مهران کامروا استاد دانشگاه جورج تاون قطر، در گفتوگو با «هممیهن»: ایران و کشورهای عربی در گرداب گذشته گرفتار ماندهاند
«دوحه فروم» یکی از مهمترین گردهماییهای سیاسی و راهبردی منطقهای است که هر سال با حضور رهبران، دیپلماتها، اندیشمندان و فعالان سیاست خارجی برگزار میشود و به بررسی روندهای ژئوپلیتیک، امنیتی و اقتصادی جهان میپردازد.
«دوحه فروم» یکی از مهمترین گردهماییهای سیاسی و راهبردی منطقهای است که هر سال با حضور رهبران، دیپلماتها، اندیشمندان و فعالان سیاست خارجی برگزار میشود و به بررسی روندهای ژئوپلیتیک، امنیتی و اقتصادی جهان میپردازد. در دوحه فروم ۲۰۲۵ نیز محور اصلی نشستها بر تحولات نظام بینالملل، آینده معماری امنیتی خاورمیانه، نقش قدرتهای بزرگ و چشمانداز همکاریهای منطقهای متمرکز بود؛ رویدادی که در آن تنشهای ژئوپلیتیکی، رقابتهای امنیتی و ضرورت بازتعریف نظم منطقهای در صدر گفتوگوها قرار داشت.
در این دوره از اجلاس، موضوع جایگاه ایران در نظم امنیتی جدید منطقه بهطور ویژه مورد بحث قرار گرفت؛ از جمله چالشهای اعتمادسازی، برداشت کشورهای عربی از ظرفیتهای امنیتی ایران، نقش آمریکا در چتر امنیتی خلیجفارس و فرصتها و موانع پیشِروی دیپلماسی منطقهای تهران.
در گفتوگویی که در ادامه میآید، مهران کامروا، استاد دانشگاه جورجتاون قطر، در ارزیابی خود از این مباحث تأکید میکند که بدون اصلاح چارچوبهای ذهنی گذشته، بازسازی روابط مردمی و تبیین دقیق مواضع ایران برای همسایگان، امکان شکلگیری همکاری امنیتی جدید با کشورهای عربی خلیج فارس فراهم نخواهد شد. متن این مصاحبه به شرح زیر است:
در دوحه فروم ۲۰۲۵، بحثهای قابلتوجهی درباره نقش ایران در معماری امنیتی جدید منطقه مطرح شد. ارزیابی شما از جایگاه ایران در نظم امنیتی در حال شکلگیری خاورمیانه چیست و مهمترین مؤلفههای تأثیرگذار بر این نقش چیست؟
نخست باید بگویم که متأسفانه هم ایران و هم کشورهای عربِ خلیجفارس در نوعی گرداب گرفتار شدهاند؛ همه از آینده امنیتی خلیج فارس سخن میگویند، اما در عمل در گذشته، آنهم گذشتهای مملو از بیاعتمادی، گیر افتادهاند و این چرخه همچنان ادامه دارد. من در چند پنلی که در دوحه فروم شرکت کردم و با دوستان عرب و ایرانی گفتوگو داشتم، با وجود شنیدن برخی دیدگاههای بسیار خوشبینانه و مثبت، مشاهده کردم که چارچوب ذهنی امنیتی طرفین تغییر نکرده است. همان سخنان و همان اتهامهایی که طی سالهای گذشته ایرانیها و اعرابِ خلیجفارس به یکدیگر وارد میکردند همچنان تکرار میشود.
تا زمانی که نتوانیم این چارچوب فکری و ذهنی را اصلاح کنیم، سخن گفتن از آینده امنیتی خلیج فارس و انتظار تحول اساسی نسبت به آنچه تاکنون دیدهایم، از نظر من ممکن نیست، چراکه هنوز به گذشته نگاه میکنیم و گذشته را الگویی برای آینده قرار میدهیم، درحالیکه نگاه صحیح و آیندهنگر وجود ندارد. این مسئله بسیار مهم است. اجازه بدهید به سؤال نخست بپردازم. تا زمانی که ما اعتمادسازی نکنیم و تا زمانی که جمهوری اسلامی ایران نپذیرد که کشورهای عربِ خلیجفارس ایران را «تهدید اصلی» تلقی میکنند و این طرز فکر را جدی نگیرد و همچنان تصور کند که این نگرش اشتباه است، مسئله حل نخواهد شد.
باید توجه کنیم که حتی اگر این تصور اشتباه باشد، آنچه اهمیت دارد این است که «تصورات، واقعیتها را میسازند». یعنی اگر آنان چنین میاندیشند حتی اگر بهغلط، این تصور بر رفتار و تصمیمگیریهایشان اثر میگذارد. تا وقتی که به ریشههای این بیاعتمادی نسبت به جمهوری اسلامی فکر نکنیم و اقدام نکنیم و تا زمانی که بگوییم «آنها درست نمیفهمند» یا «تحت تأثیر تبلیغات منفی آمریکا و اسرائیل هستند»، نقش امنیتی ایران در منطقه شکل نخواهد گرفت؛ یعنی ایران نمیتواند نقش امنیتیِ همکاریمحور با کشورهای عرب ایفا کند.
هرچقدر هم که شعار بدهیم و بگوییم «اعراب برادران ما هستند» یا «ما را درست درک نمیکنند و این بهخاطر تبلیغات آمریکا و اسرائیل است»، مشکل حل نمیشود. نخست باید اعتمادسازی کنیم؛ سپس درباره همکاری امنیتی سخن بگوییم. تا زمانی که اعتماد وجود نداشته باشد و در حال حاضر اعتماد نسبت به ایران در کشورهای خلیج فارس بسیار کم است، بحث همکاری امنیتی صرفاً یک موضوع نظری، فلسفی و نوعی خوشبینی آرزومندانه خواهد بود که فعلاً تحققپذیر نیست.
بنابراین ابتدا باید اعتمادسازی انجام شود و اعتماد نیز از مسیر رابطه «مردم با مردم» محقق میشود. وقتی ما چنین میاندیشیم که «بهجز الگوی مذهبی ما، همه الگوهای مذهبی اشتباهاند»، و وقتی این را علناً بیان میکنیم، طبیعی است که این دیدگاه بازتاب منفی شدیدی در میان مردم کشورهای همسایه جنوبی خواهد داشت. تا زمانی که رابطه مردم با مردم، بر پایه احترام متقابل و فهم متقابل، درست شکل نگیرد، هیچ زیرساختی برای اعتمادسازی وجود نخواهد داشت.
به نظر من، یکی از نخستین قدمهای اعتمادسازی این است که گردشگرانِ عرب شامل اماراتیها، قطریها و کویتیها به ایران بازگردند، از نزدیک ببینند، با مردم ارتباط داشته باشند و دریابند که ما ذاتاً از یک گوهر هستیم؛ برخی عربی صحبت میکنند و برخی فارسی، اعتقاداتمان هم ممکن است متفاوت باشد، اما احترام، فهم و درک متقابل بسیار مهم است. تا زمانی که این موارد شکل نگیرد، بحث همکاری امنیتی فقط یک آرزو و یک شعار سیاسی باقی خواهد ماند؛ شعاری که افراد کمتر ایدئولوژیک ممکن است آن را مطرح کنند، اما زیرساختی برای تحقق آن وجود ندارد. به نظر من تا زمانی که این زمینههای اصلی شکل نگیرد، نمیتوانیم قدمهای بلندتری برداریم و همکاری امنیتی را آغاز کنیم.
تحولات راهبردی ناشی از رقابت قدرتهای بزرگ و پیامدهای آن برای منطقه یکی از محورهای اصلی اجلاس بود. این تغییرات چگونه میتواند بر روابط ایران با بازیگران کلیدی مانند آمریکا، اروپا، چین و کشورهای شورای همکاری خلیج فارس تأثیر بگذارد؟
از نظر من، تحولات بزرگی رخ نداده و رخ نخواهد داد. ابتدا یک احساس بیاعتمادی نسبت به چتر امنیتی آمریکا بهویژه به دلیل حمله اسرائیل به قطر به وجود آمد اما پس از مدتی دیدیم که کشورهایی مانند قطر و عربستان دوباره رکورد قراردادهای نظامی و خرید تسلیحات از آمریکا را شکستند.
برای این کشورها، رابطه امنیتی و بهرهمندی از چتر امنیتی ایالات متحده بسیار اهمیت دارد و بههیچوجه حاضر نیستند این چتر امنیتی را به خطر بیندازند. برداشت آنها این بود (درست یا غلط) که آمریکا و شخص ترامپ از نتانیاهو فریب خوردند؛ حالا چه این برداشت صحیح باشد چه نادرست، تصور مسلط این است که حملهای که به دوحه شد نتیجه همین فریبخوردگی بود.
با وجود این، کشورهای منطقه تلاش کردند و همچنان تلاش میکنند که روابط نظامی عمیق خود را با آمریکا حفظ کنند. اکنون روابط امنیتی و تسیلحاتی آمریکا با کشورهای خلیج فارس در سطحی است که هیچ کشور دیگری چنین جایگاهی را ندارد. قطر، امارات و عربستان در عین حال در تلاشاند روابط نظامی و امنیتی خود را با دیگر کشورها نیز گسترش دهند.
آنچه میبینیم یا شنیده میشود از جمله شایعات، این است که چین به آمریکا در تأمین برخی موشکها کمک میکند؛ امارات با کرهجنوبی و ترکیه قراردادهای تولید سلاح دارد و کارخانههای تولید سلاح در امارات برقرار است که کرهایها و ترکها در آن سهیم هستند. قطر نیز با ترکیه قراردادی متقابل برای تولید خودروهای نظامی، نفربر، سلاحها و دیگر تجهیزات دارد. با این حال، هیچیک از این همکاریها جایگزین چتر نظامی و امنیتی آمریکا نخواهد شد و این نکته بسیار مهم است.
برخی تصور میکنند که چین در آستانه حضور امنیتی گسترده در خلیج فارس است؛ درحالیکه چین تنها چیزی که اکنون برایش اهمیت دارد حفظ امنیت خلیج فارس برای واردات نفت و گاز است. چین ترجیح میدهد آمریکاییها امنیت منطقه را تأمین و تضمین کنند؛ و در عین حال عجلهای برای جایگزینی آمریکا در چتر امنیتی خلیجفارس ندارد. چین امروز درگیر مسائل دریای جنوبی چین و محیط پیرامونی خود است.
برای چین، خلیج فارس بیشتر اهمیت زیرساختی و حوزههای فناورانه از جمله هوش مصنوعی را دارد. روسیه نیز با توجه به درگیری در اوکراین نه توان نظامی برای حضور در خلیج فارس دارد و نه فعلاً خواهان چنین حضوری است و این نکته نیز بسیار مهم است. بنابراین ساختار کنونی امنیتی خلیج فارس، با محوریت آمریکا، برای کشورهای عربی همچنان حتی با وجود بیاعتمادی کشورهای عربی خلیج فارس نسبت به دولت ترامپ ادامه خواهد داشت و از نظر من تغییر راهبردی قابلتوجهی در ساختار امنیتی منطقه مشاهده نمیشود.
نکته مهم دیگری نیز وجود دارد؛ نباید عذرخواهی نتانیاهو از نخستوزیر قطر را دستکم گرفت. این امر بسیار قابل توجه بود؛ زمانی که ترامپ تلفن را به نتانیاهو داد و از او خواست عذرخواهی کند، ما عملاً شاهد بودیم که ترامپ نتانیاهو را وادار به عقبنشینی کرد و این عذرخواهی از امیر قطر اهمیت زیادی داشت. بنابراین نباید تصور کنیم که تحولات استراتژیک و راهبردی خلیج فارس در آستانه تغییرات اساسی است. فعلاً چنین چشماندازی وجود ندارد.
با توجه به مباحثی که در خصوص اعتمادسازی و تقویت گفتوگوی منطقهای مورد تأکید قرار گرفت، چه فرصتهایی برای ابتکار عمل ایران در حوزه دیپلماسی منطقهای قابل تصور است و چه موانعی همچنان باقی است؟
معتقدم دستگاه دیپلماسی ایران، دستکم تا جایی که من میبینم، در تبیین مواضع ایران برای کشورهای حاشیه خلیج فارس بسیار ضعیف عمل کرده است؛ از جمله در توضیح اینکه چرا ایران به پایگاه نظامی آمریکا حمله کرد. ما فکر میکنیم پاسخ این مسئله روشن است و برای خودِ ما منطقی جلوه میکند، اما برای تمام کشورهای شورای همکاری خلیج فارس و عموم کشورهای عرب منطقه، این موضوع همچنان یک علامت سؤال بزرگ است.
آنان این اقدام را نه حمله به پایگاه آمریکا، بلکه حمله ایران به خاک یکی از کشورهای منطقه تلقی میکنند. ما باید بتوانیم بهدرستی توضیح دهیم که مواضع ایران چیست و خطوط قرمز ایران کدام است. ممکن است دلایلی وجود داشته باشد که در سطح عمومی و رسانهای مطرح نشده باشد؛ اما ممکن است این مسئله ناشی از ضعف دستگاه دیپلماسی ایران نیز باشد که توانایی تبیین مواضع جمهوری اسلامی را ندارد.
این نکته بسیار مهم است و نباید آن را دستکم بگیریم. یعنی ما نهتنها با بیاعتمادی و کماعتمادی مواجه هستیم، بلکه حتی توان یا قدرت لازم برای توضیح مواضع کشور را نیز در اختیار نداریم؛ اینکه بگوییم «ما از خود دفاع کردهایم» یا «هدف ما چه بوده است». اینکه آقای ظریف در فروم دوحه صحبت کنند بسیار مفید است، اما کافی نیست. افرادی که اکنون در جایگاه رسمی قرار دارند باید با حوصله به کشورهای مختلف سفر کنند، گفتوگو کنند و طرفها را دعوت به توضیح و تبیین متقابل نمایند.
این روند باید مستمر باشد و صرفاً یک اقدام مقطعی یا واکنشی نباشد. در این فرایند، باید به آینده اندیشید؛ نه اینکه مدام به گذشته بازگردیم و تکرار کنیم «شما مقصر بودید» یا «ما به این دلیل آن کار را کردیم». به نظر من، آنچه اکنون در ساختار دیپلماسی ایران مشاهده میشود، فقدان رویکرد آیندهنگر است. تا زمانی که چنین آیندهنگری شکل نگیرد، زمینهای برای تغییر ساختار امنیتی در حوزه دیپلماسی نیز فراهم نخواهد شد.
دکتر ظریف در پنلی که به عنوان سخنران حضور داشتند بر این نکته تأکید کرد که «امنیت ایران وارداتی نیست» و کشور ظرفیتی بومی و تاریخی برای تولید امنیت دارد. این نگاه چه پیامهایی برای تحلیل رفتار منطقهای ایران دارد و چگونه میتواند در چارچوب معادلات امنیتی جدید منطقه بازتعریف شود؟
این توانایی بومی ایران برای کشورهای حاشیه خلیج فارس یک تهدید بزرگ محسوب میشود و باعث میشود این کشورها تا حد ممکن بیشتر به آمریکا برای تأمین امنیت خود تکیه کنند و در عین حال تلاش کنند امنیت و توان نظامی خود را از ایران و ظرفیت بومی ایران مستقل نگه دارند. این موضوع بسیار مهم است، زیرا تا زمانی که چنین دیدگاهی در کشورهای حاشیه خلیج فارس وجود داشته باشد، از نظر من تحول اساسی در ساختار امنیتی منطقه رخ نخواهد داد.
وزیر امور خارجه پیشین ایران همچنین بر ضرورت پذیرش واقعیتهای ژئوپلیتیک از سوی کشورهای عربی خلیج فارس و حرکت به سمت تعامل سازنده با ایران تأکید کرد. ارزیابی شما از این گزاره مهم چیست؟
تا زمانی که تحریمها وجود دارند، این کشورهای عربی به هیچوجه حاضر نیستند روابط تجاری یا امنیتی خود را با آمریکا به خطر بیندازند. ما بهصورت کاملاً علنی شاهد بودیم که چهار سال پیش وقتی به سوپرمارکتهای قطری میرفتید، قفسهها پر از محصولات ایرانی بود؛ از سبزیجات و میوهجات گرفته تا آجیل و دیگر اقلام، اما اکنون تنها بهصورت محدود و پراکنده، گاهی گوجهفرنگی، گاهی هندوانه که البته کشت هندوانه آسیب اقلیمی دارد، یا گاهی برخی انواع آجیل عرضه میشود.
آن دوران که محصولات ایرانی بخش ثابتی از فروشگاههای قطری بود فعلاً به پایان رسیده است. دلیل اصلی آن نیز تحریمهای آمریکا است. بنابراین، بهنظر من، سخن گفتن از همکاری امنیتی و اقتصادی بیشتر یک آرزو برای آینده است و در شرایط کنونی جای طرح چنین مباحثی وجود ندارد. تا زمانی که تحریمها برقرار باشند، چنین همکاریهایی عملی نخواهد شد.
یکی از دیپلماتهای ارشد آمریکایی شخصاً به من گفت که قطریها بدون مشورت و چراغ سبز از سوی آمریکا هیچ رابطهای با ایران برقرار نمیکنند و حتی زمانی که رابطهای برقرار میکنند، نخستین کاری که انجام میدهند این است که آمریکا را از جزئیات آن مطلع میسازند.
کشورهای حاشیه خلیجفارس که امنیتشان کاملاً وابسته به چتر امنیتی آمریکاست، بههیچوجه حاضر نیستند این موقعیت را چه از جنبه امنیتی و چه از جنبه اقتصادی و تجاری به خطر بیندازند. یکی از ستونهای مشروعیت داخلی این دولتها ثروت و تجارت بینالمللی است و هرگونه خدشه به این محورهای اقتصادی بر مشروعیت داخلیشان اثر میگذارد. بنابراین، فعلاً بحث همکاری اقتصادی و امنیتی با واقعیت موجود همخوانی ندارد.