین شرایط سیاست خارجی کشور آغاز به کار کرد. در این میان سوال‌های زیادی در مورد نقش و عملکرد وزیر و مدیران وزارت امور خارجه ایجاد شده‌است. وزیر امور خارجه و مدیران دستگاه دیپلماسی چقدر در شرایط فعلی سیاست خارجی و اوضاع داخلی کشور مقصر هستند؟ این سوالات را با بهرام قاسمی، سخنگوی پیشین وزارت امور خارجه و سفیر پیشین جمهوری اسلامی ایران در ایتالیا، اسپانیا و فرانسه در میان گذاشتیم.

بهرام قاسمی سخنگوی پیشین وزارت امور خارجه در گفت‌وگو با «هم‌‏میهن»: دیپلماسی نوشدارو پس از جنگ و نزاع است

وزارت امور خارجه دولت چهاردهم در یکی از پرچالش‌ترین و سخت‌ترین شرایط سیاست خارجی کشور آغاز به کار کرد. در این میان سوال‌های زیادی در مورد نقش و عملکرد وزیر و مدیران وزارت امور خارجه ایجاد شده‌است. وزیر امور خارجه و مدیران دستگاه دیپلماسی چقدر در شرایط فعلی سیاست خارجی و اوضاع داخلی کشور مقصر هستند؟ این سوالات را با بهرام قاسمی، سخنگوی پیشین وزارت امور خارجه و سفیر پیشین جمهوری اسلامی ایران در ایتالیا، اسپانیا و فرانسه در میان گذاشتیم.

قاسمی هرچند نمره قبولی به عملکرد وزارت خارجه در یک سال و اندی گذشته نمی‌دهد، اما معتقد است که مشکلات فعلاً صرفاً ناشی از عملکرد وزارت امور خارجه نیست. به اعتقاد قاسمی برخی بی‌عملی‌ها در طول سال‌های گذشته منجر به شرایط فعلی شده‌است ولی تغییر در اشخاص و مدیران نیست که این مشکلات را برطرف می‌کند، بلکه باید در دیدگاه‌های کلی تغییراتی ایجاد شود. در ادامه متن کامل گفت‌وگوی «هم‌میهن» را با بهرام قاسمی، سخنگوی پیشین وزارت امور خارجه مطالعه می‌کنید.

‌در مجموع عملکرد وزارت امور خارجه را در طول یک سال و نیم گذشته چگونه ارزیابی می‌کنید؟ آیا دستگاه سیاست خارجی کشور توانسته‌است وظایف خود را در راستای بهبود وضعیت کلی کشور در جامعه جهانی و وضعیت مردم به خوبی اجرا کند؟

اگر کمی به گذشته‌ها و دهه‌های رفته و مشاهدات و داشته‌های ذهنی و تجارب خود مراجعه کنیم پاسخ کلی اولیه من در یک مقایسه تطبیقی و حتی با توجه به یکسان نبودن چالش‌ها و وضعیت منطقه‌ای و بین‌المللی و شرایط داخلی نمی‌تواند در ابعادی چندان مثبت باشد. وزارت امور خارجه نتوانسته است آنچه تحت عنوان سوال جنابعالی «بهبود وضع کشور در عرصه بین‌المللی» و «منافع مردم» است را به خوبی اجرا کند.

اصولاً همانگونه که برای همه روشن است دستگاه سیاست خارجی اگرچه به ظاهر تنها مجری سیاست خارجی است اما در واقعیت با توجه به حضور در دیگر شوراهای بالادستی و ارتباطات نزدیک با عناصر مهم حکمرانی جایگاه برجسته و اثرگذار دارد. به خصوص با انتظاراتی که از وزارت خارجه برای ارائه سیاست‌های راهبردی و مهم وجود دارد نقش آن بسیار فراتر از چیزی است که گهگاهی به‌صورت خاص تعریف می‌شود. وزارت خارجه تنها پایگاه و سازمانی است که در هر حوزه سیاسی، اقتصادی و فرهنگی و کنسولی مورد خطاب و مخاطب هر کشور خارجی است.

از دیدگاه واقع‌بینانه، در این مدت ایران برای اولین بار مورد تهاجم و یک جنگ ۱۲ روزه تحمیلی قرار گرفت، با اقدام اروپا اسنپ‌بک اجرا و تمامی قطعنامه‌های تحریمی شورای امنیت علیه ایران که بر اساس قطعنامه ۲۲۳۱ شورای امنیت ملغی شده‌بود مجدداً فعال شد. تحریم‌ها، جنگ، نزاع، تجاوز خارجی و استمرار فضای جنگ بعدی بر زیست و اقتصاد و معیشت مردم باعث افزایش تورم، رکود و بیکاری شد.

علت این شاخص‌های منفی اقتصادی و افزایش آنها چیست؟ بی‌شک مهم‌ترین عامل نوع رابطه و مناسبات بین‌المللی و جهانی ماست و به عبارت دیگر سیاست خارجی کشور طی زمان‌های از دست رفته، در شرایط تحریم و تحرکات خصمانه آمریکا و اسرائیل و قطعنامه‌های شورای امنیت درست عمل نکرده‌است و بسیاری از کشور‌های جهان به‌رغم استمرار روابط سیاسی خود با ایران در حد قابل توجهی از ورود به همکاری‌های اقتصادی و تجاری با ایران اجتناب می‌کنند.

ارائه ویزا دشوار شده‌است و ارتباط نظام بانکی ایران کماکان با جهان مسدود و محدود شده‌است و این‌ها تمام نشانه‌های روشن از عدم موفقیت است. فقدان امکان صادرات و واردات در قالب استاندارد‌های شفاف جهانی و ورود دلالان و آسا‌ خواران ایرانی و خارجی در حوزه بازرگانی و اقتصادی و گران خریدن و فروش ارزان معضل‌هایی است که گریبان کشور را فشار می‌دهد. البته برشمردن ناکامی‌ها که پرشمارند هدف من نیست، من تنها به چند مورد در پاسخ سوال شما اشاره کردم. اما یادآوری کنم که وزارت امور خارجه را به تنهایی نمی‌توان در جایگاه متهم نشاند. ساختار وزارت خارجه نیز خود گاهی هم چالش است و هم با چالش‌های بی‌شمار روبه‌روست. 

اما اقلیتی دیگر نگاهی دیگر را همواره پی می‌گیرند و همواره از موفقیت‌ها و پیروزی سخن می‌گویند و استدلال می‌کنند که با مقاومت مردمی و غیره و تلاش‌های به‌عمل‌آمده، ما از وضعیت خوبی یا نسبتاً خوبی برخورداریم و با بر شماری تعدادی از توطئه‌های واقعی یا تخیلی که به شکست انجامیده‌اند سعی وافری در ارائه نشانه‌های مثبت و ناتوانی قدرت‌ها و جهان در برابر ایران می‌دهند. آنها نبود ثبات بازار، تورم، گرانی و سقوط روزبه‌روز فرودستان، فساد، رانت وکاسبان تحریم را تا می‌توانند نادیده می‌گیرند و ارتباط میان این همه فاکتور‌های منفی سر به فلک کشیده را با روابط خارجی انکار می‌کنند.

در صورتی که هیچ کشوری در جهان بدون دارا بودن یک رابطه متوازن و متعادل با همه قطب‌های اقتصادی و صنعتی جهان و دیگر کشورها در غرب و شرق امکان یک توسعه پایدار را به خود ندیده‌است. جهان، جهان نصیحت و دعوت آنها به مردانگی و عدالت نیست؛ جهان، جهان رقابت و سودجویی و بهره‌مندی هر کشوری از امکانات موجود در جهان است. تامین منافع ملی بدون دارا بودن سیاست خارجی و دیپلماسی متوازن، شفاف و پویا و قدرتمند و شجاع و جسور میسر نیست.

‌در طول ۱۶ ماه گذشته کشور جنگ، بازگشت به تحریم‌های شورای امنیت و قطع مذاکرات با غرب را تجربه کرده‌است. هرچند در عاملیت قدرت‌های غربی در تحمیل بسیاری از مشکلات تردیدی وجود ندارد، سوال اینجاست که آیا وزارت خارجه نمی‌توانست راهکارهایی را در پیش بگیرد که از وقوع برخی از این رخدادها ممانعت کند یا آسیب‌های آنها را کمتر کند؟

تصور می‌کنم پس از آنچه در این چند سال اخیر بر سر روابط ایران با جهان و به‌خصوص اروپا آمد، که نتایج آن را نیز مشاهده کردیم و خواهیم کرد، باید بازنگری در شرح وظایف بسیاری از دستگاه‌های دولتی انجام شود. باید آسیب‌شناسی علل تخریب روابط ایران و اروپا در جایی به عمل آید. چرا و چگونه روابط تا حدی عادی ما با اروپا تا آنجا پس رفت که آنها با لجاجت تمام به اسنپ‌بک که حتی به ضرر خودشان هم بود روی آوردند؟ چرا با توجه به دانستن زمان اسنپ‌بک به‌جای تلاش برای حل و فصل معضلات با چند کشور اروپایی ضدیت با آنها را تشدید و هیچگونه اقدامی برای تلطیف امور نداشتیم؟ واقعاً اگر قرار بود زندانیان فرانسوی تحت شروطی آزاد شوند چرا ۶ ماه یا یک سال قبل مسئله آنها را با طرف فرانسوی حل نکردیم؟

به هر حال از ۱۳۹۸ تاکنون حدود ۷ فرانسوی در ایران دستگیر و جز این دو زندانی باقی‌مانده بقیه آزاد شده‌بودند و رئیس‌جمهور فرانسه ده‌ها بار در تماس‌های تلفنی از رئیس‌جمهور فعلی و دو رئیس‌جمهور قبلی خواهان آزادی آنها شده‌بود. ما تنها کمتر از یک‌ماه به اسنپ‌بک و زمانی که احتمالاً تصمیمات آن از اروپا و آمریکا گرفته‌شده‌بود کمی فعال شدیم. اقدامی بسیار دیر و دور از هر طرح، برنامه، سخن و کلمات جدید و فقط تکرار همان کلمات گذشته بدون هیچ طراحی و تغییر بود. با توجه به آگاهی از توانایی و احتمالاً تمایل اروپا در اسنپ‌بک و شرایطی که وجود داشت چرا از ۱۴۰۱ تخریب روابط با اروپا و به‌خصوص سه قدرت اروپایی شدت گرفت؟ چه عواملی در این روند مخرب ایفای نقش کردند؟

قطعاً تحول در چگونگی اجرای سیاست خارجی یک الزام با توجه به شرایط جدید است. در هیچ کشوری مقام‌های مسئول (به استثنای آمریکای ترامپ) این گونه هر لحظه در مورد سیاست خارجی کشور تشریح و تحلیل و هشداردهی و اظهارنظر نمی‌کنند. در چنین شرایطی که هر کسی از سیاست خارجی سخن می‌گوید گاهی صدای وزارت امور خارجه ناشنیدنی و سخنی بی‌ارزش و غیرقابل توجه نزد دولت‌های خارجی می‌شود. در مقابل دیگرانی که هیچ مسئولیت مستقیمی به آنها نه طبق قانون و نه طبق اوامر و احکام حکومتی داده‌نشده‌است مواضع وزیر و وزارت خارجه و رئیس‌جمهور و دیگر مقامات ذی‌مدخل را زیر سوال می‌برند.

عده‌ای در کشور، بدون مسئولیت سخنانی از جنس خودساخته را به میان می‌آورند که مخل منافع ملی است و گهگاه دیده ‌می‌شود ورود به بحث سیاست خارجی و مورد حمله لفظی قرار دادن دیگران تبدیل به یک رقابت نزد گویندگان از طیف‌های مختلف فکری می‌شود. این چندگانگی باید حل شود و دیگر مقامات و نظامیان جان بر کف و سلحشور باید که تا حد ممکن به واگذاری اعلام مواضع به دستگاه دیپلماسی اکتفا کنند مگر به وقت و شرایط خاص خود. وزارت خارجه نیز قطعاً و هرگز نباید از هنر زبان دیپلماتیک عدول نماید و کلام و بیان او در بحبوحه بحران و تنش و فضای جنگی به کلام نظامیان شبیه شود.

تصور می‌کنم یکی از وظایف مقامات وزارت خارجه گفت‌وگو و آگاه نمودن طیف ناآگاهان و کم‌دانان و تذکر جدی و پی‌گیری تبلیغات نابهنگام آنها که مصالح ملی را مغشوش می‌کند و زیان می‌رساند، باشد. باید به برخی گفت سکوت در بزنگاه‌ها خود رمزی و راهی است به رستگاری و پرگویی گاهی نشانه‌ای بر تهی بودن. در هر صورت دیپلماسی آخرین درمان و نوشداروی پس از هر جنگ و نزاعی است.

گاه هنر دیپلمات و دیپلماسی سد راه هر جنگ و ویرانی ملتی می‌تواند باشد و نویدبخش پایان جنگ و آغاز صلح و باید آن را به عنوان ابزاری کارساز و قدرتمند که باید توانمند شود، به کار برد. دیپلماسی مکانیزمی است ارزشمند و کارا که در هر لحظه می‌تواند در دنیای آشفته امروز آبی بر آتش‌افروزی‌های سوداگران جنگ و مرگ و تباهی باشد و همواره در کنار نیروی قدرتمند دفاعی و نظامی نگهداری و نگهبانی و از آن بهره‌برداری کرد.

‌برخی از منتقدان معتقدند که سیاست وزیر امور خارجه با سیاست‌های اعلانی رئیس‌جمهور در کارزار انتخاباتی و پس از انتخابات، تباین دارد. به اعتقاد شما تا چه اندازه در رویکرد سیاست خارجی دولت یکدستی وجود دارد؟

در جهان در حال گذار و تغییرات مستمر لحظه‌ای که بسیاری از آنها تا لحظه وقوع غیرقابل پیش‌بینی هستند، برای دولت‌هایی که برنامه جامع در حوزه‌های مختلف سیاسی و اقتصادی ندارند و در کمپین‌های انتخاباتی شعائری را برجسته و طرح می‌کنند، که عمدتاً توسط یاران و هواداران آنها و گاه با نیت اثرگذاری بر آرای رای‌دهندگان نیز تنظیم می‌‌شود، امکان فراهم نشدن شرایط لازم برای اجرای وعده‌ها بسیار است.

راست است که آقای رئیس‌جمهور با وعده‌های امیدساز و جذابی چون عادی‌سازی روابط ایران با جهان و یا تنش‌زدایی و ارتباط با همه کشورها و حل و فصل معیشت، رفاه، درمان، آموزش، بیمه و شعارهای دیگر به صحنه آمد اما تحولات جهانی و شرایط تحمیلی بر ایران و بسیاری از کشورها و ظهور مجدد آقای ترامپ با نوع دیگری از حکمرانی و همچنین مخالفت‌ها و فرآیندهای داخلی ناسازگار و مخالف و ناکارآمدی برخی مدیران منتخب و مسائل دیگر امکان تحقق آرمان‌های آقای رئیس‌جمهور را تا حد بسیاری تا این لحظه ناممکن ساخت. به اضافه اینکه تصور نمی‌کنم ایشان و بسیاری دیگر از اطرافیان و منصوبان‌شان هیچ پیش‌بینی دقیقی از تحولات پیش رو درغرب آسیا و تصویری روشن از ناترازی‌ها در حوزه آب، برق، گاز، بانک و غیره داشته‌اند و البته مهم‌تر از هر چیز جنگ تحمیلی ۱۲ روزه بود.

بر اساس برخی شنیده‌ها می‌توان گفت در دولت در باب سیاست خارجی همرنگی و همراهی کاملی وجود ندارد اما تصورم بر این است این ناهمرنگی و تفاوت بیش از آنکه در درون دولت باشد از عوامل بیرونی تاثیرپذیر است.

‌هرچند در ساختار حاکمیتی جمهوری اسلامی ایران نقش وزارت خارجه به عنوان سیاست‌گذار کمتر دیده‌شده‌است و بیشتر نقش مجری در اختیار وزارت خارجه قرار دارد، اما حضور وزیر خارجه در نهادهای سیاست‌گذار از جمله شورای عالی امنیت ملی این فرصت را در اختیار وزیر قرار می‌دهد که نظرات تخصصی خود را در مورد مسائل ارائه دهد. فکر می‌کنید با توجه به انتقادهایی که از فقدان ابتکار عمل و تلاش برای حل و فصل دیپلماتیک مسائل وجود دارد، آیا وزیر امور خارجه در ایفای نقش خود در مقابله با طرح‌ها یا ابتکارهای مخرب و غیرمفید کم‌کاری کرده‌است؟ اساساً وزیر خارجه تا چه اندازه می‌تواند برای جلوگیری از اجرای طرح‌هایی که مضر یا مخرب هستند اقدام کند؟

من نمی‌توانم از چنین داوری‌ای در مورد وزارت امور خارجه تبعیت کنم؛ وزارت‌خانه‌ای که در مقاطعی مجری و در مقاطعی فراتر از یک مجری دیده می‌شود، هرگز به تنهایی تصمیم راهبردی نمی‌گیرد و هرگز طرحی اساسی و راهبردی را بدون مصوبه شورای عالی امنیت ملی و دیگر نهاد‌های ذیربط اجرایی نمی‌کند. حتی اگر وزارت خارجه در موضوعی کاهلی کرده‌باشد ارگان‌های متعددی هستند که به او برای آوردن طرح و برنامه یادآور شوند. پس وزارت امور خارجه فعلاً در کشور تنها نهادی نیست که در ناشده‌ها و ناکامی‌ها باید سرزنش شود. اما انتظار می‌رود این دستگاه حساس و پردغدغه با قدرت و منطق و عقلانیت و خردورزی و دوری از بازی‌های جناحی و با شجاعت و ازخودگذشتگی از منافع ملی این کشور صیانت و حمایت نماید.

‌این مسئله مطرح شده‌است که در دوره‌های گذشته، حمایت رئیس‌جمهور از دستگاه سیاست خارجی و تلاش رئیس دولت برای اختصاص پرونده‌های سیاست خارجی به وزارت خارجه، باعث شده‌بود که وزارت خارجه در ایفای نقش تخصصی خود راحت‌تر عمل کند. فکر می‌کنید آیا ممکن است بی‌توجهی یا فقدان تخصص رئیس‌جمهور در امور سیاست خارجی، نقشی در کاهش نقش‌آفرینی تخصصی وزارت خارجه در امور سیاست خارجی داشته‌باشد؟

نمی‌توان گذشته را با فرض این مشخصه (حمایت کامل تمامی رؤسای‌جمهور از وزرای امور خارجه) در مقابل شرایط دولت امروز به مقایسه و محاسبه گرفت. در دوران گذشته نیز در دوره هر رئیس‌جمهوری و وزیر خارجه‌ای ضمن تفاوت پارامترهای داخلی و شرایط بین‌المللی یک همسانی کامل وجود نداشته‌است. در برخی دولت‌ها این هماهنگی و حمایت رئیس‌جمهور از سیاست خارجی و وزیر، دستگاه دیپلماسی قوی‌تر و قانونمند و نتیجه نیز ارزیابی بهتری داشته است.

رؤسای‌جمهور مسلط به حوزه سیاست خارجی خود نیز به‌صورت قابل توجهی در دوران خود در سیاست خارجی نقش‌آفرین و موثر و حامی سیاست‌ها بوده‌اند و حتی برعکس آن هم اتفاق افتاده است؛ تاثیرگذاری وزیر خارجه بر دستگاه ریاست‌جمهوری، چراکه وزرا نیز به سهم خود و در مقایسه با متوسط دیگر اعضای کابینه آن دولت‌ها خود نیز از شخصیت‌های موثر البته با تخصص‌ها و ویژگی‌های متفاوت بوده‌اند.

البته در سه دوره گذشته متاسفانه این اشراف به حد بارزی تنزل می‌کند. در مورد دولت فعلی و ارتباط ایشان با وزارت خارجه نمی‌توانم داوری کنم، فضا مبهم‌تر و پرابهام‌تر از آن است که بتوان در چنین روزهایی پیرامون این موضوع سخن گفت. البته برخی بسیار می‌پرسند چرا آقای وزیر به‌جای حضور واقعی در پایتخت‌ها سفرهای داخلی در ایران را فعال کرده است؟ مگر این رسالت مهم را استاندار و یک مدیرکل وزارت خارجه نمی‌توانند انجام دهند؟ یا چرا آقای رئیس‌جمهور همواره به پرداختن نصیحت و امیدبخشی حتی در حوزه سیاست خارجی می‌پردازند ولی در عمل آن دورنمای ترسیمی ایشان قابل دسترس و حتی در دایره تماشا و نگاه دوردست هم دیده نمی‌شود؟

واقعیت آن است که امروز با گسترش سیستم ارتباطات بسیاری در کار نقادی و پرسش‌اند. تمامی این گفتار و حرکات و سفر‌ها خمیرمایه این تجزیه و تحلیل‌های رسانه‌ای و مردمی قرار می‌گیرد و هر کس از ظن خود دلیلی برای اثبات دیدگاه خود می‌یابد.

‌به اعتقاد شما آیا تغییر وزیر خارجه و قرار گرفتن فرد دیگری در رأس این وزارتخانه، ممکن است تحول اساسی در عملکرد سیاست خارجی کشور ایفا کند؟ یا اینکه معتقدید مشکل ساختار است و به حضور افراد بستگی ندارد؟

با این ایده موافق نیستم. سیدعباس عراقچی، وزیر امور خارجه تجارب زیادی دارد و با دیگر قوا اعم از نظامی و غیرنظامی ارتباطات مطلوبی دارد. اصولاً تغییر هیچ دلیل و مبنایی برای بهتر شدن وضعیت ندارد و چالش‌ها و موانع و توقف‌ها و کمبودها صرفاً در یک جا تجمیع نشده است. وزارت خارجه اصولاً به لحاظ کادر مدیران میانی و کارشناسی نسبت به بسیاری از وزارت‌خانه‌ها از کادری مجرب و دلسوز برخوردار است.

این مدیران همواره در مواقع دشوار توانایی و هوشمندی و ذکاوت خود را نشان داده‌اند، اگرچه همان‌گونه که گفته شد به دلایل سیاست‌های خالص‌سازی در کشور وزارت خارجه نیز تا حدی با پسرفت‌ها و تخریب‌هایی در روابط خارجی مواجه شد اما در برهه کنونی، نیاز امروز ما بیش از تغییر در سمت‌ها تغییر در نگاه است و چگونه دیدن و چگونه دیده شدن و چگونه بودن.

به کانال تلگرام هم میهن بپیوندید

دیدگاه

ویژه دیپلماسی
پربازدیدترین
آخرین اخبار