قدرتهای متوسط نظم چندقطبی و نظام بینالملل
رقابت قدرتهای بزرگی که در حال حاضر در جریان است، فضا را برای دولتهای درجه دوم یا قدرتهای متوسط ایجاد کرده است تا قدرتمند ظاهر شوند. بازیگران منطقهای مانند ترکیه، اندونزی، قزاقستان و استرالیا که از اختلالات فزاینده نظم پس از جنگ جهانی دوم و آنچه بهعنوان ناتوانی قدرتهای بزرگتر در مدیریت نظام بینالملل تلقی میشود، نگران شدهاند؛ درست زمانی که ایالات متحده آمریکا در تلاش است تا روسیه، چین و ایران را مهار کند، نقشهای ژئوپلیتیکی بزرگتری ایفا خواهند کرد.
رقابت قدرتهای بزرگی که در حال حاضر در جریان است، فضا را برای دولتهای درجه دوم یا قدرتهای متوسط ایجاد کرده است تا قدرتمند ظاهر شوند. بازیگران منطقهای مانند ترکیه، اندونزی، قزاقستان و استرالیا که از اختلالات فزاینده نظم پس از جنگ جهانی دوم و آنچه بهعنوان ناتوانی قدرتهای بزرگتر در مدیریت نظام بینالملل تلقی میشود، نگران شدهاند؛ درست زمانی که ایالات متحده آمریکا در تلاش است تا روسیه، چین و ایران را مهار کند، نقشهای ژئوپلیتیکی بزرگتری ایفا خواهند کرد.
در این میان، قزاقستان بهویژه قابل توجه است. قزاقستان فقط خود را یک قدرت متوسط نمیبیند. قزاقستان خود را به عنوان یک رهبر بالقوه در گفتوگوهای جهانی در مورد معنای قدرت متوسط بودن میبیند. این مسئله برای کشوری که فقط ۳۰ سال از عمرش میگذرد، کار کوچکی نیست. اخیراً در کنفرانسی که در انستیتو مطالعات استراتژیک در آستانه برگزار شده بود دولت قزاقستان اعلام کرد که برای عضویت در بریکس - که اساساً باشگاهی تحت رهبری چین و روسیه برای مقابله با غرب است - درخواست نخواهد کرد.
سخنگوی رئیسجمهور قزاقستان قاسم ژومارت توکایف توضیح داد که آستانه بیشتر علاقهمند است انرژی خود را بر اصلاح سازمان ملل متمرکز کند تا قدرتهای متوسط نقش بیشتری در این سازمان بینالمللی برتر داشته باشند. رئیسجمهور قزاقستان در سخنرانی اصلی خود در این کنفرانس گفت که روسیه یک قدرت نظامی «شکستناپذیر» است که این امر باعث میشود جنگ در اوکراین از طریق مذاکره حل و فصل شود. توکایف هشدار داد که اگر راهحل دیپلماتیک برای این مناقشه پیدا نشود، داستان به «جنگ و نابودی متقابل» تبدیل خواهد شد.
اظهارات رئیسجمهور قزاقستان گویا بود. قزاقستان در تلاش است در فضایی میان روسیه، حاکم و امپراطوری سابقش و غرب که با آن مرزی به طول ۷ هزار و ۶۰۰ کیلومتر دارد، حرکت کند. آستانه با کنار گذاشتن بریکس و تمرکز بر سازمان ملل متحد، خود را به سیستم جهانی که توسط ایالات متحده ساخته شده است، متعهد میکند. اما با ایستادگی در برابر ادامه حمایت نظامی غرب از جنگ در اوکراین، نشان میدهد که این کشور کاملاً در اردوگاه واشنگتن نیست.
این رویکرد برای کشوری که عملاً مفهوم سیاست خارجی چندجانبه را ابداع کرده است، چندان تعجبآور نیست. از این رو، روابط آرام آستانه با چین، که تلاش میکند جای خالی از دست رفتن نفوذ روسیه در آسیای مرکزی را پر کند، به وجود میآید. این نوع اقدام متعادلکننده برای تمام قدرتهای متوسط معمول است. آنها فاقد توان ژئوپلیتیکی قدرتهای بزرگ هستند، اما از نفوذ سیاسی و اقتصادی قدرتهای بزرگ برای پیشبرد منافع خود برخوردارند. قدرتهای متوسط سعی میکنند از این موقعیت برای شکل دادن به رفتار قدرتهای بزرگ در تلاش برای پیگیری اهداف استراتژیک خود استفاده کنند.
اما مسلماً آنها به صورت بالقوه هرگز تا این حد تأثیرگذار نبودهاند. پس از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی، دوران دوقطبی به پایان رسید زیرا ایالات متحده بهعنوان تنها ابرقدرت جهان ظاهر شد و این وضعیتی است که برای آینده قابل پیشبینی حفظ خواهد شد. پاسخ ۲۰ ساله ایالات متحده به حملات ۱۱ سپتامبر به روسیه این فرصت را داد تا از خاکستر بیرون بیاید، حتی زمانی که چین بهعنوان یک قدرت بزرگ و رقیب ایالات متحده ظاهر شد. بسیاری استدلال میکنند که جهان از آن زمان به بعد بهطور فزایندهای چندقطبی شده است.
ظهور قدرتهای میانی تنها این روند را تسریع میکند. مشکل این است که همه قطبها یکسان نیستند. جنگ در اوکراین، بهرغم نیروی نظامی زیاد و ظرفیت تولید دفاعی عظیم، ضعفهای روسیه را آشکار کرده است. در همین حال، چین یک نیروی ژئواکونومیک است، اما مشکلات اقتصادی داخلی آن نشان میدهد که قدرتی نیست که تصور میشود. ایالات متحده نیز برای خود چالشهایی دارد.
اما مرکز ثقل نظام بینالملل باقی میماند زیرا قابلیتهای تزریق قدرت سخت و نرم را دارد. با آگاهی از چشمانداز جهانی و ماهیت تجدیدنظرطلبانه روسیه و چین، قدرتهای متوسط بهرغم ایرادات فراوان، به دنبال امنیت در نظم جهانی تحت رهبری غرب خواهند بود. البته انواع مختلفی از قدرتهای متوسط وجود دارد، اما تمایل آنها برای داشتن سهمی در سیستم بینالمللی به ایالات متحده کمک میکند تا با دشمنان خود مقابله کند.